Tuesday, Feb 7, 2023

صفحه نخست » طلبکاران و قربانی نمایان جهان متحد شوید، مجید محمدی

Majid_Mohammadi_2.jpgجریان چپ در طول حیات سیاسی خود با همه‌ی تنوعاتش انبوهی از ایده‌ها و شعارهای فریبنده اما توخالی و بعضا خطرناک تولید کرده است تا توجه عمومی را جلب کند. همه‌ی این شعارها معطوف بوده‌اند به نشستن بر موج احساسات عمومی و کسب قدرت. اما مشکل این جریان این است که با ارزش‌های بنیادین بشری یعنی عدالت، برابری، حقوق زنان، و حقوق مربوط به هویت جنسی بازی کرده تا رای عمومی را به خود جلب کند. این جلب توجه هیچگاه در جهت خیر و فردیت و کرامت انسان نبوده بلکه همیشه به متضاد این امور انجامیده است. دستاوردهای جریان چپ را در صد سالی که از این جنبش می‌گذرد نگاه کنید: غیر از فلاکت و برده داری و اقتدارگرایی و تمامیت خواهی نتیجه‌ای برای بشریت نداشته است. جریان چپ مبشر استبداد و نفی حقوق فردی به ازای تسلیم چک‌های دولتی و برنامه‌های اجتماعی و واردات مهاجر و مهندسی اجتماعی بوده است.

در این نوشته به دلیل فضای اندکی که دارم به هفت شعار توخالی و مسموم اما فریبنده‌ی چپ می‌پردازم:

کار مساوی، پرداخت مساوی
چپ‌ها برای جذب زنانی که در بازارکار هستند یک شعار توخالی و فریبنده خلق کردند به این عنوان که زنان برای کار مساوی باید حقوق مساوی دریافت کنند. چپ همیشه برای ادعای ناعادلانه بودن شرایط برای زنان و جذب آنها به رسته‌های حزبی و سیاسی خود این سخن پوچ و ظاهرا برابری خواهانه را تکرار کرده است. به عنوان مثال در سال‌های اخیر ادعای آنها این است که زنان میان ۷۰ تا ۸۰ درصد مردان برای کار مساوی در کشورهای غربی دریافت می‌کنند بدون آن که شواهد این ادعا را عرضه کنند.

این سخن اولا در عالم واقع ما به ازایی ندارد. شرکت‌های بزرگ اگر چنین کنند توسط کارکنانشان به دادگاه کشیده می‌شوند. به عنوان مثال استارباکس یا مکدانلد نمی‌توانند برای کاری (ظاهرا) مساوی به کارکنانشان دستمزد نامساوی پرداخت کنند. در مورد میزان پرداختی یک بقالی کوچک نیز به کارکنانش اطلاعی در دست نداریم تا قضاوت کنیم.

دوم آن که در عالم کارگر مساوی وجود ندارد. افراد بنا به تجربه و تحصیلات یک کار را که شبیه به نظر می‌رسد به طور یکسان انجام نمی‌دهند. غیر منصفانه است که به افراد با همه‌ی تفاوت‌هایشان در تحصیل و تجربه و جدیت و انضباط دستمزد مساوی پرداخت شود. تنها در قالب سوسیالیسم که همه‌ی افراد را مثل گوسفند و بز عین هم می‌بیند و آنها را به نیازهای مادی‌شان تقلیل می‌دهد این تفاوت‌ها اهمیت ندارد. بهره وری و تجربه‌ی نیروی کار باید دستمزد وی را تعیین کند و نه جنسیت و رنگ پوست یا بخشندگی کارفرما.

و سوم آن که هیچ کاری برای افراد مساوی نیست. نحوه‌ی انجام کار است که کار را متفاوت می‌کند. دو راننده‌ی تاکسی می‌توانند رساندن یک فرد از نقطه‌ی الف به نقطه‌ی ب را به دو شیوه‌ی کاملا متفاوت انجام دهند: یکی مسافر خود را یک ساعته برساند و دیگری در همان شرایط نیم ساعته، یکی در اتومبیل با مسافرانش گپ بزند و دیگری سکوت کند، یکی در میان راه بنزین بزند و دیگری این کار را نکند، یکی در پیاده کردن چمدان به مسافرش کمک کند و دیگری نکند. این دو دارند دو کار متفاوت انجام می‌دهند که ظاهرش مساوی است. مساوی پرداخت کردن به این دو عادلانه نیست.

