سال دشواری را پشت سر گذاشتیم. مثل تمام سال هایی که در این ۴۴ سال پشت سر گذاشتیم.
آیا سال ۱۳۶۰ سخت تر بود، یا سال ۱۴۰۱؟
آن هایی که سال ۱۳۶۰ در دنیا نبودند یا آن هایی که آن سال را دیده اند ولی به دلیل ضعف حافظه، مصائب آن سال را فراموش کرده اند، یا اصولا در مسائل سیاسی واردیّتی نداشته اند و چیزی از بلاهایی که آن سال بر سر بچه های خواهان بر اندازی جمهوری اسلامی آمد نمی دانند، شاید سال ۱۴۰۱ را بدتر از آن سال بدانند که البته اِشکالی هم ندارد چون بد، بد است و کم و زیاد آن تاثیری در کیفیت اش ندارد.
اما امسال به نوعی خیلی بد بود چون امسال مردم این توانایی و اراده ی جمعی را داشتند که حکومت نکبت را بر اندازند ولی به دلیل کاملا منطقی و روشن فقدان رهبری و نداشتن برنامه و سر در گمی و گیجی برای چگونگی «جنگ» با نیروهای سرکوبگر و مسلح حکومت نکبت این اتفاق نیفتاد، و اگر در اعتراضات بعدی هم -که به طور قطع مجددا موج اش در همین سال به راه خواهد افتاد- همین بساط اپوزیسیون گیج و «همه رهبر» بر پا باشد، باز این اعتراضات سرکوب و به طور موقت خاموش خواهد شد، تا فروپاشی نظام، به جای بر اندازی برنامه ریزی شده، خود به خود طی سال های آینده اتفاق بیفتد.
سال ۱۳۸۸ هم مردم می توانستند حکومت نکبت را سرنگون کنند، ولی رهبری متزلزل موسوی و اصلاح طلبان حکومتی، مانع از این کار شد.
گفتار و نوشتار امثال من هم تاثیری بر اشخاص موثر در سیاست ایران ندارد و می شود آن چه باید بشود و جز حسرت و تاسف برای نویسنده چیزی باقی نمی ماند چه به شکلی روشن، پیشاپیش شکست های آینده را می بیند.
یکی از کار های نویسنده ی سیاسی باید همین پیش بینی ها و بیان آن ها پیش از وقوع حوادث باشد، نه این که حادثه اتفاق بیفتد و او به تفسیر و تشریح آن چه رخ داده بپردازد چرا که اولی می تواند در نتیجه ی حرکت سیاسی موثر باشد و شکست را تبدیل به پیروزی کند ولی دومی نه،،، و تفسیر آن چه روی داده، بیشتر شبیه ناله و فغان و افسوس و حسرت برای آن چه نمی توان تغییر داد خواهد بود.
اما برای این که سال جدیدمان را با تغییری که معمولا در دعای اول سال نو آرزو می کنیم آغاز کنم تغییر موضع سیاسی خودم را از جمهوری خواه به سلطنت طلب اعلام می کنم!
البته خوانندگان گرامی من ممکن است این تغییر موضع را به خاطر شوخ طبعی من، طنز تلقی کنند، اما اصلا و ابدا قصد طنز پردازی ندارم و خیلی جدی این موضوع را بیان می کنم که سال آینده در مطالب من اگر چنین موضع ی را مشاهده کردید، تعجب نکنید.
دقت کرده باشید حتی موضع پادشاهی خواهی ننوشته ام و سلطنت طلبی نوشته ام چرا که پادشاهی خواهی را هم برای آن چه در ذهن دارم کافی و قدرتمند نمی دانم. واقعیت این است که برای پیروزی بر حکومت نکبت و حفظ ایران و شروع تغییرات سازنده و نه مخرب، و طی مسیر به سمت آزادی و دمکراسی، ظهور و حضور کسی مثل رضا شاه را لازم می دانم.
برای من همیشه و در تمام عمرم اصل اساسی، کشور ایران، و ملت ایران بوده است.
اولی یعنی تمامیت ارضی، و دومی یعنی زبان و پرچمی که متعلق به همه مردم ایران باشد.
جمهوری خواه بودن من این روزها هیچ کمکی به حفظ ایران، زبان فارسی و پرچم شیر و خورشید نشان نمی کند.
جمهوری خواهان متاسفانه عده ای درب و داغون و سیاسی کار پراکنده اند که جز بیانات زیبا چیز دیگری ازشان صادر نمی شود.
پادشاهی خواهان هم مثل جمهوری خواهان گیج گیج می زنند، و به جای این که حرف مستقل شان را بزنند و کار مستقل شان را بکنند، دنبال این و آن راه می افتند.
در این میانه، چهار گروه خبیث، مشغول فعالیت جانانه هستند که حکومت آینده ایران را مال خود کنند.
آن ها برای کسب قدرت شخصی و منافع شخصی و منافع کشورهای دیگر حاضرند ایران را سلاخی و تکه تکه کنند و با مخالفان زبان فارسی و پرچم شیر و خورشید نشان پشت میزهای مذاکره پالوده میل کنند.
اینجا سیاست عملی و واقع گرایانه، به من می گوید بر اساس نظر بزرگانی چون جناب آقای امیر طاهری و جناب آقای رضا تقی زاده، به قانون صد و خرده ای سال پیش مشروطه بر گردیم و کار را از آنجایی که در سال ۵۷ رها کرده ایم پی بگیریم. گیرم در آن قانون نقش شاه و سلطان، و نقش آخوند و ملا نقش عمده است ولی می توان این موارد و مواد را تغییر داد. اصل آن است که ایران همین طور که هست باقی بماند. زبان فارسی به عنوان زبان مشترک ملت ایران باقی بماند. پرچم شیر و خورشید نشان که نشان هویت ملی ماست باقی بماند.
لذا نویسنده ی شما، بعد از نیم قرن جمهوری خواه بودن، ایده آل حکومتی اش را به ماندگاری ایران و ملت اش می بخشد و سعی می کند که از جایی ادامه ی سیاست را بگیرد که مردم رهایش کرده اند یعنی سال ۵۷ تا ببیند بعدها اگر زنده باشد چه خواهد شد.
در سال جدید، برای سرنگون کردن حکومت نکبت، و در کنار آن «و نه بعد از آن»، حفظ تمامیت ارضی کشور و اساس آن یعنی ملت ایران و زبان فارسی کوشش خواهیم کرد.