Sunday, May 14, 2023

صفحه نخست » علیه قدسی سالاری و جامعه ضعیف: آزادی، مدارا و دمکراسی بدون عرفیگرایی و جامعه قدرتمند ممکن نمی شود

book.jpgمعرفی آخرین کتاب مجید محمدی به زبان فارسی

منتشر شده در گوگل پلی

تعداد صفحات: ۱۶۲

زمان انتشار ۱۴۰۲

این اثر به دنبال توصیف و گزارش انتقادی وضعیت و سیاست​های موجود در رابطه​ ی دولت و نهادهای دینی و تمرکز قدرت در دولت است. این گزارش با رهیافت انتقادی و نیز دفاع تحلیلی و عقلانی از وضعیت و سیاست​های بدیل انجام می​​شود. هدف اصلی استقلال نهادهای دینی از دولت و دولت از نهادهای دینی و انتقال قدرت دولت به نهادهای مدنی و صنفی و مردم در سطوح ملی، استانی و محلی است به نحوی تضمین شده. در مقدمه ی کتاب می خوانیم:

پیش از این در پنج کتاب اموری را که بشدت با آنها مخالف بوده​ام تبیین و نقد و بازبینی کرده​ام:

۱.علیه هویت‌گرایی: قبیله‌گرایی و عقل ستیزی عنوان تازه‌ای پیدا می​​کنند

۲. علیه پاکیزگی و نزاکت سیاسی: درست و به مصلحت چیست؟

۳. علیه "عدالت اجتماعی" و سوسیالیزم: در فجایع، کج فهمی‌ها و خسارات جریان چپ

۴. علیه استمرار طلبی: وعده‌های توخالی، مدعاهای بی اساس و ماله کشی ابدی برای تداوم استبداد دینی

۵. علیه تحقیر پذیری و مسئولیت ناپذیری: ایرانیان دیگر قربانی نیستند؛ مباشر نکبت و فلاکت خودند

این کتاب ششمین اثر من در مورد ایده ها، ایدئولوژی​ها و شرایطی است که در طول عمر با وجود و ماهیت آنها مشکل داشته​ام. بر این باورم که این امور نقشی غیر قابل انکار بر ایجاد یا افزایش فلاکت و نکبت جوامع بشری داشته و خواهند داشت. در این اثر بر موضوع قدسی سالاری یا تمرکز قدرت و ثروت و منزلت در دینداران به عنوان منابع کمیاب تمرکز می​​کنم.

قدسی سالاری نوعی از دولتگرایی است که قدرت را در نهادهای دینی و دینداران تمامیت خواه متمرکز می​​کند. بخش قابل توجهی از جنایات و فلاکت​ها و فسادهای جامعه و حکومت، هردو، ناشی از تمرکز قدرت در دولت و بالاخص دولت دینی و ضعیف شدن جامعه است. از همین جهت کتابی را نیز به همین موضوع اختصاص می​​دهم.

فربه سازی جامعه مدنی

دو هدف عمده​ی انقلاب ۱۴۰۱ عبارت بوده است از جدایی دین و دولت و قدرتمند سازی جامعه. این دو هدف در تقابل با وضعیت موجود رژیم اسلامی قرار می​​گیرند یعنی ۱) دینی بودن حکومت و دولتی بودن نهادهای دینی و ۲) تمرکز قدرت و ثروت و منزلت​ها در حکومت به جای جامعه و توزیع این منابع توسط حکومت. دو هدف فوق کاملا به هم پیوستگی دارند و سکولاریسم در واقع واگذار کردن امور دینی به صورت کامل به جامعه و نهادهای دینی و مدنی است.

رهیافت انتقادی

این اثر به دنبال توصیف و گزارش انتقادی وضعیت و سیاست​های موجود در رابطه​ی دولت و نهادهای دینی و تمرکز قدرت در دولت است. این گزارش با رهیافت انتقادی و نیز دفاع تحلیلی و عقلانی از وضعیت و سیاست​های بدیل انجام می​​شود. هدف اصلی استقلال نهادهای دینی از دولت و دولت از نهادهای دینی و انتقال قدرت دولت به نهادهای مدنی و صنفی و مردم در سطوح ملی، استانی و محلی است به نحوی تضمین شده.

محدود سازی حداکثری

تصویری که این اثر از ساختار اداری دولت در ایرانی سکولار با جامعه​ای قدرتمند می​​دهد محدود شدن عملکرد دولت در هفت حوزه است:

۱. دفاع ملی در سطح طراحی و تولید انواع سلاح و ابزارهای شناسایی پیشرفته و سامانه​های دفاعی برای حمایت از ارتش ملی،

۲. تنظیم روابط خارجی و مذاکره با دولت ها،

۳. تحقیقات و جمع آوری اطلاعات پایه (مثل هواشناسی و امور پزشکی) و آموزش​های پایه و اساسی،

۴. زیر ساخت​های ارتباطی و شهرسازی و حمل و نقل مثل بزرگراه​ها و سیستم​های فاضلاب در حدی که بخش خصوصی و شهرداری​ها نتوانند متکفل آنها شوند،

۵. حمایت از آموزش عمومی و فنی و حرفه​ای بدون دخالت در محتوا و روش آموزش، و

۶. تضمین امنیت ملی و حاکمیت قانون، و

۷. خزانه داری ملی

در هر یک از حیطه​های فوق نیز تنها کارهایی که از بخش خصوصی و نهادهای مدنی و دولت​های استانی و محلی نمی​​آید جای دخالت دولت مرکزی یا فدرال است. به عنوان مثال اگر بخش خصوصی با ظرفیت ساختن و بهره برداری و نگه داری از تمام راه​های کشور وجود دارد و بانک​ها در این حوزه سرمایه گذاری می​​کنند دولت هیچ جایی برای مداخله ندارد. یا اگر استان​ها دارای نیروی دفاعی کافی هستند یک ارتش ملی بسیار کوچک کفایت می​​کند.

در بیرون از این محدوده​ها همه​ی نهادها، سازمانها و بودجه​ها باید منحل و قطع شوند. سازمان​ها و وزارتخانه​هایی که در ابتدا قابل منحل شدن هستند وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی، وزارت ورزش و جوانان، وزارت آموزش و پرورش، وزارت آموزش عالی، وزارت ارتباطات، وزارت میراث فرهنگی و گردشگری، سازمان رادیو و تلویزیون دولتی، و همه​ی سازمان​ها و نهادهای مرتبط با آنهاست. بخش خصوصی و شهرداری​ها و حداکثر دولت​های استانی و محلی می​​توانند متکفل این امور شوند و تصمیم هم بر عهده​ی مردم همان مناطق است.

با انحلال همه​ی وزارتخانه​های اقتصادی مثل کشاورزی، نفت، معدن، نیرو و صنایع همه تاسیسات مرتبط با این وزارتخانه​ها را که واگذاری آنها به بخش خصوصی عملی نباشد می​​توان به دولت​های استانی یا محلی واگذار کرد. در دراز مدت این وزارتخانه​ها هیچ نسبتی با دولت ملی یا استانی و محلی ندارند.

همان طور که در فصول این اثر خواهید دید سکولاریسم به معنای جدایی دین و دولت برای ایران کافی نیست. پس از سوقط رژیم قدسی سالار همه​ی ابعاد زندگی جمعی از هنر و فرهنگ و علم و آموزش تا امنیت و دفاع و سیاست داخلی و خارجی باید عرفی شوند. نظام آینده برای یک دهه باید به دو کار موازی مشغول شود:

۱. خنثی سازی آنچه تحت عنوان اسلامی سازی در پنج دهه​ی گذشته انجام شده است، و

۲. در نظر گرفتن تمهیداتی برای پیش گیری از بروز فاجعه​ای مثل حکومت دینی در انواع و اقسام ابعاد و زوایای آن.

کارنامه​ی فاجعه بار قدسی سالاری

حکومت دینی در ایران پس از چهل و چهار سال سه ویژگی پیدا کرده است:

۱) روش حکمرانی حکومت به پروژه​ای تکلیفی تنزل پیدا کرده است به این معنا که علی خامنه​ای مالیه و مسائل امنیتی را به صورت پروژه به افراد یا موسساتی واگذار می​​کند و از آنها نتیجه را می​​خواهد. آنها از هیچ جهتی محدودیت ندارند.

۲) ساختار مدیریت حکومت به یک مافیا تبدیل شده است که به هیج خط قرمزی ندارد و مردم نیز برای آن غنیمت هستند. این مافیا رفتار استعجالی دارد.

۳) شرایط اجتماعی نیز به آشوب و تعلیق تبدیل شده است. افراد به طور تصادفی کشته یا کور نمی​​شوند یا مورد تجاوز قرار نمی​​گیرند بلکه به طور تصادفی زنده می​​مانند و از تجاوز جنسی جان به در می​​برند.

این سه نتیجه​ی مستقیم حکومت دینی و حاکمیت مطلقه​ی قدسی گرایان بر یک دولت- ملت است. در نتیجه​ی وضعیت​های سه گانه​ی مذکور نه اثری از دولت مدرن در ایران باقی مانده و نه اثری از یک ملت قدرتمند و در حال توسعه.

پیامی که محاکمات سرپایی، صدور احکام اعدام و کشته​های اعتراضات داشته این است که «بار دیگر که به خیابان آمدید ما را سالم نگذارید.» شکاف میان حکومت و مردم پر ناشدنی است و مردم نیز قابل حذف نیستند. نتیجه روشن است.

طرفداران سابق نظام حداکثر تلاش خود را دارند که بدون تقاضای براندازی آن (مثل بیانیه​ی میر حسین موسوی پس از انقلاب ۱۴۰۱) سخنانی بی حاصل بر زبان بیاورند. توده هم باید شادمان باشند که اینها پس از ۱۳ سال از یک نقطه دو اینچ حرکت کنند. آنها به دلیل ترس از آینده​ی خود در صورت سقوط نظام حرف​هایی مبهم و غیر عملی مثل همه پرسی توسط نظام موجود می​​زنند. از همین جهت برای آینده باید ترتیباتی در نظر گرفت که حکومت دینی هرگز به ایران بازنگردد.

محتوای این اثر را در چهار قلمرو و لذا چهار بخش می​توان دسته بندی کرد:

۱) توصیف چرایی پایان عصر قدسی سالاری و الگوهای عملی برای پیشبرد برنامه​ی سکولاریسم در ایران (چهار فصل اول کتاب)؛ این چهار فصل در بخش اول کتاب الگوی مناسب سکولاریسم را برای ایرانِ مابعد جمهوری اسلامی ترسیم می​​کنند،

۲) ابعاد مهم و کلیدی سکولاریسم در آینده​ی ایران مثل سکولاریسم آموزشی، علمی، هنری، معنوی، دفاعی، امنیتی، اوقات فراغت و رسانه​ای (فصول پنجم تا هشتم که بخش دوم کتاب را در بر می​​گیرند)،

۳) خسارات عظیم قدسی سالاری برای ایران در عرصه​ی داخلی و خارجی و تاکتیک​​ها و راهبردهای قدسی گرایی (فصول نهم تا سیزدهم یعنی بخش سوم کتاب)، و

۴) طرح عناصر و عواملی برای پیش گیری از بازگشت قدسی سالاری بعد از جمهوری اسلامی و تحکیم سکولاریسم در ایران (فصول چهاردهم تا هجدهم که بخش چهارم و پایانی را پوشش می​​دهند).



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy