متأسفانه دیشب دیروقت دوستی خبر داد که پرویز خضرایی شاعر و نمایشنامه نویس و کارگردان و بازیگر تئاتر ایرانی که در یکی از بیمارستانهای پاریس بستری بود از این جهان رفته است.
پرویز بیش از نیمی از عمر فعال و سازنده خود را در غربت گذراند حال آن که میتوانست در کشوری بنویسد و بسراید و بازیگری و کارگردانی کند که در آنجا بالیده بود و با همه وجود به آن و به مردم آن دیار عشق میورزید.
سرنوشت پرویز همانا سرنوشت بسیاری از فرزاندان ایرانزمین است که با برآمدن طوفان توحش اسلام سیاسی و اشغال ایران از سوی جنایتکاران اسلامگرا و اوباش ضدفرهنگ و ضد هنر، از دل خاک و از دامان مادر تاریخی و فرهنگی و زبانی خود کنده شدند و دهها سال بی آنکه بتوانند استعداد و خلاقیت هنری و ادبی خود را در کشور خود و در جهت غنا و تقویت فرهنگی ملت خود شکوفاسازند، تبعیدی ناخواسته را تحمل کردند با این حال کوشیدند تا در حد توان خود، به فرهنگ و زبان و هنر و ادب میهن خود وفادار بمانند. هرچند نهالی که به زور از خاک و آب و هوا و اقیلم طبیعی خود کنده شده باشد و به سرزمینی بیگانه از آن عوالم عاطفی و روحی و فرهنگی و زبانی پرتاب شده باشد قطعا میوهای را که نهاد و گوهر او در خود به ودیعه داشته بوده است، ظاهر نتواند کر د و به بارنتواند آورد.
پرویز خضرایی با ینهمه تلاش خود را کرد چندین مجموعه از شعرهایش را انتشار داد نمایشنامه نوشت و اجراء کرد و نشان داد که هنرمندی ست وفادار به گوهر خویش و به مردم سرزمینی که ذرهای طی ۵۰ سال غربت به زبان نیما از یاد او نکاهیده هرچند به نا گزیر همچنان که اخوان ثالث زمزمه میکرد زبان حال او «منم من سنگ تیپا خوردهٔ مهجور» بوده است.
به فرخنده باور عزیز و به دوستان و همکاران پرویز و همچنین به خانواده او و به جامعه هنرمندان و تئاتریهای تبعیدی تسلیت میگویم.
یادش گرامی باد!
در باره مراسم تودیع یا هرگونه یادمان چنانچه خبری به من داده شد اطلاع خواهم داد.
م. سحر
پاریس
۱۴مارس ۲۰۲۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشت:
برای اطلاع پیروان و شاگردان احمد شاملو شاعر شهیر بگویم که تنها کتابی که تا کنون از وی به زبان فرانسه ترجمه شده مجموعه کوچک منتخبی ست که پرویز خضرایی ترجمه کرده و در کتابی جیبی از انتشارات اورفه پاریس نشر یافته است. پس بد نیست که اندکی قدردان او هم باشند.
لینک زیر آثار او و تلاشهای ادبی و هنری او را معرفی میکند: