Wednesday, Jan 25, 2023

صفحه نخست » آینده ایران، اپوزیسیون و دومینوی سقوط رژیم! چنگیز عباسی

Changiz_Abbasi.jpgدومینوی سقوط یک رژیم سیاسی در کل عبارت از وضعیتی است که در آن رژیم برای حفظ حاکمیت خود و تداوم آن مجبور میشود در حداقل سه مرحله اساسی مدیران ارشد دولتی را تعویض نماید. این تعویض‌های دومینووار و پشت سرهم مانع سامان‌یابی سیستم‌های اجرایی کشور و نهایتا پاسخگویی به مطالبات فزاینده مردم معترض گردیده و دست آخر منجر به سقوط حاکمیت آن رژیم میشود.
این مراحل عبارتند از مرحله اول مرحله کنار گذاشتن مدیران متخصص مسئله‌دار و تلاش برای یکدست ‌سازی نظام مدیریتی معتقد به حاکمیت که عموما دارای تخصص‌های ضعیف و یا فاقد تخصص‌های لازم هستند. در این مرحله سرکوب اعتراضات به اوج خود می‌رسد، مرحله دوم مرحله ورود اصلاح‌طلبان به حاکمیت توام با تخفیف سرکوب‌های شدید است و مرحله سوم نهایتا مرحله هرج و مرج سیاسی و کوشش حاکمیت برای سازش با اپوزیسیون و یا سقوط است. یک قیام عمومی موفق قیامی است که بتواند این مراحل را به رژیم تحمیل و آن را وادار به تسلیم و یا سرنگون سازد. قیام ۴۰۱ ایران از مرحله آغازین آن تا صد روز اول مهم‌ترین قیام ملی برای سرنگونی بود که تا لبه مرحله دوم تحمیل دومینوی سقوط به حاکمیت پیش رفت ولی به دلیل عدم حمایت عمومی بخاطر برخی اشتباهات و نواقص کار موفق به وارد کردن رژیم به مرحله دوم نشد و در زمان نگارش این مطلب علیرغم اینکه این قیام بطور پراکنده ادامه دارد ولی از حرکت اولیه آن تا حد زیادی کاسته شده است.

دومینوی سقوط زمانی به حرکت در می‌آید که در آن تغییرات متوالی در مدیریت پستها به دلیل عدم توانایی نهادها در پاسخگویی به کلان برنامه‌های حاکمیت «فرمانروایی» و یا بحرانهای جاری سیاسی و اجتماعی ناشی از نارضایتی عمومی «اعتراضات» باعث ناتوانی کل سیستم در اداره عمومی و روتین کشور به شکلی شود که کنترل اوضاع از دست متولیان حکومت خارج گردد. یا به زبان دیگر «بالاییها دیگر نتوانند آنگونه که مایلند کشور را اداره کنند».
اما برای آغاز دومینوی سقوط تنها ناتوانی بالاییها در اداره امور کشور کافی نیست و مردم نیز باید که نتوانند و نخواهند آنگونه که مایلند زندگی کنند و تقصیر نتوانستن خود را نتیجه عملکرد بالاییها دانسته و نسبت به تغییر حکومت از طریق فشار از پایین بشکل جدی اقدام نمایند. تجمیع دو حالت یاد شده در صورت وقوع می‌تواند به آغاز دومینوی سقوط بینجامد و درصورت تداوم آن را تا انتها به رژیم تحمیل نماید.
هرچند غالبا دومینوی سقوط با فشار از پایین آغاز میشود اما همیشه اینگونه نیست و گاهی از اوقات حتی بدون فشار از پایین و به دلیل خطای راهبردی حاکمیتها خود حاکمیت دچار خطای حرکتی شده و فاز اول دومینو را مثلا به خاطر شتاب بخشیدن به روند حرکت اقتصادی و یا تغییرات عمده سیاسی و فرهنگی بطور نادانسته آغاز میکند و این حرکت خطا باعث ایجاد تنشهایی ابتدا در بدنه سیاسی و سپس در بدنه اجتماعی جامعه شده و شکاف باریکی میان حاکمیت و لایه واسطه ایجاد می‌گردد. این لایه که اساسا لایه محافظ رژیم است با از بین می‌رود و یا به سمت مردم متمایل میشود. درست در همین جاست که اپوزیسیون با ورود به این شکاف و تعریض و تعمیق آن که منجر به گسترش نارضایتی‌ها میگردد، حاکمیت موجود را وادار به عکس‌العمل‌های این بار شتابزده و نامناسب در تغییر مدیریتهایی میکند که ابتدا خود برای یکدست سازی حکومت به منظور پیشبرد روند مورد نظر خود آن مدیریتها را دستکاری کرده بود. یعنی مرحله بازگرداندن مدیران سابق و یا مشابه آنها به پست مدیریتها. اگر در این مرحله اشکالی از قبیل تاخیر در این اقدام، عدم تمایل مدیران به همکاری با حاکمیت به دلیل نارضایتی آنها از تغییرات قبلی و یا عقب افتادن طرح‌ها و برنامه‌های دستگاههای اجرایی از مطالبات جدید مردم و اپوزیسیون که در این فاصله ایجاد شده است، پیش نیاید سیستم خود را بازسازی و ادامه حیات می‌دهد. اما اگر این اشکالات به نحوی از انحا بروز نمایند و مدیران باز گشته به سر پستها نتوانند نارضایتی‌ها را جمع کنند حکومت مجبور خواهد شد که بخشی از اپوزیسیون را در حکومت شریک سازد تا شاید نارضایتی‌ها را مرتفع سازد. این مرحله، مرحله پایانی کار است و ادامه اعتراضات و تمایل اپوزیسیون برای گذار از حاکمیت موجود و نارضایتی مدیران سابق همه و همه با فشار نهایی باعث سقوط حاکمیت میشوند. به کل این پروژه، پروژه دومینوی سقوط گفته میشود. حال باید دید که حاکمیت سیاسی در ایران امروز در رابطه با این پروژه در کدام مقطع قرار دارد.
به باور نگارنده حاکمیت با افت و خیزهای ملایم از زمان وارد کردن احمدی نژاد به حوزه مدیریت کلان بتدریج وارد فاز اول این پروژه شد که با نارضایتی مردم و مقاومت آنها در یک عقب نشینی واضح بازگشتی به عقب صورت گرفت و روحانی برای ترمیم وضعیت به میدان آورده شد. شعار انتخاب میان بد و بدتر محصول این تنشها در بالا و پایین است. اپوزیسیون در این مرحله تا آن اندازه قدرتمند نیست که بتواند رژیم را برای تحقق جمهوری ایرانی به سراشیب سقوط بکشاند. لذا در دوره بعدی خیز بلندی از سوی حاکمیت برای یکدست کردن مجدد خود برداشته میشود که تمام مدیریت‌های کلان آن در اختیار کسانی قرار میگیرد که اصولاً توانایی اداره آنها در حتی شرایط نرمال را هم ندارند. به این ترتیب گذار حاکمیت به فاز اول دومینو در این مرحله تکمیل میشود. لذا اگر فشارها از پایین افزایش پیدا بکنند و اپوزیسیون خود را بتواند به طرز درستی سازماندهی نماید رژیم سعی خواهد کرد با بازگشت به اصلاح‌طلبان در آینده به ترمیم خود بپردازد. در حال حاضر این مرحله با توجه به رشد فزاینده اعتراضات و گذار آن به وضعیت انقلابی همانطور که قبلاً اشاره شد به تاخیر افتاده و این اقدام به احتمال قوی درصورت احضار مجدد اصلاح‌طلبان هم کارساز نخواهد بود. لذا آنچه که ما الان در رویاروی خود داریم رژیمی است که عملا دارد خود را آماده ورود به فاز نهایی دومینوی سقوط میکند. اما رخوت تدریجی جنبش از روز صدم به بعد فرصت تنفسی برای رژیم ایجاد کرد تا بتواند شرایط را اندکی بهبود بخشیده و در مرحله قبل از ورود اصلاح طلبان تثبیت نماید. حرکت بعدی رژیم اگر شرایط به سوی آرامش حرکت نماید وارد کردن اصلاح طلبان به حکومت خواهد بود. ‌
البته باید در نظر داشت که همه چیز بستگی به وحدت ملی و نیرومندی اپوزیسیون سیاسی و برنامه‌ریزی و اقدام کارشناسانه و فنی در پروسه گذار دارد ولی آنچه که مسلم است این است که در حال حاضر رژیم از مرحله پایانی حیات خویش بازگشته است و راه نجاتش که به یک معجزه شباهت داشت تا حدودی هموار شده است. باید منتظر شد و دید که عمده ترین نقیصه اپوزیسیون رژیم که فقدان دولت آلترناتیو «دولت موقت ائتلافی» است، کی برطرف میشود و کی مجددا خیزش عمومی به مجرای براندازی برمیگردد.
در مرحله نهایی راههای مختلفی برای گذار وجود دارند که اصولاً مورد بحث این مقاله نیستند اما برخوردهای سخت برای براندازی یکی از راههای بسیار محتمل است و اپوزیسیون سیاسی و مردم باید برای غالب آمدن بر رژیم در این برخوردها آمادگی قبلی داشته باشند و گمان میکنم که تلاشهایی در همین زمینه آغاز شده و در حال توسعه است.
اپوزیسیون خارج از کشور تنها زمانی می‌تواند دومینوی سقوط حاکمیت را به سمت سقوط هل دهد که خود دارای انسجام لازم در ساختار عمومی خویش باشد. به این معنا که با ایجاد ائتلاف میان خود از یکسو و با اپوزیسیون داخل کشور از سوی دیگر زمینه لازم برای ایجاد دولت موقت ائتلافی را فراهم و آنرا به عنوان آلترناتیو به جامعه جهانی و ملت ایران معرفی کند و نهایتا آنرا به رسمیت بشناساند.
متاسفانه در حال حاضر روند حرکت در اپوزیسیون خارج از کشور در سمت و سوی یاد شده نیست و تلاشهای افرادی مثل آقای رضا پهلوی هم به دلیل فقدان زمینه لازم برای ائتلاف احزاب سیاسی در خارج (هم در نزد ایشان و هم در نزد تشکل‌های سیاسی) و ادامه آن فقدان در داخل کشور، نگارنده را بر این نگرانی وامیدارد که در صورت تداوم مسیر فعلی و فقدان کمیته دعوت به ائتلاف بین احزاب این تلاشها به بن بست رسیده و رسیدن به دموکراسی پایدار در کشورما حتی در صورت سقوط رژیم دور از دسترس گردد.
در بخش پایانی این مطلب باید این را نیز اضافه کنم که طرح اندیشه رهبری فردی جنبش چه در نزد رهبران تشکل‌های سیاسی خارج از کشور و چه در نزد آقای پهلوی و تشویق احتمالی آن از سوی عوامل نفوذی رژیم در میان بخشی از هموطنان خارج و داخل کشور و رسیدن مردم به این نقطه که: «هرچه میخواهد بشود بگذار بشود اما این رژیم نباشد»، میتواند به رسیدن به دموکراسی و وحدت ملی در کشور ما آسیبهای جدی وارد کند و به دلیل حساسیت‌های داخلی در برخی مناطق کشور صلح و امنیت را بسیار دور از دسترس سازد و نهایتا به تضعیف دولت مرکزی آینده در جنگهای داخلی فرسایشی بیانجامد!

چنگیز عباسی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy