Monday, Mar 20, 2023

صفحه نخست » آیا سید احمد را سعید امامی کشت؟

ib.jpgاختصاصی ایران بریفینگ / امیر فرشاد ابراهیمی / چهار روز پس از انتشار سخنرانی مرحوم حاج سیّد احمد خمینی در نشریه کم تیراژ امید، ناگهان خبر رسید، حاج سید احمد خمینی در گذشته است. همین متن کافی بود تا گمانه زنی‌ها در باره علت مرگ مشکوک فرزند بنیانگذار انقلاب اسلامی آغاز شود. اگر چه منابع دولتی علت مرگ او را سکته قلبی اعلام کردند،

در روز ۲۵ اسفند ۱۳۷۳ بطور ناگهانی سید احمد خمینی دار فانی را وداع می کند وی فرزند دوم روح الله خمینی بود.در این زمان تقریبا ۴ سال از مرگ روح الله خمینی گذشته بود.

بلافاصله پس از مرگ سید احمد خمینی شایعات مبنی بر قتل سید احمد خمینی بر زبانها جاری شد و رفته رفته احتمال قتل سید احمد خمینی قوت گرفت.

همزمان دولت وقت نیز شایعاتی را مبنی بر اعتیاد سید احمد خمینی بر زبانها انداخت و این ادعا ها حاکی از آن بود که سید احمد خمینی بخاطر زیاده روی در مصرف مواد مخدر جانش را از دست داده است.رسانه های دولتی نیز علت قتل سید احمد خمینی را سکته قلبی اعلام کردند

اما حقیقت این بود که سید احمد خمینی یکی از قربانیان قتل های زنجیره ای بود.

سید احمد خمینی از اوضاع پیش آمده در کشور ناراضی بود و دائم به بیت مرحوم آیت الله منتظری رفت و آمد می کرد و از وی1.jpgبخاطر ظلمی که در حقش روا شده دلجویی می کرد.

وی چهار روز پیش از مرگش سخنان تندی در هفته نامه امید منتشر کرده بود: « الان داخل شانزدهمین سال از عمر انقلاب اسلامی هستیم و هنوز بعضی از مسئولین، حتی مسئولین نهادهایی که پس از انقلاب تاسیس شده‌اند، مشکلات مدیریتی و مسایل خود را به گردن رژیم گذشته می‌اندازند و ندانم کاری‌های خود را ناشی از مشکلات بجا مانده از رژیم طاغوت می دانند. ایضا بعضی‌ها همه نقاط ضعف و بی کفایتی خود را با هیاهو به گردن استکبار جهانی و آمریکا انداخته و از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کنند

ضعف مدیریتی و امنیت پرواز باعث سقوط پی درپی هواپیماهای مسافربری سیویل و نظامی می شود و هنوز مرکب خبر سقوط هواپیمای فوکر و آسمان خشک نشده خبر سقوط طیاره دیگری منتشر می شود. آیا این هم از توطئه آمریکاست؟ »

سعید امامی در اعترافاتش که بلافاصله در پرونده اش مهر فوق محرمانه خورد و حذف شد می گوید: «از آنجا که سید احمد خمینی قرص های مختلفی مصرف می کرد یافتن وسیله ای جهت از پای در آوردن او کار سختی نبود. با شناسایی داروهای او ترتیبی داده شد که یکی از قرصهای او عوض شود و یک قرص با همان شکل و شمایل اما با دوز بالا و کشنده از همان دارو در میان قوطی قرص او قرار گیرد . در شب حادثه مقتول مثل همیشه قرص های خود را خورده و آرام خوابید و دیگر بیدار نگردید.

2.jpgسعید امامی
***

سعید امامی همچنین اشاره می کند که در طول سه روز بیهوشی احمد خمینی در بیمارستان ترتیبی داده شده بود که به هر شکل شده از خروج او از بیمارستان ممانعت شود، پس از مرگ علیرغم اصرار همسر ایشان نگذاشتیم پزشک قانونی دلایل مرگ ایشان را پیگیری کند و به همان اعلامیه تیم پزشکی اکتفا شد.»

3.jpgدکتر جمشید پرتوی، متخصص قلب و پزشک سید احمد خمینی نیز در ۱۰ دی ۱۳۷۷ در تهران و در منزل مسکونی‌اش کشته شد.

عماد الدین باقی نیز می گوید که سید حسن خمینی از قول حجت الاسلام دعایی که مسئول رسیدگی به پرونده قتل های زنجیره ای بود به او گفته است که سید احمد خمینی یکی از حلقه های قتل های زنجیره ای بوده است.

اما متاسفاته حقیقتی که محافل اصلاح طلبی چشمشان را روی آن بسته اند دخالت فعال هاشمی رفسنجانی در ماجرای قتل سید احمد خمینی بود.در آن سالها خامنه ای تازه روی کار آمده بود و مستقیما از رفسنجانی تبعیت می رد از طرف دیگر فلاحیان در تمامی قتل ها مستقیما از رفسنجانی دستور می گرفت.

لاریجانی در خاطراتش می نویسد::در اخبار داخلی، موضع گیری و انتقاد شدیداللحن حجت الاسلام آقای حاج سید احمد خمینی خبر مهمی بود، سخنان ایشان در رسانه های داخلی و خارجی انعکاس گسترده داشت. صحبتهای ایشان چند محور داشت:۱- ما نباید تابع سیاستهای اقتصادی غرب باشیم.۲- از موقعی که سرمایه داران تحت لوای بخش خصوصی به تخریب اقتصادی مشغول هستند، هر روز سنگی در مقابل توان اقتصادی مردم مظلوم و مستضعف انداخته اند. ۳- یک عده سرمایه دار زالو صفت به این بهانه که اقتصاد دولتی مضر است، به حال خود رها شده و به جان این ملت افتاده اند. ۴- اگر با سرمایه داران همانند منافقین برخورد می کردیم، اوضاع کشور به این صورت در نمی آمد.

رسانه های خارجی این سخنان را مخالفت با سیاستهای دولت آقای هاشمی تلقی کرده و روی آن داستان سرایی کرده اند. هرچند این مطالب مخالفت با سیاست های دولت آقای هاشمی است ولی نه آن طور که در رسانه های خارجی بزرگ شد

نکته جالب این است که قتل سید احمد خمینی همزمان با سایر قتل های زنجیره ای مانند توطئه نافرجام سرنگون کردن اتوبوس حامل نویسندگان به دره و ربوده شدن فرج سرکوهی در فرودگاه مهرآباد، و .. توسط وزارت اطلاعات دولت هاشمی رفسنجانی ترتیب داده شده بود.

