Saturday, Jan 21, 2023

صفحه نخست » سخنی با هموطنان فارس زبان! هادی صوفی زادە

Hadi_Soufizadeh.jpgبا گذشت پنج ماە از انقلاب ژینا هنوز شاهد ظهور نیرویی کە بە درستی بە ایندە ایران فکر کند نیستیم و با طیف اپوزسیونی غیردموکراتیک، ناشفاف، تمامیت خواە، ژست حقوق بشری اما با شروط و بیانات ضد بشری مواجەایم کە گویی در سرزمین بلازدە ایران فقط تفکرات استبدادی پرورش یافتەاست. صحبتهای متناقض رضا پهلوی نشاندهندە سطحی نگری او و اینکە ایشان امادگی فکری و سیاسی ندارد و در بهترین حالت میخواهد بر موج تحولات سواری کند. سازمان مجاهدین خلق ایران کە انتظار میرفت مسئولانەتر عمل کند و با ایجاد طرح فدرالیسم ملی برای همە ملتهای ایران بر مبنای ملی، جغرافیایی و اقتصادی از فروپاشی ایران جلوگیری کند ظاهرا در خواب کلنگی و بە رغم خود همە چیز را بە مجلس موسسان در فردای بعداز سرنوگونی رژیم پاس دهند. چندی پیش اقای اکبر گنجی در پیام یوتیوبی بدون اشارە بە علتها نگرانی خود را از تجزیە ایران بیان داشتند.

هدف این نوشتار از روی خیرخواهی و اشارە بە علتهای تجزیە ایران و همانگونە کە مهندس بازرگان در اوایل دهە پنجاە هجری خطاب بە شاە گفتند ما اخرین نسلی هستیم کە بەزبان منطق و دیالوگ بە شما می نویسیم ما هم اخرین نسلی هستیم کە از مسیر خیرخواهی و حفظ ایران بە شماها می نویسیم در غیر اینصورت مسبب تمام اتفاقات ناگور بعهدە مرکزگرایان فارس محور خواهد بود.

با وجود بحران فراگیر رژیم ایران در عرصە داخلی، منطقەای و بین المللی پیش زمینە سقوط رژیم ایران بیش از پیش فراهم گردیدەاست. اگر میانگین زمامداری قاجارها و پهلویها را کە پنجاە سال بود در نظر بگیریم زمامداری حاکمان فعلی نیز از پنجاە سال تجاوز نخواهد کرد. رژیم فعلی ایران کە در بسیاری زمینەها بویژە در برخورد خصمانە با ملتهای غیرفارس ایران را بە لبە پرتگاه کشاندە و با جرات میتوان گفت در تمام عرصەهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی زمینە تجزیە ایران فراهم شدە است و تنها استبداد خشن هست کە انرا متحد نگاە داشتەاست کە بانی این شرایط نە ملتهایی کە مدعی کسب حقوق ملی خود هستند بلکە دولت مرکزی بطور مستقیم و ملت فارس بطور غیرمستقیم هستند کە از منافع دولت تمرکزگرا ذینفعند.

بباور بندە اگر فعالان سیاسی متعلق بە جامعە فارس زبان رویکرد خود را تغییر ندهند، و شفافانە بە اصولهای دموکراتیک جهانشمول گردن ننهند تجزیە ایران اجتناب ناپذیر خواهد بود و هر سال هم کە بە عمر رژیم اضافە گردد زمینە تجزیە ایران اسانتر میشود. بنابراین اگر راەحلی دموکراتیک کە حقوق ملی ملتهای غیرفارس را بر اساس خواستەهای ملی، اقتصادی و جغرافیایی تضمین کند باید قبل از سقوط رژیم مورد توافق قرار گیرد گرنە فردا دیر خواهد بود. سوال نهایی این است کە ایا الترناتیو رژیم اخوندی از سیاست ضد بشری صد سال گذشتە فاصلە میگیرد و طرحی نو برای همزیستی ارزومندانە میان ملتهای ایران دارند؟!

در بحث همزیستی میان ملل تعاریف گوناگونی وجود دارد کە درک ایرانیان مرکزگرا تنها بە بعد تاریخی ان تاکید دارد کە مثلا ایرانیان از همە ملتها و اقوام از قدیم باهم زیستەاند و ایران متعلق بە همە است اما در تعاریف جدید پیوندهای تاریخی الویت نیستند بلکە هم سرنوشتی انان تعیین کنندە هست. در ایران کنونی ملتها هموطن هستند اما هم سرنوشت نیستند چون حقوق ملتهای غیر فارس با فارسها مثل هم نیست. برای مثال در کوردستان رژیم ایران بطور فلەای کولبرها را می کشد، در بلوچستان سوختبرها را می کشند و یا در خوزستان تشنگان را می کشند اما در مناطق مرکزی مردم سکوت میکنند و این نشان میدهد کە این ملتها هم سرنوشت نیستند.

بە عبارتی دیگر سرنوشت ملت فارس جدا از دیگر ملتهاست. اگر نظام ایندە همزیستی را برا اساس هم سرنوشتی مورد اشارە جدی نگیرد مسیر فروپاشی ایران هموار خواهد شد. بنابراین بهترین گزینە برای جلوگیری از هر فاجعەای تمرکز روی فدرالیزە کردن ایران است. راە حل برون رفت از بحران در دست نیروی فهمیدەی است کە بجای کوبیدن بر طبل وطن پرستی بە وطن دوستی بیاندیشد، بجای تحمیل فرهنگی بە تنوع فرهنگی احترام بگذارد در غیراینصورت ایران بە سمت جنگ داخلی خواهد رفت.

در چند دهە اخیر بویژە بعداز فروپاشی بلوک شرق فضایی در صحنە سیاسی ایران ایجاد شدە کە چپ فارس بە دامن ناسیونالیسم فارس، چپ کورد بە دامن ناسیونالیسم کورد، چپ عرب بە دامن ناسیون خود، چپ اذری و دیگران هم همینطور و بە همان اندازە کە ناسیونالیسم فارسی قوی شدە ناسیونالیسم ملتهای دیگر قوی شدەاند. بە عبارتی صف ارایی میان ملتها در ایران قابل کتمان نیست. اگر در گذشتە حزبی چون حزب تودە بعنوان سازمانی سراسری قد علم کرد و در تمام نقاط ایران شعبە و انجمن داشت دیگر هیچگاە یک نیروی سراسری پیدا نخواهد شد کە قادر بە فعالیت سیاسی در میان تمام ملتها شود. جنبش سبز هم نمونە دیگری از بیان ادعای بندە است کە تنها در مناطق فارس نشین نمود پیدا کرد. شعارهای رضاشاە روحت شاد نیز تنها در برخی مناطق مرکزی ایران شنیدە شدەاست چون ملتهای غیرفارس مرزبندی جدی با سیستم رضاخانی و مابعدش دارند.

حقیقت امر این است کە با وجود صد سال ظلم، تبعیض و تحقیر، چپاول و غارت ثروت ملی مناطق حاشیەای و انتقال ان بە مرکز ایران، شکاف ملی در ایران را عمیق تر و امکان همزیستی میان ملتها در فردای ایران بە حداقل رسیدەاست و این اتحاد تنها در صورت بروز نیرویی کە با سبک حکومتداری یکصد سال گذشتە وداع کند احیا می گردد. همگان بدانند کە اوضاع همانند دورە انقلاب ١٣٥٧ نیست و اگر در بعداز انقلاب ١٣٥٧ تنها کوردها برای کسب حقوق ملی خود مقابل رژیم تازە بقدرت رسیدە ملاها مبارزە کردند اینبار همە ملتها برای کسب حقوق ملی خود امادە و هرکدام از انان از حمایت منطقەای برخوردارند و اوضاع بسیار متفاوت از گذشتە است. اگر در جریان انقلاب ١٣٥٧ عربها و تورکها بجهت دینی همسوی رژیم شیعی بودند اما دیگر دین جایگاە و اهمیت خود را از دست دادە و برای تورکها و عربها مناقشە بر سر هویت ملیشان جای چانە زنی نیست. اگر کشورهای عربی در جریان انقلاب ١٣٥٧ عربهای ایران را بدلیل شیعی بودن تنها گذاشتند، اینبار بدلایل زیادی اشتباە گذشتە را تکرار نخواهند کرد و از عربهای ایران حمایت همە جانبە خواهند کرد.

فروپاشی شوروی نیز بە همان اندازە کە فرصت برای ایران بود تهدید هم بود. جمهوری اذربایجان با سیاستهایی کە دنبال میکند بە تهدید بالقوە برای ایران درامدە است. تحولات قفقاز و دیپلماسی تهاجمی جمهوری اذربایجان علیە ایران بە هویت خواهی اذریهای ایران اعتماد بنفس بیشتری بخشیدەاست و باکو بە قبلەگاە اذریهای ایران درامدە است. لازم بذکر است در کتب درسی جمهوری اذربایجان مناطق اذری نشین ایران اذربایجان جنوبی خواندە میشود، با این وجود تهدید جدی علیە تمامیت ارضی ایران نە از طرف کوردها، بلوچها و تورکمنهای سنی مذهب بلکە از طرف عربها و اذریهای شیعی است.

بلحاظ فرهنگی، در یکصد سال گذشتە تضاد فرهنگی میان ملتها شکل گرفتەاست و اگر رژیم شاە جاذبەهای فرهنگی برای دیگر ملتها داشت این رژیم دافعەاش بیشتر بودەاست. اینک تورکان اذربایجانی بە فرهنگ و ادبیات اذربایجان شمالی گرایش پیدا کردەاند، عربها بە فرهنگ و ادبیات عربی، کوردها با هموطنان خودشان در بخشهای دیگر کوردستان و ترکمن و بلوچها نیز همانطور.

از نگاە فرهنگی و در عالم واقع نە شعرا و ادبای فارس جاذبەای برای دیگر ملتها دارند و نە شعرا و ادبای دیگر ملتها برای فارسها جذابیتی دارند. بعید میدانم فارسها نام دو شاعر یا نویسندە کورد یا بلوچ را بشناسند.

در عرصە اقتصادی و منابع زیرزمینی و روزمینی مرکز ایران فقیر و مناطق متعلق بە ملتهای غیرفارس غنی هستند اما پروسە صد سال گذشتە اینگونە بودە کە ثروت و منابع حاشیە بە مرکز منتقل شدە است و اینک با مرکزی فربە و حاشیەای ضعیف مواجەایم درست همان سیاستی کە روسها در شوروی سابق برای هفتاد سال دنبال کردند. بهترین گزینە این هست کە ایران بطور فدرال ادارە و هر کدام از مناطق ملی بیست درصد از درامد خود را بعنوان کمک یا باج بە مرکز ایران بدهند و حتی در صورت استقلال ملتهای غیرفارس از ایران این حق برای فارسها تضمین گردد، محتملا در صورت همچون طرحی هم فارسها بە استقلال ملتها رضایت دهند و با وجود دریافت همچون سهمی از چرخە پیشرفت عقب نمانند و فارسها هم کە در طول تاریخ خود مزە ازادی و عدالت را تجربە نکردەاند بە ان مهم دست یابند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy