بیش از شصت سال پیش که کلاس چهارم دبستان بودم، برای اولین باربا درس تاریخ و جغرافیا آشنا شدم. از کلاس چهارم تاریخ و جغرافیا به دروس تحصیلی اضافه میشد. کتابهای تاریخ و جغرافیا در قطع بزرگ باندازه ورقه امتحانی چاپ میشد وکتابهای سایر دروس در قطع معمولی. علت این تفاوت برای من هیچگاه معلوم نگشت. رنگ جلد کتابها قهوهای روشن بود و تصاویر داخل کتاب تاریخ با تصاویر نقاشی شده سربازهای هحامنشی با ریشهای مجعد، سپر، کمان و کلاههای عهد هخامنشی مزین شده بود. این تصاویر برای من غم انگیز بود. کتاب تاریخ با سلسه مادها شروع میشد و سپس اشکانیان، هخامنشیان، ساسانیان و خلاصه تاریخ آغاز تمدن ایران بود. محتوی این تاریخ در سال تولد و مرگ پادشاهان، کشور گشائی، شکست، تاریخ مرگ و فتوحات آنان بود. از اولین برخوردم با این درس از آن خوشم نیامد. شاید دلیلش این بود که دانستن و یا ندانستن آنچه در این کتاب نوشته شده بود چه تاثیری در زندگی ما میتوانست داشته باشد؟ با خود فکر میکردم که مثلا اعمال فلان پادشاه با کارنامه حیات وی چه پانصد سال زودتر و یا پانصد سال دیرتراتفاق افتاده بود، فرقی به حال ما نمیکرد. بهمین دلیل درس تاریخ را امری مرده، کهنه و بدرد نخور میدیدم. علاوه براین درس تاریخ برای ما یعنی حفظ کردن دقیق آنچه که در کتب نوشته شده بود. معلم تاریخ هم همان مطالب را بدون هیچگونه تحلیلی برای ما از نوشتههای کتاب میخواند لذا از برای دانش آموزان هیچگونه اطلاع و یا قضاوتی در مورد شخصیت تاریخی حاصل نمیشد که آیا نقش و تاثیر وی در تاریخ کشورش مثبت بوده و یا منفی.
در مقابل درس جغرافیا را دوست داشتم زیرا آنچه را که میخواندیم و یاد میگرفتیم مطلب زنده و نوئی بود که مورد استفاده زندگی روزگارمان بود. بهمین دلیل جغرافیا را در مقابل تاریخ امری مفید و قابل استفاده میدیدم. اگرچه در جغرافیا هم علل وضعیت اجتماعی، سیاسی، زیست محیطی کشورها از منظر رابطه این عوامل با جغرافیای آن کشورهم مور بخث و گفتگو نبود. اگردرست بخاطر داشته باشم این دروس تا کلاس نهم دبیرستان ادامه داشت، اما بعد از کلاس نهم که باید تعیین رشته میکردیم من رشته ریاضی را انتخاب کردم و این دروس از مواد درسی مان حذف شد. آشنائی بعدی من با تاریخ بطور کلی پس ازاتمام تحصیل دانشگاهی و از طریق مطالعات شخصی خود در موضوعات مختلف شروع شد. از آن زمان بود که متوجه شدم تاریخ بدرد بخور یعنی تجزیه و تحلیل اتفاقات گذشته، ریشه یابی آنها و ربطی که این وقایع در زندگی آینده ما میتوانند داشته باشند. بمرور زمان مهم ترین نکته در مورد تاریخ برایم ثابت شد و آن اینکه تاریخ را تا عصر جدید فاتحان نوشتهاند ومغلوبان بعنوان مقصران ثبت شدهاند. با ورود دنیای مجازی به عرصه زندگی انسانها تاریخ قدیم توسط محققان بازبینی شده و قدری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
وقتی مشاهده کردم که کتابهای متنوعی در زمینه تاریخ علوم، تاریخ طبیعی، تاریخ اقتصاد، تاریخ هنر، تاریخ صنعت، تاریخ فلسفه، تاریخ روابط اجتماعی، تاریخ بازرگانی و....... برای مطالعه در کتابخانهها موجود است وپیوسته مقالات و کتابهای جدید در هر زمینهای منتشر شده و تجزیه و تحلیل گسترده تری را ارائه میکنند، آن وقت نظرم نسبت به تاریخ کلا عوض شده و برایم خوش ایند شد. اگرتاریخ نویسی در گذشته با شرح اتفاقات در سرزمینی با مرز جغرافیائی مشخص و محدود توسط تاریخ نویسان مغرض و جهت دارنوشته شده و پس از چندی کهنه وغیرقابل استفاده میگشت، امروزه تاریخ هر سرزمینی را باید در رابطه با جهان و تغییرات آن سوی مرز جغرافیش، درنظرگرفته و تجزیه و تحلیل بکنیم.
تاریخ نوین مثل گذشته بسادگی قابل بررسی نیست. با پیشرفت برق آسای تکنولوژی، امروزه معلوم شده است که بسیاری از تاریخهای مکتوب بنحوی با یکدیگر مربوط بوده و برهم تاثیرگذاردهاند. تجزیه وتحلیل مدلل وعلمی یک امر سیاسی بدون اطلاع و در نظر گرفتن پارامترهای تاثیرکذارنده اقتصاد، صنعت، بارگانی، روابط اجتماعی وآنهم ماورای مرزهای جغرافیائی امکان پذیر نیست. در هم تنیده شدن مسائل مختلف مثل حلقههای زنجیر بهم پیوستهای هستد که هر تغییر وحرکت در یکی، در تمام حلقههای دیگر تاثیر میگذارد. در دنیای امروزه کشورها دارای تاریخ مستقل نیستند و بشدت از دهکده جهانی پیروی میکنند. بسیاری از تغییر و تحولها خوشایند و مورد دلخواه ملتها نیستند ولی بشر در این چرخه گرفتار شده است و فقط عقل سلیم، همکاری و همدلی آحاد جامعه بهمراه دولت معقول و منتخب درمحدوده جغرافیائیشان میتواند ضرر و زیان را به حداقل برساند. بدین جهت تاریخ برای من از کهنگی در آمده، مهم، بدرد بخور و نو شد. پیشرفتهای تکنولوژی در صد سال اخیر بیش از تمام تغییرات در دوهزار سال گذشته بوده و با درنظرگرفتن اثرات بسیار مخرب اقلیمی که پیامد پیشرفت برق آسای تکنولوژیست، حتی تاریخ آینده تا حدی قابل پیش بینی وکنترل میباشد. براثرذوب شدن یخهای قطب در آینده نه چندان دور، چند کشور بطور کلی و بخشی از خاک تعدادی از سرزمینها بزیر آب خواهند رفت. همزمان خشکسالی حتی بتدریج قاره اروپا را فرا خواهد گرفت. زیر چتر این تغییرات عظیم اقلیمی، اسکان جمعیت در کره زمین، تامین مواد غذائی، امنیت و سیاست جهانی به شکل کاملا نوین فرم خواهد گرفت. برخی از ابر قدرتها و کشورهای پیشرفته از هم اکنون خود را آماده این تغییرات وبرنامه ریزی لازم در تمام زمینهها با توجه به امکاناتشان میکنند. لذا برای اینکه تاریخ با آسیب کمتررا رقم زده و تحویل نسلهای آینده بدهیم و از قافله جهانی عقب نمانیم، هر تجزیه و تحلیل تاریخی در هر برهه از زمان را باید با در نظر گرفتن همه اطلات درزمینههای مختلف انجام دهیم تا نتیجه قابل اعتماد و مثبتی بدست آوریم. مولانا ازمنظر "فلسفه" زندگی میفرماید:
هرنفس نو میشود دنیا و ما
بی خبر از نو شدن اندر بقا
برمصداق این شعر از منظر "تاریخ" باید گفت:
هرنفس نو میشود تاریخ و ما
با خبراز نو شدن در این بقا
محمدتقی طیب