همچنین رفسنجانی و احمد خمینی بر سر مساله جنگ ایران و عراق اختلافات عمیقی داشتند اما وجود خمینی مانع از قتل احمد می شد احتمالا احمد خمینی با عزل بنی صدر نیز مخالف بود ولی رفسنجانی کاملا موافق این کار بود زیرا روابط بنی صدر و سید احمد خمینی از زمان نوفل لوشاتو بسیار نزدیک بود حتی بنی صدر می خواست سید احمد خمینی را نخست وزیر خود بکند.مورد بعدی اختلاف رفسنجانی و سید احمد خمینی در ادامه یا عدم ادامه جنگ بود.

4.jpgبعد از مرگ خمینی هر دو نفری که در جمهوری اسلامی بر سر قدرت بودند مخالف بودن وی بودند پس قتل سید احمد خمینی با تایید رفسنجانی و خامنه ای صورت گرفته است.

عمادالدین باقی، چند سال بعد یعنی در سال ۱۳۷۷، مدعی شد که او نیز قربانی قتل‌های زنجیره‌ای شده است. گفتنی است که در جریان اعترافات سعید امامی، وی به قتل سید احمد خمینی اعتراف کرده بود و عماد الدین باقی با مطرح کردن آن، جنجالی به پا کرد که با نامه تایید سید حسن خمینی مهر تاییدی بر ادعاهای باقی زده شد. ماهنامه نسیم بیداری در شماره هشتم خود که در تاریخ تیرماه ۱۳۸۹ منتشر شد در این مورد می نویسد:

«منابع رسمی علت فوت را سکته قلبی تشخیص داده بودند و علایمی از مشکوک بودن مرگ را گزارش نداده بودند. پرونده فوت او برای چند سال مسکوت ماند تا اینکه بعد از ماجرای قتلهای زنجیره ای پاییز ۱۳۷۷ و بحث هایی که در این زمینه در مطبوعات ایران جریان داشت، عمادالدین باقی از چهره های مطبوعاتی، نقل قولی از سید حسن خمینی فرزند حاج احمد خمینی را فاش ساخت که گمانه ها درباره به قتل رسیدن حاج احمد خمینی را تقویت می کرد؛ به گفته باقی حجت الاسلام نیازی، رئیس دادسرای نظامی نیروهای مسلح که پرونده رسیدگی به این ماجرا به وی سپرده شده بود به سید حسن خمینی گفته بود مجرمان قتل های زنجیره ای به قتل حاج احمد خمینی اعتراف کرده اند.

این افشاگری باقی از سوی نیازی تکذیب نشد ، اما باقی به چند اتهام دیگر و این اظهارات به دادگاه مطبوعات فراخوانده شد، ماجرا در اینجا خاتمه پیدا نکرد و باقی از سید حسن خمینی خواست که در زمینه درستی یا نادرستی گفته های او اظهار نظر کند و درست بر خلاف آنچه بسیاری از ناظران انتظار داشتند، سید حسن خمینی با نگارش نامه ای درستی اظهارات عمادالدین را تایید کرد.»

همچنین در گزارشهای دیگری اعلام شده است که دکتر جمشید پرتوی متخصص بیماری‌های قلبی و پزشک سیّد احمد خمینی در منزل خود در همسایگی منزل رییس جمهور در دی ماه ۷۷ به قتل رسید.

5.jpgنامه کمتر دیده شده سیدحسن خمینی به عمادالدین باقی٬در زمینه مرگ سید احمد خمینی

جناب آقاي عمادالدين باقي، با سلام، علي‌رغم آن كه فكر مي‌كردم اعلام شفاهي مطالب به رياست دادگاه كافي باشد، لكن به جهت آن كه حقي ضايع نگردد اعلام مي‌كنم: حضور آقاي نيازي در دفتر و اعلام اين كه اعترافاتي مبني ‌بر قتل مرحوم يادگار امام موجود است، صحيح مي‌باشد چنان كه خود آقاي نيازي هم به اين مطلب تصريح كرده‌اند، اما سخنان ديگر آن جلسه و همچنين صحت آن مطالب داستان ديگري است كه مربوط به موضوع (استشهاد شما) نيست.

جریان نامه:

حجت‌الاسلام سيد حسن خميني با ارسال نامه‌اي خطاب به عمادالدين باقي، حضور آقاي نيازي رياست سازمان قضايي نيروهاي مسلح در دفتر ايشان و اعلام اين كه اعترافاتي مبني بر قتل مرحوم حاج احمد خميني وجود داشته را تأييد كرد.

فاطمه كمالي سرايي، همسر عمادالدين باقي در گفت و گو با خبرنگار سياسي ايسنا، ضمن بيان اين مطلب اظهار داشت: يكي از مهمترين موضوعات محاكمه‌ي عمادالدين باقي طرح مسأله‌ي مشكوك بودن در گذشت مرحوم حاج سيد احمد خميني به استناد خبر ملاقات آقاي نيازي با فرزند و يادگار امام (ره)‌ بود و بعد از كشمكش‌هاي فراوان دادگاه بر اين اساس كه خبر عمادالدين باقی درباره‌ ملاقات مزبور كذب بوده مبادرت به صدور رأي محكوميت در اين مورد براي وي كرد.

وي افزود: بنابراين عماد‌الدين باقي با نگارش نامه‌اي در تاريخ ‌١٨/٥/٧٩ اظهارات خود و رياست دادگاه شعبه‌ي ‌١٤١٠ را ذكر و از حجت‌الاسلام سيدحسن خميني در همين زمينه استفسار كرده است كه متن پاسخ ايشان كه از طريق مؤسسه‌ تنظيم و نشر آثار حضرت امام به وي ابلاغ شده به شرح فوق است.

