Thursday, Sep 21, 2023

صفحه نخست » ایرانگراها، ویژگی هایشان و تکلیف ما با آنها، اکبر معارفی

Akbar_Moarefi.jpgقسمت چهارم - نظم و ضابطه

در عرصه سیاسی از واژگان مختلف برای برچسب زدن های سیاسی گوناگون استفاده شده است. یکی از این واژگان که ریشه در انقلاب فرانسه دارد، در اواخر قرن هجدهم تحت عنوان "چپ" و "راست" سیاسی رایج شد و هنوز در عرصه سیاسی در بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران استفاده می شود. واژگان دیگری هم مانند "تند رو" ، "میانه رو" و "محافظه کار" با بسامد بسیار بالایی هم در ایران و هم در سایر کشورهای جهان رایج هستند. به نظر می رسد اینگونه واژگان که ریشه در زندگی سیاسی اروپایی دارند برای برچسب جریان های سیاسی ایران گمراه کننده، غلط و در بهترین حالت نارسا باشند. در سالهای اخیر گروهی از برچسب های سیاسی دیگری با بسامد بالا رواج پیدا کرده که به نظر می رسد بسیار دقیقتر از آنچه از غرب برخاسته گویای زندگی سیاسی ما ایرانیان باشند مانند "پنجاه و هفتی ها"، "ایرانگراها" و "تجزیه طلبان".

لذا لازم است هر کدام از ما در شرح درک خودمان از این واژگان بکوشد تا با دقت بیشتری در عرصه گفتمان سیاسی و اجتماعی شرکت کند. تعریف ها بسیار مهم هستند و میتوانند گفتمان اجتماعی را به بیراهه بکشند یا آنها را در مسیری سازنده به جریان بیاندازند. ما در این جا سعی می کنیم به پشتوانه داده های تاریخی، متون اصیل ایرانی و مشاهده صحنه سیاسی ایران و با معیارهای قابل اندازه گیری تعریفی از واژه " ایرانگرایی" ارایه بدهیم. ضمناً باید یادآور بشویم که هدف ما تنها تجلیل از واژگان نیست بلکه هدف تدقیق این معنی است و این هشدار که " نه هر که طَرْفِ کُلَه کج نهاد و تُند نشست کلاه داری و آیینِ سروری داند." (حافظ)

در قسمت اول این سلسله مقالات اشاره ای کوتاه به تفاوت های اساسی ایرانگرایی و ناسیونالیزم کردیم. توضیح دادیم که ناسیونالیزم پدیده ای مدرن است که رابطه تنگاتنگی با تجربه سیاسی اروپا دارد ولی ایرانگرایی پدیده ای پیشامدرن است که برخلاف ناسیونالیزم اروپایی خاستگاه آن فرهنگی است و نه سیاسی. اشاره کردیم که ناسیونالیزم اروپایی در عرصه زبانی و فرهنگی همسان ساز بود و تنوع فرهنگی و زبانی را در کشورهای خود تحمل نمی کرد و با همه ابزارها که گاهی بسیار خشن بودند در رفع گوناگونی قومی کوشیدند و موفق هم شدند. در حالی که ایرانگرایی نه تنها تنوع قومی و زبانی را تشویق می کند بلکه از آن هم تغذیه می کند. در این جا این مباحث را تکرار نمی کنیم بلکه به علاقه مندان پیشنهاد می کنیم به مقاله شماره ۱ مراجعه کنند.

در برشمردن ویژگی های ایرانگرایی به این موارد اشاره کردیم

مقاله شماره ۱ : پاسداری از زبان پارسی به عنوان زبان ملی و زبان رابط همه سرزمین ایران.

مقاله شماره ۲: وحدت ملی و تمامیت ارضی

مقاله شماره ۳: رواداری و تعلق خاطر به رنگارنگی فرهنگی و باورها

در این مقاله به چهارمین ویژگی ایرانگرایی می پردازیم:

۴ - ارجمند انگاشتن نظم و ضابطه: شاید با توجه به آشفتگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ذهنی ایرانیان در دوران حاضر تعجب آور باشد که براساس تاریخ گذشته ارج گذاشتن به نظم و ضابطه یکی از صفات مهم ایرانگرایی در نظر گرفته بشود. برای بحث در این مورد هم باید از گذشته های دور شروع کنیم. زرتشت در گاتها از دو قطب متضاد "اشه" و "دروج" نام می برد. "اشه" به معنی نظم حاکم بر هستی و "دروج" بر عکس به معنی انحراف از نظم عادی و طبيعيی حاكم بر هستی است[۱]. زرتشت پیروی از نظم حاکم از هستی را بهترین موهبتی می داند که نصیب کسی بشود. در نیایش خود می گوید: "ای مزدا اهوره! با منش نیک به تو روی می آورم. پاداش هر دو جهان استومند (جهان مادی) و مینوی را که از اَشه است و دین آگاهان را گشایش و رامش می بخشد به من ارزانی دار[۲]." نظم یا اشه قطب نمای راستی است به هنگامی که خرد دچار تردید می شود. او دعا می کند که: "...ما را در پرتو اشه یاری کن تا هنگامی که خرد ما دستخوش دودلی است، اندیشه های ما به هم نزدیک باشد[۳]." در مقابلِ اشه زرتشت دروج را دیوی معرفی می کند که اهریمن برای ایجاد آشوب در جهان خلق کرده است. در هوم یشت که یکی از متون دینی ایرانیان قبل از زرتشت است[۴] ، دروج پتیاره ای معرفی شده است که برای تباهی جهان آفریده شده: "آن دیو بسیار زورمند دروج را ، آن دروند آسیب رسان جهان را ، آن زورمندترین دروجی را که اهریمن برای تباه کردن جهان اشه ، به پتیارگی در جهان استومند بیافرید[۵]." بنابراین در اندیشه ایرانیان باستان دروج ، پتیاره ترین مخلوق اهریمن رواج دهنده بی نظمی و آشفتگی بود و اشه نظم حاکم بر جهان بود.

ارج نهادن به نظم که از رویکردی هستی شناسانه ریشه می گرفت در زمان هخامنشیان به عرصه مدیریت کشور و ارتش کشیده شد. هخامنشیان با استقرار انضباط پایدار و معیارهای عقلانی موفق شدند یک دولت فراگیر چند فرهنگی و چند زبانی را در یک جغرافیای بزرگ با نظام اداری بسیار پیچیده برای حدود دو و نیم قرن به وجود بیاورند که بعداً میراث تمام دولتهایی شد که بر این سرزمین حکومت کردند. کوروش برای اولین بار ارتش را این گونه تقسیم کرد: سرجوخه ۵ سرباز، گروهبان ۱۰ سرباز، ستوان ۵۰ سرباز، سروان ۱۰۰ سرباز، سرهنگ ۱۰۰۰ سرباز و تیمسار ۱۰۰۰۰۰ سرباز[۶]. بدین ترتیب کوروش نظمی بر ارتش خود برقرار کرد که تا آن زمان نوظهور بود. بعد از ادغام شهرهای شمال شرقی ایرانزمین کوروش ساحل جنوب سیردریا (سیحون) را شمالی ترین مرز ایران قرار داد. این رود امروز در قزاقستان قرار دارد. او برای دفاع از سرزمین های حاصلخیز جنوب سیردریا در مقابل حملات کوچ نشینان غارتگر، در ساحل جنوبی این رودخانه خط دفاعی شامل هفت برج نظامی به وجود آورد که برج میانی انبار اصلی مواد غذایی و ادوات نظامی بود. شهری هم در جنوب این خط دفاعی به نام شهر "کورو" ساخت که حامی اصلی این خط دفاعی بود[۷].

کوروش پس از آزاد کردن اسیران یهودی در بابِل و بازپس فرستادنشان به یهودیه دستور داد معبد یهودیان که توسط بابلی ها ویران شده بود دوباره بازسازی شود. طرح این بازسازی را هم خود کوروش می دهد. عزرا یکی از نبی های قوم یهود گزارش می کند، که پس از این که اختلافی بین یهودیان درباره بازسازی معبد اورشلیم در می گیرد آنها که طرفدار بازسازی معبد بودند نزد داریوش می روند و داریوش‌ فرمان میدهد تا در كتابخانه‌ بابِل‌ فرمان کوروش را پیدا کنند. در یکی از قصرها طوماری‌ یافت‌ شد که در آن نوشته شده بود " كوروش‌ پادشاه‌ درباره‌ خانه‌ خدا در اورشلیم‌ فرمان‌ داد كه‌ آن‌ خانه‌ای‌ كه‌ قربانی‌ها در آن‌ می‌گذرانیدند، بنا شود و بنیادش‌ تعمیر گردد و بلندی‌اش‌ شصت‌ ذراع‌ و عرضش‌ شصت‌ ذراع‌ باشد. با سه‌ صف‌ سنگهای‌ بزرگ‌ و یك‌ صف‌ چوب‌ نو[۸]." بنابراین می بینیم از همان آغاز پیدایشِ ایران همه امور نظامی و کشورداری با نظم و دقت نظر کامل کوروش به انجام می رسید.

با به روی کار آمدن داریوش امر نظم و انضباط اداره کشور با شتاب بیشتری پیشرفت کرد. داریوش علاوه بر این که جنگجو و سیاستمداری بسیار ماهر بود، مدیری بسیار توانا با افق دیدی بسیار وسیع هم بود. داریوش مهمترین اصلاحات و ابداعات کشورداری را پایه ریزی کرد که ما تاکنون از میراث آن نه فقط در ایران بلکه در سراسر جهان بهره می بریم. پدیده ای به نام چک بانکی که قبل از هخامنشیان در سطحی محدود و فقط در میانرودان رایج بود با دولت فراگیر هخامنشی به یک ابزار سیستم بانکی در تمام کشور پهناور ایران تبدیل شد که ما امروز از نوع تکامل یافته آن در سراسر جهان استفاده می کنیم. بر خلاف تصور برخی واژه چک اروپایی نیست بلکه واژه ای ایرانی است که از زمان هخامنشیان به همین شکل وجود داشته است[۹]. فردوسی در شاهنامه بارها از واژه چک به معنی سند مالی اشاره می کند. مانند: " به قیصر سپارد همه یک بیک - از این پس نوشته فرستیم و چک." داریوش معیار و میزان اندازه گیری وزن را در همه کشور تثبیت کرد[۱۰]. در زمان هخامنشیان شعار سیستم پست شاهی که هرودوت گزارش کرده بود امروز بر سنگ گرانیت خاکستری رنگ اداره پست نیویورک در خیابان هشتم این گونه جلوه می کند: "نه برف، نه باران، نه گرما و نه تاریکی شب، این پیک‌ها را از تکمیل سریع دورهای تعیین شده خود باز میدارند[۱۱]." نظم و انضباطی که هخامنشیان در ایران به وجود آوردند در جهان آن دوران بدون سابقه بود. اشکانیان و ساسانیان به عنوان وارثان نظم سیاسی و اداری هخامنشی در حفظ این میراث کوشیدند و به آن افزودند. در مقاله دوم به میزان نظم در زمامداری اشکانیان و ساسانیان اشاره هایی کرده بودیم فقط در این جا باید در باره ثبات سیاسی دودمانهای ایرانی تأکید کنیم. این ثبات سیاسی ناشی از انضباط و دید استراتژیکی بود که بزرگان کشور ایران از آن برخوردار بودند. با توجه به شواهد تاریخی می دانیم که قبل از اسلام در دوران های هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان نظم شگرفی در عرصه زمامداری در ایران رواج داشت. نظمی که ثبات سیاسی قانونمندی را بوجود آورد که در جهان بی نظیر بود. اگر فرد پادشاهی شایسته زمامداری تشخیص داده نمی شد بزرگان کشور با برکنار کردن او با هم بر سر زمامداری به جنگ و رقابت نمی پرداختند بلکه برای حفظ ثبات سیاسی، فرزند، برادر یا یکی از اعضای خانواده او را به مقام پادشاهی می رساندند. پس از مرگ آذر نرسه نهمین پادشاه ساسانی، بزرگان کشور به جای رقابت برای به دست گرفتن قدرت، تاج شاهی را بر بالای تخت یکی از همسران هرمز دوم که حامله بود قرار دادند تا فرزند او پادشاه بشود. نوزادی که به دنیا آمد شاپور دوم یا شاپور کبیر بود که یکی از موفق ترین زمامداران ساسانی بود. بنابر این نگرشِ حاکم در میان بزرگان ایران حفظ ثبات سیاسی و نظم کشور بود که از هرج و مرج سیاسی تا حدود زیادی جلوگیری می کرد.

پس از اسلام هم برخلاف باور رایج اگر چه به نظم و انضباط ایرانی آسیب های جدی وارد شد ولی از میان نرفت. کتاب سیاست نامه خواجه نظام الملک یکی از اسنادی است که نشان می دهد ایرانی ها تا چه میزان برای نظم و انضباط در امر زمامداری ارج میگذاشتند. در این کتاب، نظام الملک به این موضوع ها می پردازد: ضرورت نظارت پادشاه بر حس رفتار با مردم از طرف وزیران، کارگزاران دولتی، قاضی ها و پلیس. ضرورت به وجود آوردن سیستم اطلاعاتی که رفتار این مقامات را به پادشاه گزارش کند. تعیین حقوق کارگزاران دولتی. ملاحظات مربوط به ترکیب قومی ارتش، پروتکل های مربوط به مشورت کردن با کارشناسان، پروتکل های مربوط به بار عام، ترتیب مجلس شراب، نحوه ایستادن خدمتکاران در دربار، ملاحظات مربوط به تنبیه خطا کاران و ...در واقع کتاب سیاست نامه دستورالعمل زمامداری است که به درخواست ملکشاه سلجوقی در فاصله سالهای ۴۶۹ - ۴۶۵ خورشیدی (۱۰۹۱ - ۱۰۸۶ میلادی) برای آموزش او نوشته شد. البته کتاب سیاست نامه نظام الملک تنها کتابی نبود که به این موضوع اختصاص داده شده بود. کتاب نصیحة الملوک امام محمد غزالی، تاریخ طبرستان نوشته ابن اسفندیار، تاریخ گزیده حمدالله مستوفی قزوینی، جوامع الحکایات محمد عوفی هم به سیستم زمامداری نظام مند اختصاص داده شده اند. بنابر این ایرانیان قبل و بعد از اسلام در عرصه زمامداری با دقت به امر نظم و انضباط اهمیت می دادند. البته این توجه به نظم فقط به حوزه زمامداری مربوط نمی شد. بلکه امور جزئی شخصی را هم در بر می گرفت. یکی از نمونه های برجسته توجه به انضباط شخصی کتاب ارزشمند پالایش اخلاق (تهذیب الاخلاق) ابن مسکویه رازی است که در قرن چهارم می زیست و از دین زرتشت به دین اسلام گروید.

ابن مسکویه رازی با توجه به سابقه فرهنگی که داشت بسیاری از اصول اخلاقی ایرانی را وارد گفتمان مسلمانان کرد و مانند بسیاری دیگر از اندیشمندان ایرانی شرابی کهنه را در جامی نو ریخت. با توجه به آموزش های زرتشت او هم اعلام کرد که رشد و تکامل اخلاق از قوانین طبیعت پیروی می کند[۱۲]. او در این کتاب به ضرورت آموختن ریاضیات در تقویت اندیشه منطقی اشاره می کند[۱۳] و می گوید بهترین زمان در تربیت اخلاقی انسان، دوران کودکی است. او زمان تربیت را نه از روی سن بلکه از روی رفتار کودک تعیین می کند و می گوید از زمانی که کودک نشان بدهد از انجام کاری خجالت می کشد باید فهمید که به چنان رشد مغزی رسیده که توان تشخیص خیر و شر را پیدا کرده و از این زمان باید تربیت اخلاقی کودکان را شروع کرد[۱۴]. او اولین قدم در تربیت کودک را آموزش آداب غذا خوردن اعلام می کند و به والدین پیشنهاد می کند که وقتی کودک کار خوبی انجام داد او را تشویق کنند ولی وقتی کار بدی کرد نه تنها نباید او را تنبیه کنند بلکه باید تا حد امکان آن را ندید بگیرند و در صورت تکرار باید با او درباره نتایج بد رفتارش صحبت کنند[۱۵].

توجه به انضباط شخصی به کتاب ابن مسکویه محدود نمی شود. کتاب قابوس نامه[۱۶] اثر شگفت انگیز دیگری است که تماماً به انضباط شخصی اختصاص داده شده است. این کتاب در قرن پنجم هجری توسط امیر عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر زیاری از امیرزادگان دودمان زیاریان برای تربیت فرزندش گیلانشاه نوشته شد. در این کتاب به آداب غذا خوردن، شراب نوشیدن، میهمانی دادن، میهمانی رفتن، شوخی کردن، بازی شطرنج، گرمابه رفتن و بسیاری آداب دیگر می پردازد که نشان می دهد ایرانیان تا چه میزان به انضباط شخصی اهمیت می دادند.

نتیجه گیری:

دوران باستان ایران صحنه ظهور نظمی بی بدیل در جهان آن روزگار در عرصه زمامداری و رفتار فردی و اجتماعی بود که تا حد زیادی تحت تاثیر آموزش های زرتشت قرار داشت. ولی با اشغال ایران توسط اعراب مسلمان، توجه به انضباط و نظم در حوزه زمامداری و حوزه شخصی از میان نرفت بلکه با درجات متفاوت به بقای خود در فرهنگ ایرانی ادامه داد. بنابراین ایرانگرایان باید به مسئله "نظم" در رفتار شخصی، اجتماعی و سیاسی خود توجهی دو چندان بکنند تا آسیب هایی را که حکومت "عبا و نعلین" به انضباط اجتماعی وارد کرده است بتوانند در آینده ترمیم بکنند. بدون پایبندی به نظم، پیشرفت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در دوران پس از سرنگونی جمهوری اسلامی دچار چالش های جدی خواهد شد. پس از هم اکنون ایرانگرایان می باید تلاش بکنند تا "نظم" را به یک "هنجار عمومی" در همه حوزه ها تبدیل کنند.

ادامه دارد.....

منابع:

[۱ ] شروین وکیلی، درباره مفهوم دروغ در ایران باستان، سایت سوشیانس، ۲۴ مهر ۱۳۹۲

[۲ ] گاتها، هات ۲۸ بند ۲ (ترجمه جلیل دوستخواه)

[۳ ] گاتها، هات ۳۰ بند ۹ (ترجمه جلیل دوستخواه)

[۴ ] دکتر برزو نجمی، تفسیری بر اوستا و اجزای آن، ره آورد سال ۱۳۸۳ شماره ۶۸ ص ۴۶

[۵ ] یسنه هات ۹ بند ۸ (ترجمه جلیل دوستخواه)

[۶ ] Xenophon, Cyropaedia, The Education Of Cyrus, 2.1.22

[۷ ] A. T. Olmstead, History of the Persian Empire, P48

[۸ ] Ezra 6:1-5

[۹ ] "هخامنشیان چک میکشیدند"، خبرگزاری میراث فرهنگی، ۲۷/۴/۱۳۸۴

[۱۰] A. T. Olmstead, History of the Persian Empire, P185-186

[۱۱] Herodotus, Book 8, Paragraph 98.

[۱۲] Ahmad ibn Muhammad Miskawayh, "Refinement of Character (Tahdhib al-Akhlaq)", Translated by Constantine K. Zurayk, edited by Seyyed Hossain Nasr, KAZI Publication, Inc. 2002, P33

[۱۳] همانجا ص ۴۵

[۱۴] همانجا ص ۵۰

[۱۵] همانجا ص ۵۳ - ۵۲

[۱۶] قابوسنامه، به اهتمام و تصحیح غلامحسین یوسفی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هشتم ۱۳۷۵



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy