خواننده ای زیر یکی از مطالب من نوشته بود «من از نوشته های شیر یا خطی سخن سر در نمی آورم» یا چیزی به همین مضمون.
واقعیت این است که راحت طلبی ما ایرانیان در عرصه ی فکر و نظر هم وجود دارد و همین باعث موافقت های غیر اصولی و مخالفت های حاد تا حد دشمنی می شود.
همان طور که در مطالب قبلی نوشتم جهان اندیشه وسیع تر و پیچیده تر از آن است که با افکار ساده بتوان آن را تشریح کرد.
میلیون ها جلد کتاب، در کتابخانه های بزرگ جهان موجود است که هر یک گوشه ای از این جهان پهناور را ترسیم می کند.
زنده یاد امیر حسین آریان پور کتابکی داشت به نام «روش تحقیق» که در آن آماری از موجودی کتاب ها در کتاب خانه های بزرگ امریکا و شوروی به دست داده بود و محاسبه کرده بود که انسان اگر در تمام طول عمرش به طور تمام وقت کتاب بخواند توانایی خواندن چند جلد کتاب خواهد داشت که رقم اش الان درست به خاطرم نمانده ولی گمان می کنم چیزی حدود ۴۰ - ۵۰ هزار جلد بود و این رقم را مقایسه کرده بود با میلیون ها جلد کتاب موجود در کتاب خانه های بزرگ که تازه سالی چند کیلومتر به طول قفسه های آن ها اضافه می شد (چون این جزوه را حدود ۴۰ سال پیش خوانده ام امیدوارم در آمار و ارقام زیاد اشتباه نکرده باشم).
اینترنت و فضای مجازی باعث شده تا ما با حجم عظیمی از اطلاعات رو به رو شویم ولی این ظاهر زیبا و این امکان بی نظیر، بسیار فریبنده هم هست، چرا که مانع از مطالعه ی عمیق می شود.
مطالعه ی عمیق، و مشاهده ی افکار و دیدگاه های جهانی، باعث می شود تا انسان خردمند، صفر و صدی و سیاه و سفیدی نشود و همانند رایانه های کوانتومی، نه بر خلاف رایانه های عادی امروزی که فقط صفر و یک را می شناسند، تمام کسر های میان صفر و یک را نیز مشاهده و محاسبه کند و حتی منطقی به وجود آید به نام «منطق مشکک» یا فازی لاجیک که پروفسور زاده آن را تئوریزه کرده و در این منطق به جای قطعیت، احتمالات بینابینی را در نظر بگیرد که کاربرد آن را امروز در همه ی عرصه های زندگی عادی مشاهده می کنیم، مثلا اگر قرار باشد متروها براساس منطق کلاسیک حرکت کنند، در صورتی که یکی از متروها دچار مشکل شود، تمام متروها باید با تاخیر بسیار رو به رو شوند که با منطق فازی، این تاخیرها بسیار کم می شود چرا که محاسبات زمانی و حرکتی، نه به شکل قطعی، بلکه به صورت نسبی انجام می شود.
در هر پدیده ی فکری از جمله سیاست هم این منطق کارساز است و به تصمیم گیری ها وسعت بیشتری می دهد.
اذهان تنبل طبیعتا به آری یا نه، درست یا غلط، موافقت کامل یا مخالف کامل با چیزی گرایش دارد و نمی تواند در عین موافقت با چیزی، نکات منفی در آن بیابد و آن را نقد و نفی کند یا بر عکس در عین مخالفت با چیزی، آن را یک سره کنار نگذارد و نقاط مثبتی نیز در آن بیابد.
جامعه ی اندیشمند ما، اگر به چنین توانایی یی دست پیدا کند گره ی بسیاری از مشکلات گشوده خواهد شد و اذهان خواهند آموخت که از تفکرات بینابینی نیز در تصمیم گیری ها و برنامه ریزی های خود استفاده کنند.