کتاب عقل و نقل نه تاریخنگاری ست و نه پژوهشی، نظریه پردازی از رویدادهای ایران اسلامی ست. فشرده ایست در ۱۴۲ صفحه راجع به مهمترین رویداد اسلامی ما. روش بررسی این کتاب در خصوص رویدادهای ایران اسلامی، روش تفکر در باره تفکر است.
نوشتن کتاب عقل و نقل (رویدادهای جهلی در فرهنگ اسلامی)، با هدف دستیابی به آن ارزشهای کلانی بوده که موجب شکل گیری رویداد ۲۲بهمن و تأسیس حکومت اسلامی شد و نه صرفا با دیدن و شنیدن ظاهر مسئله مبنی بر اینکه سیستم تک حزبی بوده و نتیجتاً مخالفان با اراده خود آن را برانداختند. وقتی فهم و شناخت از ارزشهای کلان جهت توضیح آن رویداد و حکومت برآمده از آن را دنبال کنیم متوجه میشویم که باید بازگردیم به نخستین رویدادهای اسلامخواهی ما تا آنها را از درونشان بنگریم و ارتباط آنها را با فاجعه ۵۷ نشان دهیم. این کتاب حاصل همان نگریستن به مهمترین رویدادهای اسلامی ما تا مقطع رویداد شوم ۲۲بهمن ۵۷ است.
مگر غیر از این است که نظامهای سیاسی در خلاء بعمل نمیآیند بلکه از بطن فرهنگها و از میان مناسبات اجتماعی جامعه سر بر میآورند و دارای پشتوانه اعتقادی ایدئولوژیکی یا فکری در بستر جامعهاند؟ این پرسش همان دلیل بوده تا به دنبال شناخت از رویدادها و ارزشهای فرهنگ ایران باشم که پشتوانه رویداد ۲۲بهمن ۵۷ بوده.
از این نقطه عزیمت بازخوانی رویدادهای فرهنگ مان ضروری بوده تا بالاخره به این نتیجه رسیدم که نه اسلام ایرانی شده که دلبستگان ایرانشهری و باستان پرست که تابع عظمت ایران باستانی و دینیت ایرانیاند مدعیاند بل ایران اسلامی شده و ارزشهای فرهنگ اسلامی که تمام شئون زندگی ما را در سیطره خودش گرفته بایست در نقطهای سرریز میشد تا قدرت را انحصاراً از آنِ آخوند شیعی کند. نقطهای که سیر خطیاش از نقطهای در زمان دیگر میآغازد، یعنی نخستین روزهای اسلامخواهی آنهم اسلامخواه تر از عرب ما به رهبری ابو مسلم خراسانی و جنبش شعوبیه. زین پس ایران تماماً تسلیم اسلام شد. ایران اسلامی شد و نه اسلام ایرانی. گواه این ادعا، تمامی آن رویدادهایاند که از روز نخست اسلامخواهی ما تا کنون همگی اسلامی بودهاند حتا منکران اسلام هم، ما را به احترام به اسلام فرا میخوانند. و این خود گواه دیگریست بر اسلامیت و رسوخ و نفوذ اسلام بر پیکره فرهنگ ما. به همین جهت است این منکران هیچگاه خوش ندارند تا از نقد دین ابن مقفع و نقد زکریا رازی به اسلام و رد امامت و نبوت از سوی وی، سخنی در میان باشد.
خواننده کتاب ابتدا با یک مقایسه میان نوع هستی نگری ایرانی و یونانی باستان مواجه میشود. تا یک شناخت نسبی از نحوه نگریستن ایرانیان باستان نسبت به امور در ذهن متبادر شود و تا از این طریق بهتر بتوان چگونگی جایگیر شدن اسلام در کالبد دینیت ایرانی را از نظر نویسنده، در یابد.
در واقع نظریه پردازی در این کتاب از رویداد معتزله که به پشتوانه استدلال عقلی یونانی میخواستند واجب الوجود یعنی خدای اسلامی را ثابت کنند، شروع میشود و میرسد به معارفان اسلامی چون ابوعلی سینا، یکی از مسخ کنندگان فلسفه ارسطویی که ملات اولیه فلسفی کردن اسلام را آماده میکردند. و همچنین بررسی و تحلیل از قیام ضد ملی ابومسلم خراسانی و جنبش شعوبیه که هر دو را اسلامخواه تر از عرب دیدم و این واقعه یا رویداد در نهایت منجر به پیروزی ایرانی بر عرب و اسلام بر ایرانی، شد.
کتاب، رویداد فرقه اسماعیله پیرو شیعه هفت امامی را از جنبه سیاسی و تلاش تروریستیاش برای برانداختن سلجوقیان برمی رسد و بر خلاف جلال آل احمد که در کتاب در "خدمت و خیانت روشنفکران"، شخصیت با درایت چون خواجه نصرالدین طوسی را ضد انقلابی نامید و فرقه تروریستی اسماعیلیه را انقلابی، کتاب عقل و نقل، به عکس آن میرسد. همینطور به این نتیجه میرسد که بینش التقاطی روشنفکران مشروطه چون میرزا فتحعلی آخوند زاده مخرب و صرفاً بنفع اسلام و در خدمت آن بوده. به این نتیجه رسد که دیدگاه سه لایهای بودن فرهنگ ایرانی یعنی ایرانیت اسلامیت و مدرنیت که برخی روشنفکران برای فرار از نقد فرهنگ اسلامی به آن رو آوردند، نادرست و مخرب بوده و این سه مفهوم نامتجانس در یک کالبد نمیتواند بگنجد تا بخواهیم از آن طرحی نو ارائه کند. کتاب ادامه پیدا میکنه تا پیش از مقطع رویداد ۲۲بهمن ۵۷، دفاعیات خسرو گلسرخی که اسلام را میستاید و سر سودن به مارکسیسم لنینیسم برای اسغنای طبعش کافی نبوده به "اسلام انقلابی و حسین ابن علی" پناه میبَرَد و سنگر میگیرد و برای "خلقهای خاورمیانه" نسخه میپیچد غافل از اینکه آخوند شیعی برای تصاحب نظام سیاسی در کمین نشسته است. آخوند شیعی که متکی به سنت جانشینی صحابه محمد بوده و هست.
به ده شب شعر گوته در تهران و سخنرانی برخی نویسندگان چون سیمین دانشور اولین سخنران ده شب شعر در تهران که با بسم الله رحمان رحیم سخنش را آغاز کرده بود نقب میزند و به این ارزیابی میرسد که ده شب شعر کاملاً بنفع رویداد فاجعه بار ۲۲بهمن ۵۷ بوده. رویدادی که علیه انقلاب اجتماعیِ جامعه پیش از "شبه جامعه" حکومت اسلامی، برخاسته و ضد انقلاب بوده است.
وقتی کتاب عقل و نقل/رویدادهای جهلی در فرهنگ ایران زیر چاپ بود هنوز از انقلاب زن زندگی آزادی خبری نبوده اما با ظهور این انقلاب و مضمون درونش، سخن و نظریه کتاب راجع به تعریف درست انقلاب، مستند شد و نشان داد که انقلاب هم بالحاظ معنای لغوی و هم مضمونی یعنی دگرگونی به سوی پیشرفت و نه پسرفت چون رویداد ۲۲بهمن ۵۷.
کتاب در ارتباط با ادعای رنسانس ایرانیِ برخی روشنفکران دینی و شبه سکولارهای حامیشان را یاوگویی از سرِ سرگشتگی میداند در واقع "رنسانس" ایرانی یا باصطلاح عصر زرین فرهنگ ایران در قرون دوم تا پنجم هجری یعنی زمانی که ایرانیان با مسخ فلسفه یونانی و ارسطویی مشغول فلسفه سازی برای اسلام بودند، را ناشی از جهل بررسی میکند. خواننده در لا به لای کتاب با چگونگی ادغام عقل و نقل و ساختن "فلسفه" اسلامی از سوی معارفان و فرقههای اسلامی آشنا میشود و نیز علت فقدان علم تاریخنگاری تحلیلی انتقادی در فرهنگ و جامعه مان را نشان میدهد.
در کتاب از "روشنفکر خاکستری" سخن به میان است. "روشنفکر خاکستری" کسی ست که موضوعات یا رویدادهای فرهنگ اسلامی خویش را از دیده سیاه و سفید یا التقاطی (عقلی و نقلی) باهم میبیند و ارزیابی میکند. روشنفکر که میخواهد در تیرگیهای فرهنگ اسلامی، رویداد "رنسانس" دست و پا کند یا برای اسلام رویداد پرتستانیسم، از همین قماش هست.
*کتاب، بینش "ایرانشهری" در الگوی ایرانیت را نقب میزند و سخنان ارائه شده از سوی شیفتگان آن را در این زمینه، سخن بیهوده ارزیابی میکند که در بیهودگیاش نمیتواند رابطه با مفهوم انقلاب "زن زندگی آزادی داشته باشد" چونکه این مضمون، تجلی نو است که هیچ ارتباط با دینیت ایرانی باستان و اسلامیت ندارد. شعار "اسلام ایرانی ست" و نه "ایران اسلامی"، که از ناحیه همین دسته از خواص ایرانی عرضه میشود شگرد است برای دور زدن از نقد دینیت و اسلامیت هر دو باهم. چنین بینشی بازگشت به ریشههای باستانی را تجویز میکند. ریشهای که در اسلامیت مان سوخت و دود شد به هوا.
کتاب مشابه سازی خواص ایرانی از رویدادهای ایران با رویدادهایی چون "رنسانس"و "پرتستانیسم" اسلامی را ناشی از جهل و تپق میداند. چونکه رنسانس اروپا پیش از هر چیز تجدید حیات معیارهای عقلی نیاکان یونانی بر بستر موضوعات در دل حاکمیت کلیسا بوده است. کتاب به این نتیجه میرسد که ایرانیان در دینیت و اسلامیت خود هرگز چنین معیار و روشی نداشتهاند تا بدان تأسی جویند و آن را احیاء کنند. یاوه گویی سخن در رابطه با "رنسانس" ایرانی در نزد دانشگاهیان ما به میزانی است که اول برای زن زندگی آزاد یک رویداد رنسانسی قائل میشوند و سپس این رنسانس را با فرمولی مجهول فراتر از رنسانس اروپا القاء میکنند!
و بالاخره اینکه، کتاب، دری تازه به روی خواننده میگشاید تا شناخت از رویدادهای فرهنگ اسلامی را، نه آنچه تا کنون متعارف ودر زیر سایه سنگین "انقلابی" بوده بلکه به اهتمام عقل بی قید و بند خود، پی بگیرد.
نیکروز اعظمی