برای نگارنده این ترس و نگرانی هست که حال اگر انقلاب در ایران به بار نشست و این حکومت اسلامی تبهکار کودککش از میان رفت، با کسانی که در این حکومت خواهی نخواهی سرو کار داشته و در زمینههای گوناگون کار کردهاند تا چرخ زندگیاشان بچرخد، چه برخوردی خواهد شد؟ آیا همه را باید از دم تیغ گذراند و کُشت؟ آیا همه این چندسدهزارتن که در سپاه و ارتش هستند حتا اگر دستشان به خون آلوده نباشد، همه این آخوندهای مفتخوار دولتی باید نابود شوند؟
آنگاه فرق ما با این حکومت چه است و آیا چنان جامعهای به هرج و مرج کشیده نشده، روی آرامش خواهد دید و زمینه برای برپایی یک دیکتاتوری دیگر فراهم نمیشود؟ سرنوشتِ تبهکاران را قانون باید روشن کند. جوانانِ آینده ساز ایران نیاز دارند در باره قانون و قانونمداری گفتوگوهای جدی داشته و خود را برای اداره جامعه آینده ایران آماده سازند. در جامعه آزاد آینده ایران، در هر مورد و زمینهای باید این قانونِ موردِ پذیرشِ مردم باشد که سخن نخست و پایانی را بزند، در سایه آن نظم بر قرار باشد و با تکیه به آن بتوان هر مقام ناپاسخگو و فاسدی را با قدرت به زیر کشید.
برخورد زشت شماری پادشاهی خواهان با آقای عالیپیام(هالو)
همه از ماجرا با خبر هستند. آقای عالیپیام در تظاهرات ایرانیانی در لندن شرکت میکند و مورد هتاکی و هجوم قرار میگیرد.
آقای عالی پیام به رفتارهای شماری هواداران پادشاهی انتقاد دارد و آنچنان که من گوش دادهام کوشش کرده است که به آقای رضا پهلوی به درستی هُشدار بدهد که چنین هودارانی نه به سود ایشان و نه به سود انقلاب است و تنها سبب شادمانی و بهرهوری حکومت تبهکار اسلامی میشود.
چند پرسش
یک. فرض را بر این بگذاریم که آقای عالیپیام بکلی و به سختی مخالف سیستم پادشاهی است و از همامروز به روشنی بدون کینهورزی و محترمانه با برشمردن انگیزهها و برآوردهایِ خود، آن را بیان میکند. آیا حق دارد که چنین کند یا نه؟
دو. مگر ما در گفتار و نوشتار نمیپذیریم که در آینده ایران آزاد، به نتیجه یک انتخاب برای روشن نمودن گونه حکومت گردن میگذاریم وآن را میپذیریم؟ چگونه از هماکنون با بدترین و زشتترین شیوه در پی ازمیدان به در بردن مخالف خود هستیم؟ آیا به هوادار پادشاهی که از هماکنون که در قدرت نیست، نه بهدار است و نه بهبار، چنین رفتاری دارد میتوان اندک اعتمادی داشت؟
3. بر کسی پوشیده نیست که دستهایِ حکومت و ارتش سایبری برای ایجاد درگیری و جدایی بین ایرانیان به ویژه در بیرون از کشور به شدت درکار است. آیا هواداران پادشاهی به اندک ناسزاگویان در درون خود اعتمادِ کامل دارند؟ آیا از پیشینه و حالِ امروز آنان آگاهی درخور را دارند؟
4. آقای عالیپیام آشکارا می گوید تا سال 67(اگر اشتباه نکنم) با حکومت و حتا در سپاهپاسداران بوده است(34یا35 سال پیش). پس از آن به حکومت پشتکرده و به منتقد سخت آن بدل شده که در شعرها و گفتارش نیزآن را نمایان ساخته و همه میدانیم هزینه نیز پرداخته است. شاید من همه گفتهها و رفتار آقای عالیپیام را نپسندم ولی کسانی که در گذشته پیرو یک ایدئولوژی بوده و سپس با بررسی، خِردورزی به شکلی حقیقی، نه در نما و از سر فرصتجویی و همرنگِ جماعت شدن، به این نتیجه رسیدهاند که دیدگاهها و باور گذشتهاشان نادرست و کجراه بوده است، میدانند که این برخورد با گذشته و کندن از یک ایدئولوژی چه کار سخت و جانکاهی است و به چه مبارزهای در درجه نخست با خود و چه دلیری نیاز دارد که آن را آشکارا بیان کند. بنابراین نه تنها نباید گذشته آقای عالیپیام را سدِ راه امروز او دانست که باید برای کوشش و بریدن از حکومت اسلامی به او تبریک گفت و او را تحسین نیز کرد. مگر برخورد ما با آقای محمد نوریزاد که حتا تا جنبش 88 با حکومت همکاری داشته و یا آقای حشمت طبرزدی چنین نیست و آنان را تحسین نمیکنیم و هریک از آنان نیز پس از جدایی و دوری از حکومت بخش زیادی از عمرشان را در زندان همین حکومت نگذراندهاند!
اکنون در کمال شگفتی کسانی می خواهند از آب گلآلود ماهی گرفته و از گذشته آقای عالیپیام چماقی برای کوبیدن و حتا مشکوک نشان دادن او درست کنند! من امیدوارم هممیهنان در این زمینهها هُشیارانه برخورد کرده و به ارزیابیهای درستی برسند.
برخورد درست جزب مشروطه ایران(لیبرال دموکرات)
حزب مشروطه ایران در بیانیهای به سختی رفتار توهینآمیز با آقای عالیپیام را محکوم کرد. این حزب نشان داد که به آنچه ادعا میکند که پادشاهی مشروطه و لیبرال ذموکراسی است، باور عملی دارد و مرز خود را با شماری ناسزاگویان در میان هواداران پادشاهی پیرامونِ آقای رضاپهلوی روشن نموده است. برای من آشکار است که همه هواداران پیرامون آقای رضاپهلوی چنین رفتاری ندارند. خود آقای پهلوی بارها بیان داشته است که این رفتار را درست نمیداند و آن را نمیپذیرد. ولی این سخنان تا اینجایِ کار سودی نداشته است. بهتر نیست ایشان سخت و جدی از همه هوادارانِ خود بخواهد که چننین کسانی را از میان خود برانند و با تردید و دودلی به آنان بنگرند؟
همه میدانیم که حکومت اسلامی کنونی ایران به شکلی گسترده از لمپنها سود میبرد و "لمپنیسم" نشانه ویژه حکومت است. شما حتا در رفتار و گفتار آخوند مالیخولیایی و روانی علیخامنهای این لمپنیسم را آشکارا میبینید چه رسد به آدمکشان و دزدان مافیایی گرداگردِ او. بنابراین هواداران پادشاهی سنتی باید بدانند مردم ایران پس از 44 زندگی با لمپنیسم حاکم، هرگز اجازه نخواهند داد که پس از رهایی از این حکومت، این شیوه دوباره در ایران پاگرفته و برقرار شود.
اندر محکومیت آنچه که بر "هالو" گذشت، آرمین لنگرودی
دلشوره من، سیروس فیروزیان