همسر عمادالدين باقي، خاطرنشان كرد: وكيل پرونده، عمادالدين باقي نيز بر همين اساس در تاريخ ‌٣١/٥/٧٩ لايحه‌ي اعتراضيه‌اي را خطاب به رياست محترم دادگاه تجديد نظر استان تهران تقديم كرده و اظهار داشت: با توجه به اين كه طبق اصل ‌١٦٨ قانون اساسي و ماده‌ي ‌٣٤ قانون مطبوعات مصوب سال ‌٦٤ به جرايم ارتكابي به وسيله‌ي مطبوعات در دادگاه علني صالحه و با حضور هيأت منصفه رسيدگي مي‌شود و با توجه به اين كه دادگاه رسيدگي كننده به اين پرونده اين شروط را رعايت نكرده، بنابراين دادنامه‌ي صادره مخدوش است بنابراين بايد نقض شود.
6.jpgبخشی از اعترافات سعید امامی در مورد قتل های زنجیره ای و قتل احمد خمینی

در بخشي از پاسخ های سعيد امامي به پرسشهاي بازجوي خود درباره قتلهاي زنجيره اي و حذف احمد خمینی. پاسخ های سعید امامی به خوبي مكانيزم تصميم گيري در مورد حذف مخالفان و ناراضیان حکومت را به تصوير مي كشد که از مهمترين اسناد موجود در اين رابطه است.

در بخشی از اعترافات سعید امامی می خوانیم:

«من از آغاز انقلاب تا به امروز سرباز گوش به فرمان نظام مقدس اسلامی و مقام ولایت بوده و هستم، هیچگاه بدون کسب اجازه و یا بدون دستورات مقامات عالی نظام کاری انجام نداده‌ام. هرچه را که به صلاح نظام و اسلام دانسته‌ام به عنوان پیشنهاد به مسئولان ارائه کرده‌ام. من خود را گناهکار نمی‌دانم. کسانی که حذف شده‌اند، مرتد، ناصبی و محارب بوده‌اند. حکم مجازات آنها مثل همیشه به ما تکلیف شده است و ما آنچه کرده‌ایم اجرای تکالیف شرعی بوده است نه قتل و جنایت ... حکم اعدام داریوش فروهر و پروانه اسکندری را به روال معمول همیشگی حجت‌الاسلام علی فلاحیان به من داد، احکام اعدام سایر محاربین قبلا" در زمان وزارت فلاحیان صادر شده بود. از مدتها پیش قرار بر این بود که عوامل مؤثر فرهنگی وابسته که توطئه‌ تهاجم فرهنگی را در ایران پیاده می‌کردند و جمعا" صد نفر بودند اعدام شوند. حکم حذف ۲۹ نفر از نویسندگان از مدتها پیش مشخص و احکام قبلا" صادر شده بود که در مورد ۷ تن از آن عناصر احکام در دوره وزارت علی فلاحیان اجرا شده بود. وقتی حکم اعدام فروهر به ما ابلاغ شد پرسیدیم که تکلیف احکام معطل مانده اعضای کانون نویسندگان چه می‌شود که حاج آقا دری نیز گفتند هرچه سریعتر اقدام شود بهتر است و این بار نیز مثل ماقبل انجام شد با فرق اینکه بجای ابلاغ از سوی فلاحیان امور از طریق حاج ‌آقا دری نجف‌آبادی هماهنگ می‌شد»

در جلد ۱۶ پرونده صفحه ۳۸۴ پرونده بازجويي سعيد امامي نيز ، هنگامی که بازجو از امامي سؤال می كند كه آیا اعدامها رویه امنیتی داشت و با حکم "حفظ نظام از واجبات است" انجام می‌شد یا حکمهای موضوعی نیز داشت ، سعيد امامي پاسخي مي دهد كه شايد بتوان آن را مهمترين فراز بازجوئی‌های وی تلقي نمود. وی در جواب می‌گوید:

«فلاحیان با وجود آنکه خود حاکم شرع بود، اما معمولا" و در موارد حساس احکام حذف محاربان را شخصا" صادر نمی‌کرد. او این احکام را از آیت‌الله خوشوقت، آیت‌الله مصباح، آیت‌الله خزعلی، آیت‌الله جنتی و گاها" نیز از حجت‌الاسلام محسنی اژه‌ای دریافت می‌کرد و بدست ما می‌داد. ما فقط به آقایان اخبار و اطلاعات می‌رساندیم و بعد هم منتظر دستور می‌ماندیم. مثلا" وقتی باخبر شدیم که حاج احمد آقا در جلسات خصوصی به مسئولان نظام و حتی به ولایت امر اهانت می‌کند. آنرا ارجاع دادیم و بلافاصله دستور آمد که همه رفت و آمدهای ایشان را زیر نظر بگیرید و از مکالمات و ملاقاتهای ایشان نوار تهیه کنید. ما هم بمدت یکسال همین کار را کردیم. متأسفانه حاج احمد آقا به راه یک طرفه بدی وارد شده بود که برگشت نداشت. وقتی دستور حذف حاج احمد آقا را آقای فلاحیان به من ابلاغ کرد مضطرب شدم و حتی به تردید فرو رفتم. دو روز بعد همراه با آقای فلاحیان به دیدار آیت‌الله مصباح رفتیم، آقایان محسنی اژه‌ای و بادامچیان هم آنجا بودند البته بعدا" حاج آقا خوشبخت هم از بیت آمدند آنجا و نظر جمع بر این بود که نباید به کسانی که با ولی امر مسلمین خصومت می‌کنند، رحم کرد»

خبر خودکشی امامی با داروی نظافت را نخستین بار روزنامه‌ی کیهان منتشر کرد و او را عامل اصلی قتل‌های زنجیره‌ای و عامل بیگانگان معرفی نمود. اما مطابق با خاطرات، این روایت از قتل‌ها را نه‌تنها افکار عمومی بلکه پرسنل وزارت اطلاعات و هاشمی‌رفسنجانی نیز باور نکرده بودند.

هاشمی بازگوکننده‌ی ابهامات نیروهای امنیتی از مرگ سعید امامی و موضوع جاسوس بودن اوست. او آن‌قدر این ابهام را تکرار کرده که گویی با این نیروها هم‌عقیده است. مثلاً نقل می‌کند که احمد شفیعی، قائم‌مقام وزیر، به او گفته بود خودکشی سعید امامی باعث «مسأله‌دار شدن» بسیاری از مدیران اطلاعات شده است. (سی‌ویکم خرداد‌ماه)
دو روز بعد هم که هاشمی در جلسه‌ای با حضور خامنه ای و سران قوا برای استماع گزارش مسئولان اطلاعاتی و قضایی پرونده‌ی قتل‌ها شرکت کرد، روایت می‌کند که توضیحات این مقامات درباره‌ی انگیزه‌های عاملان قتل‌ها و علل خودکشی سعید امامی، «قابل پذیرش» نبوده است.
هاشمی در خاطرات خود نوشته است که وقتی بیش از چهارصد کارمند وزارت اطلاعات در مراسم ختم سعید امامی حاضر بوده‌اند، بدان معناست که یا اتهام وارد‌شده به قاتلان را نپذیرفته‌اند یا روش آن‌ها را قبول دارند. (سوم تیرماه)
اگرچه با وقایع پیاپی در نیمه‌ی دوم تیرماه موضوع خودکشی سعید امامی به محاق رفت اما چند ماه بعد، ماجرای سعید امامی حاشیه‌ی جدیدی برای هاشمی درست کرد؛ و آن هم وقتی بود که سیدحسن خمینی از او و محمد خاتمی درباره‌ی «شایعه‌ی دخالت قاتلان قتل‌های اخیر» در مرگ پدرش احمد خمینی پرسش کرد. (هجدهم آذرماه)
درحالی‌که گفته‌ می‌شد نیازی، مسئول رسیدگی به پرونده‌ی قتل‌ها، حسن خمینی را از اعتراف سعید امامی به قتل پدرش مطلع کرده، هاشمی در خاطراتش چنین فرضیه‌ای را درباره‌ي اعتراف سعید امامی در این خصوص مطرح کرده است: امامی با فرض اینکه اعترافاتش را عالی‌ترین مقامات نظام خواهند خواند، برای اینکه به آن‌ها نشان دهد زیر فشار مجبور به اعترافات دروغین شده، به نقش داشتن در مرگ احمد خمینی اعتراف کرده و به این ترتیب تلاش کرده به مدیران بالادستِ بازجوهایش این پیام را بدهد که زیر فشار است و اعترافاتش بی‌ارزش.
اما اعترافات سعید امامی خلاف اظهارات هوادارانه از خامنه ای را ثابت می کند و تاکنون نیز هیچ رد و یا تکذیبه ای در مورد آن صادر نشده است.
هادی قابل نیز درباره دست داشتن سعید امامی و باندش در قتل سید احمد خمینی اظهارات نسبتا دقیق و مستقیمی دارد که احتمال می رود آن را از عماد الدین باقی شنیده باشد.

کدام انگیزه موجب قتل احمد خمینی شده است ؟


حلقه گمشده ماجرای قتل احمد خمینی را می توان در کتاب خاطرات آیت الله منتظری پیدا کرد


قتل های زنجیره ای به ‎۴‎ مورد قتل فجیع پروانه اسکندری، داریوش فروهر، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده محدود نمی شود . از دکتر کاظم سامی گرفته تا قربانیان رستوران میکونوس ، از فریدون فرخزاد گرفته تا حجت الاسلام احمد خمینی ، از رهبران کلیسای ارامنه گرفته تا شاپور بختیار و عبدالرحمان قاسملو قربانیان قتل های زنجیره ای طیف وسیع و متنوعی را تشکیل می دهند که در سالیان گذشته قربانی سیاست کلان ترور "دگراندیشان و دگر باشان" شده اند.


مرکز آمریت این جنایات نه در محدوده یک محفل خودسر که در بالاترین حلقه رهبری جمهوری اسلامی قرار داشته است. سعید امامی همان گونه که در اعترافات خود بیان داشته : غلام حلقه به گوش بوده و به تکلیف عمل می کرده است." (پرونده قتل های زنجیره ای و امنیت ملی- انتشاردرایران امروز)


در شرایطی که دادگاهی فرمایشی دستور "جمع کردن" و بایگانی کردن پرونده این جنایات را صادر کرده است ، افکار عمومی ملت ایران و وجدانهای بیدار جهانی نسبت به پرونده این فجایع که شیشه عمر مافیای سیاسی قدرت در لابلای آن پنهان است ، همچنان حساس اند.

پس از مرگ ناگهانی احمد خمینی، خیلی ها مرگ وی را مشکوک می دانستند . می گفتند "خودشان او را کشته اند!"


"عوام الناس" می گفتند که احمد خمینی این اواخر بیش از حد از آقای خامنه ای و هاشمی رفسنجانی انتقاد می کرده ، آنها هم سر او را زیر آب کرده اند!


با این همه کسانی هم به دیده تردید به این شایعات می نگریستند و بر آن بودند که احتمالا این قضیه در زمره همان شایعاتی است که در فضای غبارآلود استبداد زمینه رشد و نمو پیدا می کند . چه بسا که محافل ترور نیز امیدوار بودند که لااقل گروهی از مردم قتل احمد خمینی را شایعه بی اساس تلقی کنند و موضوع به مرور زمان فراموش شود. اما هرچه از مرگ وی می گذرد اسناد و شواهد انکارناپذیری که حکایت از قربانی شدن بیرحمانه وی در منازعات سیاسی پشت صحنه جمهوری اسلامی است، به دست می آید.
در بهمن ماه ‎۱۳۷۸‎سخنرانی عمادالدین باقی در اصفهان که قتل احمد خمینی را به سرعت از حد یک شایعه به یک واقعیت بسیار جدی تبدیل کرد قاعدتا باید دستگاههای اطلاعاتی و قضایی جمهوری اسلامی برای معلوم کردن صحت و سقم آن ادعای بسیار مهم واکنش نشان می دادند و دست کم پرونده ای برای پیگیری این مسئله در قوه قضائیه تشکیل شود اما هیچ مرجع قضایی و هیچ مقام جمهوری اسلامی حاضر به پیگیری این ادعا که احمد خمینی را باند سعید امامی کشته است نشد و همه از کنار آن گذشتند. روزنامه های جناح راست نیز که هر وقت بخواهند، از کاهی کوهی می سازند، در قبال این ماجرا سکوت کامل اختیار کردند . حتی حسن خمینی نیز مسئله مهم خبر قتل پدر را در محاکم قضایی دنبال نکرد .

البته سکوت قوه قضائیه و روزنامه های جناح راست، به هیچ وجه نشانه کم اهمیت بودن این ماجرا نبود، بلکه بیشتر حاکی از آن بود که آنها پیش از حسن خمینی و عمادالدین باقی از قضیه اطلاع داشته اند و تمایل زعمای جناح راست بر آن بوده است، که بی سروصدا از کنار ماجرا بگذرند.
پس از نامه عمادالدین باقی، اکبر گنجی در این باره خواستار توضیحات محمد نیازی شد.

اکبر گنجی نیز در یادداشت کوتاهی که روز شنبه ‎۷‎ اسفند ماه ‎۱۳۷۸‎ در روزنامه ها انتشار یافت نوشت "دوست عزیز آقای باقی روز سه شنبه ‎۲۶/۱۱/۱۳۷۸‎ به اصفهان رفت تا با علی فلاحیان درباره قتل های زنجیره ای به مناظره بنشیند. فلاحیان علی رغم وعده قبلی بر سر قرار حاضر نشد تا دخالت یا عدم دخالتش در قتل های زنجیره ای همچنان در پرده ابهام بماند. عمادالدین باقی در آنجا اعلام کرد که "اخیرا آقای نیازی خدمت حسن آقا رفته و به ایشان گفته اند پدر شما، یعنی مرحوم حاج احمد آقا خمینی به وسیله محفل اطلاعاتی به قتل رسیده است و متهمان به این نکته اعتراف کرده اند."(صبح امروز ‎۷‎ اسفندماه)

از آن زمان درباره احتمال قتل احمد خمینی پرسش های زیادی در سطح جامعه مطرح است که در این مقاله من در جستجوی پاسخ به دو پرسش اساسی زیر هستم:
1- چرا و با چه انگیزه ای احمد خمینی به قتل رسیده است؟


2- چه مقامی در جمهوری اسلامی فرمان این قتل را صادر کرده است؟


علاوه بر اعترافات سعید امامی و اطلاعات محمد نیازی که دسترسی به همه جزئیات و جوانب آن برای کشف انگیزه قتل از اهمیت ویژه برخوردار است، خاطرات آیت الله منتظری حاوی نکاتی است که برای شناخت انگیزه هایی که می تواند موجب قتل احمد خمینی شده باشد ، در حکم کشف حلقه گمشده این ماجرا است.


آیت الله منتظری با ارائه دلایل مستند توضیح می دهد که احمد خمینی در زمان حیات آیت الله خمینی بویژه در یکی دو سال آخر زندگی وی از قدرت فوق العاده ای برخوردار بوده و به جای پدر تصمیم می گرفته و بر این اساس دستی بالای دست او وجود نداشته است. در عین حال آیت الله منتظری به جاه طلبی های احمد خمینی وتلاشهای مشخص وی برای جانشینی پدر و پس از ناکامی در این زمینه برای پست ریاست جمهوری اشاره دارد .


آیت الله منتظری پیش از آن که از مقام جانشینی عزل شود در اعتراض به همین وضع به آیت الله خمینی می نویسد:


".......چند سالی است که عملا اداره کشور و انقلاب را حضرتعالی به روسای سه قوه و شخص آقای حاج احمد آقا سپرده اید و همه کارها از ریز و درشت و تخصصی و غیرتخصصی را باید آقایان صلاح بدانند و تشخیص دهند . و در عمل آقای موسوی نخست وزیر ، تسلیم آقایان خامنه ای و هاشمی و حاج احمد آقا است و آقای موسوی اردبیلی هم اهل مقابله و برخورد نیست ، فقط نزد ما داد می زند که مخالفم ولی نمی توانم مخالفت کنم. پس در حقیقت سه نفر تصمیم گیرنده اند ، (احمد آقا، خامنه ای، هاشمی) در صورتی که مسایل و مشکلات کشور به حدی است که این سه نفر با اشتغالات دیگری که دارند نمی توانند حل کنند . اصلا ملاقات با آقایان و طرح مسائل با آنان ، خود یکی از مشکلات کشور است.

(خاطرات آیت الله منتظری، فصل دوم: برخی از طرح ها و ابتکارات آیت الله منتظری)


طبیعی است که وقتی حجت الاسلام احمد خمینی از چنان قدرتی برخوردار است که هم به جای پدر تصمیم می گیرد و هم در هیاتی سه نفره درباره همه امور سیاسی و نظامی و اقتصادی کلان کشور تصمیم می گیرد ، نمی تواند بپذیرد که پس از مرگ آیت الله خمینی در حاشیه قرار گیرد .
او از یکی دو سال پیش از مرگ پدر در کمین جانشینی آیت الله خمینی است. و حتی در پیاده کردن نقشه عزل آیت الله منتظری نقشه ای که به گواه کتاب خاطرات ایشان، حجت الاسلام های مدرسه حقانی، انجمن موتلفه اسلامی، انجمن حجتیه و شخص سید علی خامنه ای تدارک دیده اند، او بیش از هرکس دیگر فعال است، چرا که امیدوار است خود به جای آیت الله منتظری به جانشینی پدر برگزیده شود. در همین باره در خاطرات آمده است که حتی نامه هایی که برای عزل و بیرون راندن آیت الله منتظری از صحنه از قول آیت الله خمینی و به امضای وی صادر شده است ، توسط احمد خمینی انشاء و امضاء شده است .


آیت الله منتظری در این مورد می نویسد: "به نظر ما نامه امام به نمایندگان مجلس ، به دستخط حاج سید احمد خمینی بیشتر شباهت دارد تا به دستخط امام که ذیلا از نظر کارشناسی با آوردن نمونه هایی از خط آقای سید احمد خمینی و دستخط امام، دلایل خویش را در این رابطه عنوان میکنیم......."(همان) در بخشی از خاطرات، زیر عنوان "انگیزه منفصل کردن آیت الله منتظری از نظام و سودای رهبری" درباره تلاشهای احمد خمینی برای دستیابی به جانشینی پدر و رهبری جمهوری اسلامی، مفصلا بحث شده است.


در این باره پس از اشاره به مصاحبه خانم مصطفوی با واشنگتن پست که در تاریخ ‎۲۱/۳/۱۳۶۸‎ از بخش فارسی صدای آمریکا نیز پخش شده و درآن از تمایل احمد خمینی برای ریاست جمهوری در زمان پدر صحبت شده است به اقدامات فشرده احمد خمینی برای دستیابی به مقام رهبری در آخرین روزهای عمر آیت الله خمینی به شرح زیر اشاره شده است:

«پس از عزل آیت الله منتظری در حالی که امام خمینی در بیمارستان به سر می برد و طبق گفته پزشکان معالج در مصاحبه های تلویزیونی ‎۲۵‎ و ‎۲۶‎ خرداد ‎۱۳۶۸‎ رحلت ایشان در چند روز آینده قطعی شده بود، تلاش برای تحقق قرارمدارها جهت پر کردن خلاء رهبری پس از امام فعالتر شد و پیغام هایی برای آیت الله منتظری فرستاده می شد مبنی بر اینکه ایشان نامه ای به امام خمینی مرقوم داشته و بگوید از آنجا که من احمد آقا را فردی آگاه و لایق می دانم و مدتها است ایشان را می شناسم ، وی را تنها فرد مناسب برای رهبری نظام میدانم. پیغام دهندگان می گفتند شما چه بخواهید و چه نخواهید بعد از امام ، احمد آقا رهبر خواهد بود ، پس اگر شما نامه ای به امام مرقوم دارید و به رهبری احمد آقا کمک کنید ، ایشان هم رهبری خود را مدیون شما دانسته و مرجعیت شما تثبیت خواهد شد.»

(همان)


به تلاشهای احمد خمینی در استانهای کشور نیز اشاره می شود که برای نمونه مورد زیر را مثال می زنیم: " چاپ تعداد متنابهی از عکسهای احمد آقا در یکی از چاپخانه های تهران در آن ایام که با یک ژست سالمندانه تهیه شده بود، روشنگر نیات واقعی دست اندرکاران ماجرا بود. بخصوص که در محافل خصوصی روحانیون مبارز تهران هم طرح لیاقت و شایستگی! احمد آقا برای رهبری زمزمه می شد. از سوی دیگر استاندار وقت اصفهان (آقای کرباسچی) که از نزدیکان سید احمد به شمار می رفت دست اندرکار تهیه طوماری بود که در آن با تشبیه موقعیت مملکت به زمان امام محمد تقی که آن حضرت در سن هفت سالگی به امامت رسیدند، پیشنهاد جایگزینی سید احمد خمینی به جای آیت الله منتظری را به امام بدهند . این طرح در جلسه مدیران و مسئولین ادارات اصفهان پیشنهاد شد که به دلیل ضیق وقت و رحلت امام خمینی به جایی نرسید."

جمهوری اشباح ص۷۵ . امیر فرشاد ابراهیمی

خاطرات به طور مستند و انکارناپذیری نشان می دهد که احمد خمینی در سودای جانشینی پدر ، در دوساله آخر عمر آیت الله خمینی به تلاشهای وسیعی متوسل شده بود که پرچمداری ماجرای عزل آیت الله منتظری و بند و بست های پشت صحنه با جناح های حکومتی از آن جمله بود.


در خاطرات توضیح داده شده است که در روزهایی که مرگ آیت الله خمینی قریب الوقوع بود هنوز چند ماهی از ریاست جمهوری سیدعلی خامنه ای باقی بود ، و تازه قرار بر این بود که پس از ریاست جمهوری در راس قوه قضائیه قرار گیرد. هاشمی رفسنجانی نیز رئیس مجلس بود و قرار بود که بعدا نامزد ریاست جمهوری شود ، بنابراین از میان سه چهره اصلی که آیت الله خمینی همه امور را به آنان سپرده بود ، احمد خمینی "فرزند امام" امیدوار بود که بتواند به جای پدر برگزیده شود .


اما احمد خمینی پس از مرگ پدر نه فقط به جانشینی انتخاب نشد بلکه روزبه روز بیشتر در سایه قرار گرفت. در خاطرات می خوانیم:" وقتی که پس از درگذشت امام خمینی مساله رهبری احمد آقا در مجلس خبرگان مطرح شد به صورتی خام و ضعیف بود و کاری از پیش نبرد. و سرانجام با ابتکار آقای هاشمی رفسنجانی ، آقای خامنه ای توسط مجلس خبرگان به رهبری برگزیده شد . در پی آن اخباری می رسید مبنی بر اینکه احمد آقا علیرغم حمایتهای اولیه و ظاهری از رهبری آیت الله خامنه ای ، همکاریهای لازم را با ایشان به عمل نمی آورد و در میان افراد بیت و اصحاب ایشان گلایه هایی در مورد این که احمد آقا نقش خوبی در ارتباط با رهبری خود و پس از عدم موفقیت در ارتباط با رهبری آقای خامنه ای نداشته ، بوجود آمده است."


جنگ قدرت، جنگی که در پشت صحنه در میان آقایان خامنه ای و رفسنجانی از یک طرف و احمد خمینی از طرف دیگر جریان داشته می تواند انگیزه قتل وی باشد. بویژه آن که پس ازانتخاب سیدعلی خامنه ای به مقام رهبری نیز احمد خمینی از رقابت با وی و هم عرض کردن خود با او دست برنداشته و در فرصت های مختلف نشان داده است که همچنان سودای رهبری را در سرداشته و بر این اساس چه بسا مترصد فرصت بوده است.در خاطرات به موارد متعددی از این رقابت ها اشاره شده است:


" آقای محمد علی انصاری در سخنرانی خویش در بهشت زهرا بر سر مزار امام خمینی در مراسم روز عاشورا که مطابق با ‎۲۲‎ مرداد ‎۱۳۶۸‎ برگزار شد، مطالبی گفت که اخبار قبلی و نیز شایعات و اخبار بعدی را تقویت و تثبیت می کرد. او در قسمتی از سخنان خویش، بوسه امام بر پیشانی احمد آقا را به هنگام رفتن به بیمارستان، حرکتی بی سابقه نامید و اظهار داشت که امام خواسته اند با این بوسه راهها و افق آینده و رسالت ما را روشن سازند" ( همان)

در خاطرات می خوانیم که :" احمد آقا" پیوسته خود را در عرض رهبری جدید نظام مطرح می کرد و در مقابل هر ملاقاتی از سوی آقای خامنه ای با مسئولین، ملاقاتی هم از سوی "احمد آقا" صورت میگرفت و خبر آن در صدر اخبار منتشر می شد. " تنها در طول یک هفته شاهد پخش خبر دیدار مسئول نهضت سوادآموزی به همراه عده ای دیگر از مسئولین آن، دیدار گروهی از فرماندهان، ملاقات نماینده سواپو و ملاقات رئیس قوه قضائیه به همراه گروهی از مقامات قضایی با آقای سید احمد خمینی بودیم."(همان)


این شیوه رقابت احمد خمینی با رهبر جدید جمهوری اسلامی اگر ادامه می یافت نتیجه ای جز در مخاطره قرار گرفتن رهبری سید علی خامنه ای از آن حاصل نمی شد. در این مورد در خاطرات آمده است:


" احمد آقا در نامه ای که به سال ‎۱۳۵۹‎ به آیت الله منتظری نوشته بود، طرح شدن عکس و نام و خبر دیدارها و پیام ها و خطبه های نماز جمعه ایشان و حتی تدریس را سبب تضعیف نفوذ امام دانسته بود، بنابراین مطرح شدن احمد آقا درعرض رهبری جدید نیز با همان استدلال در جهت تضعیف رهبری جدید به حساب می آمد."


بدیهی است که نه شخص سید علی خامنه ای و هاشمی رفسنجانی در مقام رهبر و رئیس جمهور رژیم و نه محافل قدرتمندی که خامنه ای را به جای آیت الله خمینی برگزیده بودند، نمی توانستند رقابت های آشکار و طبعا به زعم آنها خطرناک احمد خمینی را برتابند. او به عنوان "یادگار امام" و فردی که مدتها در بیت آیت الله خمینی همه امور را در دست داشته، در همه ارگانهای جمهوری اسلامی دارای نفوذ و دارای دوستانی بسیار و نزدیک بود. علاوه بر این، همه کسانی که به نوعی از انتخاب خامنه ای به جانشینی آیت الله خمینی ناراضی بودند و از این که وزارت اطلاعات و حجت الاسلام های مدرسه حقانی و جریانات راست با برگزیدن خامنه ای همه قدرت را دردست خود قبضه کرده اند، سخت نگران شده بودند، ممکن بود بتدریج در زیر پرچم رهبری احمد خمینی گرد آیند. در همین جا باید متذکر شویم که در جریان عزل آیت الله منتظری بخشی از چهره ها و محافل چپ و اصلاح طلبان امروزی نیز با احمد خمینی همکاری می کردند، هرچند که طراح اصلی عزل آیت الله منتظری بنابه شواهدی که در کتاب خاطرات به کرات ذکر شده همان دانش آموختگان مدرسه حقانی (ری شهری، علی فلاحیان، روح الله حسینیان، محسنی اژه ای، علی رازینی) انجمن موتلفه اسلامی و تشکل نیمه مخفی انجمن حجتیه و شخص سید علی خامنه ای بوده اند.


از مجموعه کتاب خاطرات آیت الله منتظری می توان استنباط کرد که همان جریانی که امروز قوه قضائیه و مجلس خبرگان، شورای نگهبان و نهاد ولایت فقیه را در اختیار دارد از آغاز در فکر قبضه کردن قدرت در دست خویش بوده اند و در این راه از جاه طلبی ها و ساده اندیشی های احمد خمینی به سود خویش بهره جسته اند. احمد خمینی پس از مرگ پدر به تدریج به عمق این قضایا پی می برد و با جناح راست و شخص خامنه ای از در مخالفت درمی آید.

بنابراین پس از انتخاب خامنه ای به رهبری جمهوری اسلامی و ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، تنها خطر فوری و مهمی که برای مافیای سیاسی به قدرت رسیده وجود داشت، احمد خمینی بود.


چرا که نه فقط در ارگانهای مهم جمهوری اسلامی از جمله سپاه، بسیج و نیروهای انتظامی صاحب نفوذ بود، بلکه همان گونه که اشاره شد بسیاری از کسانی که از انتخاب خامنه ای به رهبری و مسلط شدن جناح راست ناراضی بودند، می توانستند در پشت سر وی گرد آیند و این خطری بزرگ تلقی می شد.


بویژه آن که با گذشت زمان مخالف ها و انتقادهای احمد خمینی از رهبری نظام رنگ آشکارتری به خود می گرفت و او در پنهان و آشکار لب به انتقاد می گشود.


حتی گفته می شد که احمد خمینی به نزدیکانش گفته است که در جریان عزل آیت الله منتظری از جناح راست بازی خورده و از کرده خود سخت پشیمان شده است. عمادالدین باقی که با خانواده احمد خمینی و فرزند او حسن خمینی آشنایی نزدیک دارد، در یکی از مقالات خود اشاره می کند که احمد خمینی در آخرین ماههای زندگی خود نسبت به آیت الله منتظری احساس احترام می کرده و از اقدامات خود علیه او پشیمان بوده است.


در کتاب خاطرات آیت الله منتظری در این باره آمده است:


" من از افرادی که به این جا می آمدند می شنیدم که می گفتند فلانی از مسایل گذشته ابراز تاسف می کند...... این اواخر من شنیدم که احمد آقا ابراز ناراحتی کرده بود که چرا نامه های مرا به دست امام نمی داده است."


( از فصل غوغای برکناری تحت عنوان چگونگی مواضع مرحوم حاج احمد آقا خمینی در اواخر عمر)


و در جایی دیگر چنین می خوانیم:


" این اواخر که مرحوم حاج آقا رضا صدر- که دایی خانم احمد آقا می شود- فوت شده بودند، من در مسجد اعظم برای شرکت در فاتحه ایشان رفته بودم، وقتی از مجلس بیرون می آمدم، احمد آقا کنار دیوار در دالان نشسته بود، تا چشمش به من افتاد بلند شد، سلام کرد و خیلی گرم گرفت و حال و احوال کرد و احترام کرد......" (همان)
مخالفت احمد خمینی با جناح راست و دو رهبر اصلی آن سید علی خامنه ای و هاشمی رفسنجانی از سال ‎۷۰‎ به این سو روزبه روز ابعاد قطعی ترو تندتری به خود می گرفت و از حد شایعه به سطح واقعیت آشکار فرا می روئید .


سرانجام احمد خمینی در بهمن ‎۱۳۷۳‎ در یک سخنرانی که برای گروهی از خانواده شهدا ایراد کرد رسما خود را در برابر سید علی خامنه ای قرار داد و گفت: چرا ضعف ها و ناتوانی های خود را به گردن دشمن خارجی می اندازید، این همه مشکلات و فساد که در کشور به بار آمده نتیجه بی لیاقتی و نبود مدیریت است....."( نقل به معنی)
این سخنان او که توسط بخش فارسی برخی از رادیوهای خارجی در ایران منعکس شد در روزنامه های آن زمان اغلب با سانسور و حذف قسمت های انتقادی آن انتشار یافت.
کمتر از یک ماه پس از این سخنرانی مرگ ناگهانی احمد خمینی به علت عارضه سکته اعلام شد.


با توجه به پیشینه مافیای سیاسی- اقتصادی قدرت در جمهوری اسلامی، مردم، مخالفان و حتی بسیاری از محافل منقد حکومتی مرگ احمد خمینی را مشکوک تلقی کردند.
سابقه بیرحمی های وزارت اطلاعات و جناح راست که با مرگ آیت الله خمینی بتدریج همه قدرت را در دست خود قبضه کرد در انظار عمومی سیاه تر از آن بود که مرگ احمد خمینی را یک حادثه طبیعی تلقی کنند. وقتی مخالفان کم خطرتر را در گوشه و کنار ایران و جهان به قتل می رسانند، چرا با احمد خمینی که حالت ناراضی و موضع انتقادی وی می توانست برای مافیای سیاسی قدرت بنیان کن باشد، باید مدارا کنند؟


با شناخت همه جانبه ای که امروز از میزان قدرت پرستی و درنده خویی مافیای قدرت در جمهوری اسلامی وجود دارد، منطقا می توان به این نتیجه گیری رسید که کشتن احمد خمینی برای مافیای قدرت طبیعی تر ازتحمل او است. بویژه آن که احمد خمینی را نمی توانستند محاکمه یا زندانی کنند.


اگر پیامدهای قتل های زنجیره ای پائیز ‎۷۷‎ گریبان مافیای قدرت را نمی چسبید، اگر اعترافات سعید امامی که سرانجام، دیر یا زود جهانیان ازهمه جزئیات تکان دهنده آن مطلع خواهند شد در کار نبود، اگر آیت الله منتظری خاطرات خود را منتشر نمی کرد، اگر روزنامه نگاران و روشنفکران جامعه پرونده قتل های سیاسی را دنبال نمی کردند، طراحان این جنایت می توانستند امیدوار باشند که بدون دغدغه مکافات این همه جنایات، همچنان با خیال راحت بر صندلی های قدرت و قضاوت تکیه دهند.


اما هر روز که می گذرد، گوشه ها و زوایای هولناک تری از ابعاد جنایاتی که مافیای قدرت در سالهای گذشته مرتکب شده است آشکار می گردد. اگر خاطرات آیت الله منتظری انگیزه قتل احمد خمینی را آشکار می کند، اعترافات سعید امامی جزئیات ماجرای قتل وی را برملا می سازد و اشتباه حجت الاسلام نیازی خبر این جنایت را به گوش حسن خمینی می رساند. و مردم که از آغاز با تکیه بر شناختی که از مافیای قدرت داشتند، مرگ احمد خمینی را مشکوک دانسته بودند امروز با آشکار شدن ابعاد این ماجرا، بر قضاوت خود نسبت به جریانی که برای حفظ قدرت از هیچ جنایتی فروگذار نمی کند مصرتر می شوند. و همزمان افکار عمومی در ایران و جهان نسبت به فجایعی که به دست مقامات یک حکومت رخ داده است حساس تر می شود.


اعترافات سعید امامی و گفته های حجت الاسلام محمد نیازی به حسن خمینی جای تردید باقی نمی گذارند که احمد خمینی نیز در زمره قربانیان قتل های زنجیره ای سیاسی است.
پرسش مهم دیگری که باید در این باره پاسخ آن را پیدا کرد آن است که حکم حذف احمد خمینی را چه کسانی و در چه سطحی از سلسله مراتب جمهوری اسلامی صادر کرده اند؟
پاسخ روشن به این گونه پرسش ها در صورتی ممکن است که پرونده قتل های سیاسی در دادگاهی بیطرف، علنی و با شرکت همه شاهدان و مطلعان و در شرایط آزادی کامل مطبوعات دنبال گردد.


در پاسخ به این پرسش نگارنده که چرا حسن خمینی از دستگاه قضایی تقاضای بررسی اعترافات سعید امامی و گفته محمد نیازی برای روشن شدن علت مرگ پدر نشده است، صاحب نظران و مطلعان در تهران بر این عقیده اند که او جرات چنین کاری را ندارد و گویا از هنگام بازگو کردن سخنان محمد نیازی، هم او و هم نیازی برای پس گرفتن حرفهای خود زیرفشار قرار دارند.


بنابر منطق شناخته شده قضایی، کسانی که در راه کشف جرم مانع ایجاد می کنند خود مجرم و یا دست کم شریک جرم محسوب می شوند.


تصمیم به قتل احمد خمینی، مساله ای نیست که در سطح یک محفل اطلاعاتی و یا حتی به تنهایی توسط یکی از مقامات بلند پایه جمهوری اسلامی اتخاذ شده باشد. پیش از این تصمیم، قطعا اقدامات، روابط، و سخنان و انتقادات احمد خمینی، در سطح رهبری نظام مورد بررسی قرار گرفته و دست آخر به خاطر مصالح قدرت حکم اعدام وی صادر شده است. محفل اطلاعاتی همان گونه که در اعترافات سعید امامی آمده است فقط به وظایف و تکالیف خویش عمل می کرده است.


در قتل های سیاسی و از جمله قتل احمد خمینی همه سران مافیای قدرت شریک جرم یکدیگرند. کشاندن پای علی فلاحیان و یا محسنی اژه ای و روح الله حسینیان به دادگاه، نه فقط پایان ماجرای پرونده قتل های سیاسی نیست که تازه آغاز به جریان افتادن واقعی آن است. و از همین رواست که آنها حتی به عنوان مطلع نیز به دادگاه احضار نمی شوند.
آنها جواز یکه تازی و آدم کشی را از رهبری نظام کسب کرده اند و طبیعی است که پشت آنها به حمایت بیدریغ و قاطع مقام ولایت گرم است. دادگاه غیرعلنی و فرمایشی متهمان قتل های زنجیره ای به دستور رهبر عمل می کند و هر آن کس رفتار این دادگاه را زیر سوال ببرد خود را در برابر "مقام معظم رهبری" قرار داده است.


از همین روست که همزمان با آغاز کار دادگاه متهمان، دادگاهی که در آن هیچ یک از روحانیون جناح انحصارطلب نباید به پرسش گرفته شوند، " مقام معظم رهبری" برای کمک به مختومه شدن پرونده قتل های سیاسی به مجلس و مطبوعات هشدار می دهد که اگر بخواهند دستگاه قضایی و رفتار دادگاهها و قضات را زیر سئوال ببرند، فقط به گلایه اکتفا نخواهد کرد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy