Thursday, Feb 16, 2023

صفحه نخست » روحانیت شیعه خط قرمز ندارد، مجید محمدی

mohammadi.jpgمجید محمدی - ویژه خبرنامه گویا

در متون اسلامی فرصت طلبی چه به صورت شخصی و چه به صورت نهادی و جمعی پذیرفته و تشویق شده است. (حدیثی از امام اول شیعیان، عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم؛ ص ۲۲۲) این امر تحت عنوان استفاده از فرصت‌ها طرح می‌شود اما فرصت طلبی در پشت آن پنهان می ماند. احادیث شیعه باورمندان را به استفاده از فرصت‌ها تشویق می​کنند بدون آن که از فرصت طلبی سخنی بگویند و نسبت به آن پرهیز دهند. وقتی فرصت طلبی مبنا باشد دیگر خط قرمزی برای رفتارها باقی نمی ماند. روحانیت شیعه برای منافع خود حاضر است آنچه را که به عنوان مقدسات عرضه می کند نیز به حراج بگذارد.

یکی از مهم ترین فرصت طلبی‌های جریان چپ و اسلامگرا استفاده از هر وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف مورد نظر مثل قدرت و ثروت است. در هیچ متن شیعی نسبت به این امر اخطار داده نشده است چون اخلاق هیچ جایی در نظام رفتاری روحانیت شیعه نداشته است. متون شیعه اصولا متکفل طرح چارچوب​های اخلاقی مثل پرهیز از تمسک به هر وسیله برای رسیدن به هدف نبوده​اند. به همین دلیل بود که اصل توجیه هر وسیله به دلیل باور به هدف (مکلف بودن به تکلیف) به راحتی در میان روحانیون جا افتاده بود. شگفت انگیز این است که علی رغم این آموزه های ضد اخلاقی روحانیت شیعه خود را حافظ اخلاق در ایران معرفی می کند.

شیعیان درگیر در قدرت نشان داده‌اند که فرض بنیادین فرصتگرایی یعنی خود محوری انسان‌ها و بهره گیری از دیگران در صورت امکان (رهیافت استخدام یا به کارگیری) واقعیت دارد. محمد حسین طباطبایی این اصل استخدام را در تفسیر المیزان در چارچوب فرهنگ دینی قرار داده و مشروعیت بخشیده است. شیعیان سیاسی توانسته‌اند به خوبی وعده‌های دروغین بدهند، نیات خود و دیگران را تحریف کنند، زیر قراردادها و توافق‌های خود بزنند، خدعه بزنند، بهتان سازی کنند، دروغ بگویند، و توافق‌ها را به صورتی قرائت کنند که تنها به نفع خودشان باشد و در این میان اصولا تصور نمی کنند که دارند مبانی دین خود را نقض می کنند چون این امور از مبانی دین و شریعت آنهاست.

سواری مجانی

سواری مجانی گرفتن از ویژگی‌های بنیادی روحانیت شیعه و بدان واسطه، اسلامگرایان شیعه بوده است. هر گروه و نهاد و فردی که با روحانیت شیعه و اسلامگرایان پیرو آن امین و سرراست بوده ضرر دیده است. روحانیون شیعه و اسلامگرایان در صورت احساس نیاز و ضرورت، متحدان سیاسی خود را به سرعت حذف کرده​اند. روحانیون شیعه و اسلامگرایان تابع آنها از غیر خود فقط تمکین و اطاعت طلب می​کنند. اعضای گروه​هایی که تمکین و اطاعت نکرده​اند به طرق گوناگون مثل پرونده سازی، ترور، برچسب زنی و محاکمه مورد حذف واقع شده​اند.

فرصت طلبی فراتر از متوسط آدمیان

شیعیان اسلامگرا که شاگردان مراجع شیعه و روحانیون بوده اند بدون استثنا فرصت طلب بوده‌اند چون این امر در آموزه‌های آنها تشویق و ترغیب می‌شود و به کسب قدرت بیشتر می انجامد. این توصیف در نظر گرفتن بدترین حالت در شیعیان اسلامگرا نیست بلکه بیان واقعیت آنهاست. همچنین این توصیف از فرصت طلب فرض کردن همگان به دست نیامده است چون همه‌ی انسان‌ها این چنین نبوده و نیستند. بسیاری از افراد میان استفاده از فرصت​ها و اصول اخلاقی خود توازن برقرار می کنند اما در تعالیم شیعه ضرورت چنین توازنی ذکر نشده است. وجود سلسله مراتب آن هم به صورت گل و گشاد آن میان اعضای روحانیت سازوکارهای نظارتی، انگیزاننده و مدیریتی برای فرصت طلبی بیشتر و گریز از پیامدهای اجتماعی و سیاسی آن ایجاد کرده است.

فرصت طلبی اسلامگرایان شیعه یا شیعیان سیاسی را در پنج وجه به خوبی می​توان تبیین کرد:

سوار شدن بر اسب مذهب برای کسب و حفظ قدرت مطلقه

اکثریت قابل توجهی از شیعیان با سیاسی شدن اسلام و کسب قدرت با اتکای بر دین مشکلی نداشته‌اند. بدین ترتیب دین و ایمان مردم ابزاری برای تبلیغ و تهییج سیاسی و بالا رفتن گروهی از پله‌های قدرت قرار می​گیرند که نمونه‌ی بارز ماکیاولیسم و شارلاتانیسم سیاسی است. دین یکی از خطرناک ترین ابزارهای کسب و حفظ قدرت بوده و هست و شیعیان کمتر بدین خطر واقف بوده​اند یا اگر در این باره چیزی می​دانسته‌اند به دلیل شیرینی قدرت و ثروت بادآورده بدان توجهی نکرده‌اند. تنها بعد از آشکار شدن این مخاطرات پس از قدرت گرفتن اسلامگرایان در ایران بخش بسیار اندکی از روحانیون شیعه متوجه این خطر شدند اما نتوانسته​اند جلوی سیل بنیان برافکن آن را بگیرند. آنها نیز به دلیل منتفع شدن از این امر زبان در کام گرفتند.

عوامگرایی شیعه

روحانیت شیعه و واعظان و مداحان این مذهب در مراسم مذهبی به مبانی کلامی و فقهی تعالیم و آموزه​های خود اشاره نمی​کنند چون این امور خریداری در میان عوام ندارند. آنها قصه می​گویند. در این قصه‌ها اثر چندانی از تاریخ مکتوب به چشم نمی​خورد. کسانی که تریبون‌ها و منابر را در اختیار دارند قصه می​سازند. آنها باید قصه گویان خوبی باشند تا مخاطب جذب کنند. اغراق‌ها و افسانه‌ها و قهرمان سازی‌ها که از اجزای هر داستانگویی موفق هستند به تدریج جای بیان تاریخ را گرفته است. حتی روحانیونی که ایدئولوگ رژیم شیعه معرفی شده​اند (مثل مرتضی مطهری) به این نکته اشاره کرده​اند. تاریخ وقتی به تاریخ مقدس تبدیل شد به افسانه سازی تبدیل می​گردد.

آنچه روحانیون شیعه به عنوان تاریخ رنج‌های ائمه می​گویند همه تراژدی‌های خود ساخته‌اند. یک امام را برای چند شب بیماری «امام بیمار» معرفی کرده​اند و امام دیگری را برای رفتن به زندان به جهت رقابت سیاسی «اسیر». تحریف تاریخ برای فریب دادن عوام و تحریک آنها برای هزینه کردن حتما نوعی فرصت طلبی از نیاز انسان​ها به تراژدی و لذا شارلاتانیسم است.

ترویج دروغ‌های مذهبی

به ادبیات روحانیون شیعه که همه ادعای ملکه​ی عدالت دارند (با ایستادن در جلوی صف نماز جماعت که شرط آن عدالت است) نگاه کنید. انبوهی از دروغگویی در مورد ایران و غرب و دیگر دشمنان فرضی و موهوم در آنها وجود دارد. رهبران شیعه حتی بیش از پیروان این فرقه دروغ می​گویند. شارلاتانیسم آنجا سروکله‌اش پیدا می​شود که این جماعت ادعای امانت و صداقت دارند و همه اتاق‌ها و دالان‌ها و سوئیت‌هایی در بهشت را برای خود رزرو کردهاند. زمین​های اطراف مقبره​ی امامان و امامزادگان (اکثرا قلابی) با همین رهیافت بهشت فروشی بسیار گران به فروش می رسند. آثار تاریخی شیراز برای دو دهه در حال تخریب بوده است: ۱) برای فروش به صورت قبرهای چند میلیارد تومانی و ۲) از میان بردن ابنیه ای که به بهاییان تعلق داشته است.

همه‌ی این دروغ‌ها در فقه شیعه بر اساس مصالح شیعه و حفظ نظام و نهادهای شیعی توجیه می​شود. خمینی حفظ رژیم را اولویت اول نظام و روحانیون و شیعیان می​دانست و برای آن تعطیلی اصول و فروع دین را مجاز می​دانست چه برسد به اخلاق که اصولا جای مستحکمی در فقه و کلام شیعی ندارد.

ادعای احیا و اصلاح دین

برای بیش از ۱۵۰ سال گروهی از شیعیان ادعا کرده‌اند که می​خواهند مذهب شیعه را با اصلاحات درونی احیا کنند و از آن خرافات را بزدایند و آن را روزامد و نو سازند. چنین اتفاقی نیفتاده است و شیعه همچنان به باورهای سنتی خود چسبیده است. اصلاح طلبان دینی نیز یا از دینداری گذر کرده یا مایوس شده و به خارج مهاجرت کرده​اند یا در ولایت ذوب شده اند. آنها نیز که در ایران مانده و هنوز دیندار هستند و بیت آنها را نمی پذیرد انزوا اختیار کرده​اند.

این امر نشان می​دهد که ادعای احیاگری و نواندیشی و اصلاح صرفا ابزاری برای جذب مخاطب در حوزه‌ی سیاسی و کسب قدرت بوده و ما به ازایی در حوزه‌‌ی مذهب نداشته است. هنگامی که اصلاح و احیا و نواندیشی به مد زمانه تبدیل می​شود استفاده از آن برای فروختن کالاهای کهنه در لباس نو فرصت طلبی و شارلاتانیسم است.

وحدت شیعه و سنی

ادعای وحدتگرایی از سوی فرقه‌ای که تلاش می​کند سنیان را شیعه سازد، شیعه را به عنوان تنها دین حق معرفی می​کند و بقیه از نظر پیروان شیعه باطل و پیروان آنها مستقیما به جهنم می​روند به یک شوخی شبیه است. شیعیان در قدرت، جلوی ساخت مساجد سنیان و برگزاری نماز سنیان را در شهرهای بزرگ کشور می​گیرند، رهبران سنی که می​خواستند در شهرهایی مثل شیراز نماز جمعه برگزار کنند را اعدام کرده است و مناطق اهل سنت را با مدیران پروازی شیعه اداره می​کند. این مدعای وحدت طلبی چه معنایی بجز شارلاتانیسم دارد؟ از روز اولی که حکومت به دست روحانیون شیعه افتاد آنها در تلاش برای شیعه سازی اهل سنت ایران بوده اند.

در اظهار نظرهایی که خوانندگان مقالات این نویسنده عرضه می کنند گفته می شود که راه حل عملی برخورد با روحانیون شیعه چیست. راه حل دراز مدت حذف این نهاد و راه حل کوتاه مدت عدم اعتماد، تحریم و انزواست. هر جا که آخوند و ملا دیدید از آنها فاصله بگیرید تا کمتر خسارت ببینید.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy