لمپنیسم فلسفی، نوعی لمپنیسم است که افتخاربدعتاش به یک فیلسوف دین پناه و دینکارِ ایرانی تعلق دارد. این شخص عبدالکریم سروش یا حسین حاج فرج الله دباغ است که در زبان ورفتارش لمپنیسم فلسفی را تعریف و تبیین کرده است. نگاه و برخورد با مخالفان نظری و سیاسیِ (با فرج سرکوهی، محمود دولت آبادی، ۸ شخصیت برجسته و مبارز در نشست دانشگاه جرج تاون به ویژه با بانوی گرانقدر گلشیفته فراهانی و....)، و نوع نگاه و برخورد با خطاهای قابل نقد نشانه هایی از لمپنیسم با خود داشته و دارند.
من در این یادداشت فقط به وجهی از زبان ایشان اشارتی دارم، زبانی که از " فیلسوف عالم تشیع" برخیها بعید میپندارند!
زبان این لمپن فیلسوف در برخورد و نگاه به زن زبانی دوراز نزاکت فیلسوفانه و بیشتر زبانی دم گاراژی و هرزه نگارانه است، "با این تفاوت که " فیلسوفانه" در بسته بندی و زرورقِ "فلسفی- نظری" و اندکی هم " اخلاقی" بیان میشود. چیستی این زبان روشن است. زبان بخشی یا جزئی از فرهنگ یک جامعه، و ادبیات نیز آینهی آن فرهنگ و جامعه است، آینهای که ارزشهای فرهنگی و اجتماعی آن جامعه را باز میتاباند. زبان فیلسوفِ لمپن بازتاب زبان جامعه آخوندی (معمم و مکلا) و آینه ارزشهای فرهنگی و اجتماعی ادبیات آخوندیسم است.
واژگان مورد استفاده لمپنیسم فلسفی بی اصل و نسب، بی ریشه و پایه، من درآوردی و بی بنیاداند، زبانی" مَحرم" که قطعا تاریخ مصرف معین و محدود دارد و به زبان رسمی و غیر رسمی آسیب رسانده است. برای مثال، وقتی ایشان با خط کش و شاقول " مانیفست مابانه" یعنی " توضیح المسائلی" سراغ توصیف آلت تناسلی زن و یا مناطق حاشیهای آن میرود، این نماد زیبائی و زایش را " شرم گاه " میخواند. این زبان و فرهنگ بیمارگونۀ آخوندی فرودست تر و پست تر از زبان و فرهنگ لمپنیسم و جاهلی ست. این فیلسوف و پدر معنویاش شیخ فضل االه نوری و ایت الله خمینی با زبان "فخیم و فاخر"و " مودبانه و تر و تمیز"شان نه فقط بی فرهنگی و بی حرمتی به فارسیای که شکر است وقندش به بنگاله برده شده، که به انسان و همه گونه حق و حقوقاش کردهاند. زبان این فیلسوف، تراوشات " شرم گاه" درون جمجمه ایشان، سازنده و بازتاب همان تفکر و رفتاری ست که در اداره سانسور و ممیزی حکومت اسلامی به جای نام آلت تناسلی زنانه و مردانه و پستان، حتی در متنهای ادبی، سه نقطه میگذارند تا اسلام و تفکرات جهانگیرشان به خطر نیفتد. دینی که رهبران و بزرگانش بیش از هرچیز به زیر ناف اندیشیدهاند و درآن حیطه فکر و عمل و تفحص کردهاند نمک نشناسانه با زیباییهای انسانی برخورد میکند. برای نمونه کافی ست توضیح المسائلهای این موجودات را بتکانید و ببینید چه چیزبیرون ریخته میشود، غیر از آداب جماع با انسان و حیوان، آداب مستراح رفتن و آلات تناسلی چیزی با اهمیت تری میبینید؟
جناب فیلسوف حتی لحظهای به پیامدها و آسیبهای روانی کاربرد واژه شرم گاه، توجه نکرده است، اگر هر بانویی تصور کند حامل عضوی ست که اسباب شرمساری ست، دچار آسیب روانی نخواهد شد؟
در نگاهی کلی دو رویکرد پایهای به زبان وجود دارد: رویکردی که زبان را به عنوان ابزار ارتباط، تبادل و تعاطی، و وسیلهی بیان، به عنوان برقرار کنندهی ارتباط و پیام رسان مورد بررسی و توجه قرار داده است، و دیگری به عنوان یکی از خالقان و تولید کنندگان اندیشه و فکر، وتاثیرگذار بر تک تک عناصر شکل دهندهی پروسه ِ شناخت، و تاثیر پذیراز آنها، به زبان پرداخته است. کاربرد اجتماعی نیززبان را به زبان رسمی (اداری) و غیر رسمی - نوشتاری (کتابت) و یا گفتاری (محاوره ای) - تقسیم کرده است. در میان انواع زبانها، زبان جنسیتی نیز شاخهای از دانش زبان شناسی شده است و بحث جنس گرائی و دلائل جنسیت زدگی و ارزشهای جنس گرایانهی مردانه و زنانه در زبان از مباحث این عرصه شدهاند. زبان زنانه، به عنوان زبان همکاری و حس وعاطفه، زبانی خصوصی تر، و در برخوردهای جنسی پوشیده نسبت به زبان مردان، و با نزاکت تر و.... شاخهای از این دانش است، و زبان مردانه با آهنگی مردانه، زبانی رقابتی و صریح تر درحوزهی جنسی و زبانی در پیوند با مسائل شخصی، و کار و جامعه، و زبان اقتدار و برتری طلبی و خشونت، کنار زبان زنانه مینشیند. به انواع زبان در حریمهای مختلف زندگی نیز پرداخته شده است. زبان حریم خصوصی، که زبان خانه و خانواده، وعشق بازی ست، و زبان حریم و فضای عمومی و زبان رسمی، زبانی که متاثر از مؤلفههای گوناگون و ارزشها و قواعد خاص خوددارد. کاربرد زبان خصوصی در فضای عمومی نیز بیان تعرض فردیت در سطحی عمومی قلمداد شده است، و نشانگر اینکه تابوی استفاده از زبان حریم خصوصی در سطح جامعه شکسته شده است. در این میانه آموزشها و روابط مذهبی، تابوها و ممنوعه هائی هستند، که زبان را به سوی دوگانگیِ پنهان کاری و پوشیدگی، و عریانی کشانده است. نگاه اخلاقی - اسلامی به زبان اسباب بی فرهنگی و بد آموزی و زشت اخلاقی، و مرّوج زبان ناهنجار شده است، عریانی زبان را محجبه میکنند تا زبان نیزدرگیر بی ناموسی نشود.
در رفتار شناسی اجتماعی زبان آخوندی "زنگ خطری برای فرهنگ جامعه است" وکاربُرد و دامنهی صفاتی ریشه دار و زیبا را محدود میکند. با اسلامی شدن انقلاب بهمن بار دیگر زبان آخوندی و توضیح المسائلی که امید انقراضاش وجود داشت بسط و گسترش یافت. فضای امنیتی - پلیسی و" فاجعه فرهنگ اسلامی" حاکم بر کل جامعه در کنار سلطهی "تابوها"ی گونه گون بیش از پیش سراغ زبان فارسی آمدهاند و...
و خوش به سعادت بی بی خانم استرآبادی، خالق معایب الرجال، که در قید حیات نیست، والّا به گناه استفاده نکردن از صفاتی چون " شرم گاه " و بیان نام واقعی اعضای اسلام ستیز، و سخن گفتن بی ابا و نا پرهیزکار و بی پروا، و کلامهای اطواری و عریاناش، به فرمان امثال جناب فیلسوف حداقل بر دار یا سنگسار میشد.
نامهی یک جمهوری خواه به میرحسین موسوی، حنیف یزدانی
دمکراسی آینده یا دیکتاتوری بعدی، کورش عرفانی