تعیین حداقل دستمزد توسط حکومت
پرداخت حق الزحمه وابسته است به رابطه‌ی دو نفر که حکومت و دولت یا نهاد دیگری نباید در آن دخالت کند. به همین دلیل است که گذاشتن حداقل دستمزد امری الابختگی مبتنی بر نگاه اتمی و توده وار و گله وار به انسان‌هاست و حق آنها در مذاکره و چانه زنی و توافق را نقض می‌کند. افراد آزادند که حتی به طور مجانی برای دیگران کار کنند. سوسیالیسم یک ایدئولوژی گوسفند پرور است چون نگاهی گوسفند وار (که همه را گوشت و خوراکی می‌بیند) به انسان‌ها دارد. کار کردن برای دیگری باید مبتنی بر یک قراداد باشد که دو طرف بر حسب هزاران عامل می‌توانند روی آن قیمت بگذارند. این قرارداد است که باید توسط حکومت تضمین شود و نه منافع یک طرف قرارداد.

زنان را باید باور کرد
دمکرات‌ها در امریکا در جریان بررسی صلاحیت برت کاناوا یکصدا گفتند که حرف اتهام زننده‌ی به وی و نیز حرف همه‌ی زنان را در مورد آزاد جنسی باور می‌کنند (در مورد اتهام زننده به بایدن همه‌ی آنها و در مورد اندرو کومو اکثرا سکوت کردند). از این سخن بی اساس تر و مهمل تر وجود ندارد. دروغ و قلب واقعیت هیچ رابطه‌ای با نوع آلت تناسلی ندارد. زنان همان قدر قدرت دروغگویی و قلب واقعیت و در هم آمیختن راست و دروغ را دارند که مردان و هر دو در طول تاریخ این را نشان داده‌اند. دروغگویی افراد را از الگوی رفتاری، واقعیات دیگر، سخنان دیگران، و مجموعه‌ای دیگر از شواهد و قرائن می‌توان دریافت و گاه نیز اصولا راهی برای تشخیص راست و دروغ وجود ندارد چون شاهدی وجود ندارد. افراد نیز در دادگاه محکوم می‌شوند و نه در رسانه‌ها.

بیمه بهداشت برای همه
مشکل این شعار آن است که گروهی در عالم هستند که این بیمه را نمی‌خواهند. فرض این شعار این است که همه بهداشت مجانی دولتی می‌خواهند و این را حق خود می‌دانند (مثل حق حیات) و باید این حق را به آنها داد. این شعار در واقع می‌گوید "دولت باید همه را مجبور کند بیمه‌ی بهداشت داشته باشند". این درست مثل حق سقط جنین در شعارهای چپ است. زنان حق دارند در مورد داشتن و نداشتن بچه تصمیم بگیرند اما شعار چپ هیچگاه این نبوده است. آنها این حق را از مسیر قدرت و پول دولت می‌خواهند اعمال کنند به این معنا که اگر زنی خواست سقط جنین کند و پولش را نداشت دولت باید هزینه را بپردازد. پرداخت دولتی این هزینه موضوعی کاملا متفاوت با حق انجام این عمل است. حتی اگر بیمه‌ی بهداشت حق افراد باشد مشخص نیست چرا دولت باید تامین کننده‌ی اعمال این حق باشد. بیمه‌ی بهداشت با بیمه‌ی شخص ثالث اتومبیل ماهیتا متفاوت است چون از نداشتن بیمه دیگران متضرر نمی‌شوند. همچنین بیمه‌ی شخص ثالث اجباری است اما دولت هزینه‌ی آن را نمی‌پردازد.

مسکن از جمله حقوق بشر است
این شعار چهار اشکال حقوقی و واقعی دارد. اولین اشکال دعوت مستاجران املاک خصوصی است به ندادن اجاره و در واقع نقض حقوق قانونی آنها. اشکال دوم آن است که افراد دعوت می‌شوند برای نیازهای عادی خود بر دوش دیگران سوار شوند، مستقیم یا غیر مستقیم (از مجرای دولت و شهرداری‌ها که در واقع بقیه هزینه‌ی آن را می‌پردازند). اشکال سوم حق انتخاب محل زندگی است. افراد بر اساس میزان درامد و ثروت خود در کنار ترجیات دیگر باید محل زندگی‌شان را انتخاب کنند و نه میل و آرزو. چه ضرورتی وجود دارد که گروهی که نمی‌توانند هزینه‌ی مسکن خود را پرداخت کنند در گران ترین شهرهای عالم مثل نیویورک یا سان فرانسیسکو بمانند؟ آنها می‌توانند به شهرها یا مناطقی بروند که هزینه‌ی اجاره در آنها یک پنجم یا یک دهم نیویورک یا سان فرانسیسکوست. و اشکال چهارم شکل گیری مناطقی بر اساس شعار فوق تحت عنوان مسکن اجتماعی یا عمومی است که بدترین خدمات مسکن را در همه‌ی عالم ارائه می‌کنند. پناهگاه‌های عمومی محل‌هایی جرم خیز و فقیر پرورند که به چرخه‌ی فقر و فلاکت دامن می‌زننند.

جنسیت آدم‌ها را خودشان تعیین می‌کنند
این شعار به این معناست که من اگر فردا صبح از خواب بیدار شدم و گفنم یک زن هستم جامعه باید زن بودن مرا قبول کند. درنتیجه من (مذکر) خواهم توانست در هر کجا که بخواهم به دستشویی زنانه بروم، در مسابقات ورزشی زنان با آنها مسابقه بدهم، و در بخش زنانه‌ی استخرها لباس شنایم را با زنان دیگر بپوشم. اینها شاید برای مردی که ادعای زنانگی می‌کند تجربه‌ی خوب و "منصفانه‌ای" باشد اما برای زنانی که در معرض این تجربه قرار می‌گیرند چنین نیست. افراد نمی‌توانند هویت جنسی طبیعی خود را یک شبه با هویت جنسی ذهنی خود طاق بزنند و از جامعه هم بخواهند آنها را چنین بیابند. قانون و روال‌های غیر تبعیض آمیز اجتماعی (مثل جدا بودن رختکن زنان و مردان) را نمی‌توان با هویت‌های ذهنی دور زد و به این دور زدن افتخار کرد. هویت‌های جنسیتی (همجنسگرایی و دو جنسگرایی و تراجنسگرایی) تا آنجا که به حقوق دیگران خدشه‌ای وارد نمی‌آورند قابل احترام هستند اما وقتی ابزار نفی حقوق دیگران قرار می‌گیرند مثل هر حق دیگری باید محدود شوند. همان طور که دولت‌ها حق دارند در شرایط اضطراری محدودیت‌هایی وضع کنند اما نمی‌توانند بدیهی ترین حقوق انسان‌ها مثل حق کار کردن یا ارتباط با دیگران را معلق سازند نمی‌توانند جنسیت مادرزادی را نقی کنند.

کارگران جهان متحد شوید
این سخن مارکس در عالم واقع به تلاش مارکسیست‌ها برای تشکیل اتحادیه‌های کارگری منتهی شده است. مارکسیست‌ها به حق تشکل توسط کسانی که می‌خواهند به این اتحادیه‌ها بپیوندند محدود نمانده و کارگران را هر جا قدرت یافته‌اند (مثل ۲۴ ایالت در امریکا) مجبور به پیوستن کرده و از حقوق آنها سهم اتحادیه را بر می‌دارند. همان طور که تشکیل و پیوستن به اتحادیه‌ها یک حق است نپیوستن به آنها نیز باید یک حق باشد.

وجه مشترک این هفت شعار، نفی حقوق فردی، اجبار افراد به کارهایی که مایل به انجام ان نیستند، طلبکاری و قربانی بازی بخشی از افراد و دخالت همه جانبه‌ی دولت در همه‌ی امور است. ویژگی عام چپ خلط عدالتگرایی و احقاق حقوق با دولتگرایی و نفی فردگرایی است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy