Monday, Oct 2, 2023

صفحه نخست » کنشگرایی و واکنشگرایی درجوامع ناساختارمند و ساختارمند‌، اکبر دهقانی ناژوانی

Akbar_Dehghani_Najvani.jpgساختار طبیعت و رشد و تکامل آن همراه با تضاد رشدیابنده است. با کنترل و تنظیم این تضادها هستی با رشد و تکامل خود بوجود می‌آید. چگونه؟ و چرا تضاد رشدیابنده؟، چون خلاء اطراف زمین گرسنه است و از زمین جرم می‌خواهد و نیروی انبساط خلاء با نیروی جاذبه زمین بر روی ماده درگیری دارند تا خلاء بتواند سهمش را از جرم زمین بگیرد. این دو نیرو در تضاد و درگیری با هم بر روی ماده تضاد رشدیابنده را بوجود می‌آورند. اما این دو نیرو در بسیاری از مواقع از پس همدیگر بر آمده و کنترل و تنظیم در درگیری خودشان بر روی ماده را بوجود می‌آورند و باعث رشد و تکامل در طبیعت می‌شوند. اگر این کنترل و تنظیم رشد ماده به هم بخورد درگیری نیروی جاذبه و انبساط خلاء بر روی ماده به هم ریخته و هرج و مرج و تضاد در چگونگی رشد ماده بوجود می‌آید که می‌تواند در شرایطی خیلی خطرناک باشد. اما از آنجایی که بشر جزوی از این طبیعت و ماده متکامل است و در این رشد و تکامل نقش دارد. برای اینکه جلوی هرج و مرج درگیری این دو نیرو بر روی ماده که بشر جزوی از آن است گرفته شود باید تمام کارهای بشر با علم و آگاهی و با کار‌های تشکیلاتی در سطحهای مختلف در جامعه همراه باشند تا افراد همدیگر و واقعیات اجتماعی و محیط زیست را بهتر بفهمند و با خودشان و با این محیطها هماهنگ تر و درست تر عمل بکنند و به سهم خود از این تضادهای رشدیابنده بی جا و هرج و مرج این دو نیرو بر روی رشد طبیعت و بر روی رشد ارگانیسم بشر بکاهند. در چنین مبارزاتی بین این دو نیرو بر روی ماده، کنشگری و واکنشگری طبیعت هستی شروع و کنشگری و واکنشگری بشر از آن پیروی و شناختها و تجارب به دست آمده از این کنشگریها و واکنشگری‌ها ذهن، روح، عقل، احساس و جسم بشر را ساختاربندی می‌کنند و کنشگرایی و واکنشگرایی را در ذهن و روح بشر بوجود آورده و رشد می‌دهند.

کنشگرایی و واکنشگرایی همه کاره ذهن و روح فرد و افراد می‌شوند و افراد را وادار می‌کنند که کنشگری‌ها و واکنشگری‌های فردی و جمعی را در رابطه با هم و در رابطه با کنشگری و واکنشگری واقعیات اجتماعی و محیط زیست بهتر بکار برده تا این کنشگریها و واکنشگری‌ها در رابطه با هم و در رابطه با کنشگری و واکنشگری واقعیات اجتماعی و محیط زیست درست رشد کنند و از تضاد‌های آشتی ناپذیر هم بکاهند و از نو کنشگرایی و واکنشگرایی در ذهن و روح فرد و افراد را رشد سالم تری بدهند و متکامل تر کنند. چرا؟، چون ذهن، روح، عقل، احساس و جسم فرد و افراد برای رشد و تنظیم خودشان به این کنشگرایی و واکنشگرایی در ذهن و روح خود احتیاج دارند، بدون چنین تنظیمات ذهنی و روحی فرد و افراد نمی‌توانند با رشد واقعیات اجتماعی و محیط زیست هماهنگ شوند. به همین نسبت بدون کنشگری و واکنشگری نیروی جاذبه و انبساط خلاء در تضاد با هم تاثیر درستی روی ذهن، روح، عقل، احساس و جسم ما نمی‌توانند داشته باشد و آنها را درست تنظیم نمی‌کنند. برای چنین تنظیمی فقط غذا، آب و هوا کافی نیست و باید حتما نیروی جاذبه و نیروی انبساط خلاء روی بدن ما نقش درست خودشان را بازی کنند. این مبحث فیزیکی گسترده دارد و بیشتر وارد بحث آن نمی‌شوم. این اتفاقات مهم کنشگری و واکنشگری هم در جامعه ساختارمند و هم در جامعه ناساختارمند بوجود می‌آیند و به شکلهای مختلف رشد کرده و عمل می‌کنند و جامعه را به طرف جلو و پیشرفت و یا به طرف عقب، پسروی‌ و درجا زدن هدایت می‌کنند.

علتهای کنشگرایی و واکنشگرایی در جوامع ناساختارمند

در بالا گفته شد که ذهن، روح، عقل، احساس و ارگانیسم بشر به تنظیمات کنشگرایی و واکنشگرایی در ذهن و روح خود احتیاج دارند تا رشد همه جانبه خودشان را با رشد واقعیات اجتماعی و محیط زیست هماهنگ کنند، تا نیروی جاذبه و نیروی انبساط خلاء روی تک تک الکترون‌ها، مولکولها، اتم‌ها و سلولها و بافتهای مختلف تاثیرات درستی بگذارند. اما متاسفانه در کشورهای فقیر ناساختارمند سطح آگاهی و علم و نظم و انضباط پایین بوده و فقر و بی نظمی بالا بوده و هست. چندین قرن از روی نادانی و بیسوادی برخوردهای کنشگری و واکنشگری ما مردم با کنشگری و واکنشگری واقعیات اجتماعی و محیط زیست هماهنگ نبوده و با همدیگر متضاد رشد کرده‌اند و چندان عمیق و منطقی نبوده‌اند. به همین نسبت بر ذهن و روح فرد و افراد تاثیرات ناگوار داشته‌اند و کنشگرایی ‌و واکنشگرایی ذهنی و روحی فرد و افراد را در رابطه با هم متضاد، مخرب و غیر قابل کنترل و تحمل ناپذیر، انزواپذیر و راکد رشد داده‌اند. فرد و افراد سعی می‌کردند راه حلی برای این تضادهای درونی خود پیدا کنند، مثلا اگر کنشگرایی و واکنشگرایی ذهنی و روحی فرد زیاد منفی و متضاد نمی‌بود دعواهای این دو فقط در ذهن و روح فرد و فرد با خودش فقط کلنجار می‌رفت. اما اگر فرد راه حلی برای دعواهای این دو، یعنی کنشگرایی و واکنشگرایی درون فردی خود پیدا نمی‌کرد کنشگرایی و واکنشگرایی ذهنی و روحی فرد به جان هم افتاده و در تضاد باهم کلنجار رفته و دشمن هم و حداقل فرد بیماری روانی، ذهنی و جسمی می‌گرفت.

یک مثل سطحی گرایی در کنشگرایی و واکنشگرایی جمعی؛

در یک جامعه نا ساختارمند کنشگرایی و واکنشگرایی ذهنی و روحی افراد در تضاد با هم بالا و افراد در این دعوا‌ها شریک و مردم برای این دعواها راه حل کنشگری و واکنشگری درستی ندارند و خسته شده و با یک صلوات بر محمد و آل محمد تمام مشکلات افراد موقتی حل می‌شود. اما همین کنشگریها و واکنشگریهای‌ بی حساب و کتاب بین افراد که مشکلات افراد را حل نکرده بودند و فقط افراد آن را ماست مالی کرده بودند در شرایط دیگری در تضاد با همدیگر و در تضاد با کنشگری و واکنشگری واقعیات اجتماعی و محیط زیست از نو رشد می‌کردند. این کنشگری‌ها و واکنشگری‌های بین افراد روی کنشگرایی و واکنشگرایی ذهنی و روحی فرد و افراد تاثیرات مخرب زیاد و کنشگرایی و واکنشگرایی در ذهن و روح فرد و افراد به جان هم افتاده و از نو جنجالی، خشن و متضاد رشد می‌کردند و از درون فرد و افراد به دعواهای آنها گرفتار و از نو با خودشان مشکل شخصی پیدا و افراد در برخوردهای بعدی خودشان با هم آنها را تشدید می‌کردند. در این حالتها به مرور و پس از چندین قرن این کنشگرایی‌ها و واکنشگرایی‌ها خیلی کهنه، راکد، منزوی، خشن و ذهن و روح فرد و افراد را به خود مشغول و چون رشد متضاد داشتند و با واقعیات اجتماعی و محیط زیست همخوانی نداشتند بیش از حد افراطی و ساختار ایدئولوژیکی مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی و غیره پیدا می‌کردند و ذهن و روح بشر را اشغال کرده و عقبگرد و رکود می‌دادند و چون با واقعیات اجتماعی و محیط زیست همخوانی نداشتند نواقص و کمبودهای زیاد چند صد ساله داشتند و افراد را در یک جنگ تمام عیار به جان هم می‌انداختند که دیگر با صلوات فرستادن حل نمی‌شد. هر قبیله، قوم و مذهبی که زورش بیشتر بود تا آن حدی که می‌توانست با غارت و کشتار دیگران نه فقط مشکلات را حل نمی‌کرد، بلکه به بحرانها می‌افزود. در این شرایطهای بحرانی کنشگرایی‌ها و واکنشگرایی‌های ذهنی و روحی فرد و افراد با هم دعوای شدید و به شورشی بودن، خودخواهی، انحصارگرایی، ‌ مطلقگرایی، خود بزرگ بینی ذهنی و روحی افراد دامن می‌زدند، پس بنابراین دعواها و درگیری‌های کنشگرایی و واکنشگرایی یک سرشان در ذهن و روح کور، بی احساس و بی سواد فرد و افراد بود و سر دیگرش در اجتماع، محیط زیست خراب‌، اقتصاد و فرهنگ ویران و سر سومش در ایدئولوژی‌های افراطی، مثل مذهب و غیره. سر چهارمش دست عوامل نفوزی داخلی و اربابان خارجی می‌بود که از این آب گل آلود در این کشور فقیر ناساختارمند برای خود ماهی می‌گرفتند. چه بسا این جنگهای شورشی کشتار میلیونی، ‌ قحطی، تجزیه و آوارگی را هم به همراه می‌آوردند، مثل جنگ جهانی اول و دوم. این یعنی دعوای نیروی جاذبه و نیروی انبساط خلاء بر روی ما انسانها و بر روی همه چیز در اجتماع و محیط زیست همه جوره زیاد و به هم ریخته و متضاد رشد کرده‌اند و بشر و طبیعت را تا مرز نابودی می‌برند.

علتهای کنشگرایی و واکنشگرایی در جوامع ساختارمند

در کشورهای پیشرفته ساختارمند همانند کشورهای فقیر ناساختارمند این کنشگری و واکنشگری متضاد رشدیابنده وجود دارند. اما به خاطر عقلگرایی، خردگرایی، علم، سواد، احساس سالم تر و نظم بالا در کشورهای ساختارمند کنشگری و واکنشگری فرد و افراد قابل کنترل و نظم پذیر، تعامل پذیر، تکمیل کننده هم، مثبت تر، قانونمندتر و همراه با تکنیک، تاکتیک و استراتژیک بیشتری هستند. فرد و افراد تجارب و شناختهای کنشگری و واکنشگری درست تری به دست آورده و می‌آورند. به همین نسبت تاثیر نیروی جاذبه و انبساط خلاء بر روی ذهن، روح، عقل، احساس و جسم افراد درست تر و تنظیم کننده تر بوده و کنشگرایی و واکنشگرایی در ذهن و روح افراد در جامعه ساختارمند با تمام تضادهایی که با هم داشته‌اند همدیگر را تکمیل و با هم در ذهن و روح فرد و افراد با هم بطور نسبی آشتی کرده و فرد و افراد آنها را در گفتار، رفتار و آئین خود نشان می‌دهند «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک» (زرتشت بزرگ). به همین نسبت در جامعه ساختارمند افراد در ذهن و روح خودشان نسبت به همدیگر کنشگرایی و واکنشگرایی جنبشی دارند و از هم راضی و در برخوردهای کنشگری و واکنشگری با همدیگر جنبشی برخورد می‌کنند، یعنی فرد و افراد با خودشان و با دیگران چندان مشکل ندارند و با همدیگر تعامل پذیر تر، متحد تر، انعطاف پذیر تر، راسخ تر، قانونمندتر، جدی تر، دروغگویی کمتر، ‌ فریبکاری کمتر، انتقادپذیر تر، منطقی تر، به جا و به موقع مهربان تر، انسانی تر و خیلی چیزهای درست از همدیگر یاد می‌گیرند و در حق هم و در حق محیط زیست درست تر، منطقی تر و علمی تر عمل می‌کنند. اما با وجودی که کشورهای پیشرفته ساختارمند، از علم، صنعت، اقتصاد، حقوق و قانونمندی بالایی برخوردار و امکانات زیاد بالقوه و بالفعل دارند و درست تر و علمی تر برخورد می‌کنند، ولی بدون مشکل نیستند، چون واقعیات اجتماعی و محیط زیست با چند میلیارد سال رشد و تکامل خیلی پیچیده و رشدیابنده و فهمیدن آنها خیلی سخت است. به همین نسبت کنشگرایی و واکنشگرایی در داخل کشورهای ثروتمند بدون بحران و بدون عیب نیست و نقایص زیادی دارند و بیمارگونه فاصله طبقاتی افراد را با هم زیاد می‌کنند. جامعه به طرف دو قطبی شدن پیش می‌رود و فقط یک فرد کنشگرا و واکنشگرای افراطی خشن، مثل ترامپ کافی است که این جامعه‌ را به جنگ داخلی بکشاند. اولین کاری که می‌کند می‌زند زیر میز دموکراسی در آمریکا و جهان و اگر به موقع جلویش را نگیرند این کبریت ترامپ آتشی به کنشگرایی و واکنشگرایی ذهنی و روحی افراد بی سواد و ایدئولوژیک مذهبی و ناسیونالیست و چپ افراطی می‌زند و افراد شورشی به خیابان‌ها ریخته و بر علیه هر کس و هر جریانی که با او بد و دشمن هستند متقابلا کنشگری و واکنشگری شورشی آتش به اختیار انجام می‌دهند. با وجودی که فوری جلویش را گرفتند شش نفر کشته داد. این مهم نشان می‌دهد که درک درست از کنشگریها و واکنشگری‌های خودمان و کنشگری‌ها و واکنشگری‌های واقعیات اجتماعی و محیط زیست تا چه قدر مهم و کارساز هستند، چون ما تابع واقعیات و قانون فیزیکی و تابع نیروی جاذبه و انبساط خلاء و همچنین تابع مادرمان کره زمین هستیم و باید نسل به نسل شناختها و تجارب خودمان را قبل از اینکه خیلی کهنه شوند در اختیار نسلهای جدید قرار دهیم تا آنها هم با نوگرایی خودشان چیز درست و نویی به آن بیفزایند و از کهنگی آن بکاهند و خودشان استفاده و به نسلهای بعدی خود به موقع انتقال دهند تا این تجارب و شناختها گرفتار کهنه گرایی و ایده‌های کهنه و ایدئولوژی‌های کهنه و منزوی، مثل مذهب افراطی و غیره نگردند تا خدمتی که ما به خود و اجتماع و محیط زیست می‌کنیم درست و بجا باشند، در نتیجه کنشگری و واکنشگری در سراسر جهان با تمام فراز و نشیب و نواقصی که دارند در حال رشد می‌باشند و نسبت به گذشته در حال پیشرفت هستند. این همه پیشرفت علمی، صنعتی و اقتصادی در جهان و اروپا به خاطر کنشگری و واکنشگری درست بوجود آمده‌اند. این کنشگری‌ها و واکنشگری‌ها در ذهن و روح فرد و افراد در اندازه‌های مختلف تاثیر دارند و کنشگرایی و واکنشگرایی ذهنی و روحی فرد و افراد را می‌سازند و رشد می‌دهند و با تمام فراز و نشیبها به مرور نوگرایی بر کهنه گرایی غلبه و علوم طبیعی و علوم اجتماعی بر ایدئولوژی‌های کهنه گرا پیروز شده و می‌شوند و مدام باید مواظب آنها بود که بحث مفصلی را می‌طلبد. اما برای نمونه در کشور خودمان ایران پس از ۴۴ سال خفقان و با وجود محدودیتها و تلفات سنگین مالی و جانی که رژیم آخوندی و اربابان خارجی شرق و غرب به مردم ایران تحمیل کرده‌اند، مردم ایران کنشگری و واکنشگری واقع بینانه با کنشگری و واکنشگری واقعیات اجتماعی و محیط زیست پیدا و یک نوع کنشگرایی و واکنشگرایی در ذهن و روح مردم شکل گرفته که با واقعیات اجتماعی و‌محیط زیست امروزه هماهنگی و همخوانی بیشتری دارد. مردم با خودشان و همنوع خودشان کنشگری و واکنشگری جنبشی‌ دارند، یعنی مردم با هم متحد تر، انعطاف پذیر تر، جدی تر، تعامل پذیر تر، منطقی تر، همدل تر هستند و توانستند جنبش انقلابی مهسا را بوجود آورند که همین الآن در کف خیابان با رژیم منفور آخوندی مبارزه می‌کند. به این جمله عزیزانی که کشته شده‌اند توجه کنید. «اگر بر سر قبر من آمدید گریه و ناله نکنید و بزنید و برقصید» این جمله جنبشی برخورد کردن شما مردم در حق هم را در خود دارد، این یعنی من تنها نیستم و در دل شما هستم. من نمی‌میرم و ما با هم یک تن واحد هستیم. در خاک شدن من نهالهای همه ما را از دل مادرمان زمین می‌رویاند. اما همین جوانان سلحشور و مردم قهرمان که با هم جنبشی برخورد می‌کنند یک کنشگری و واکنشگری شورشی قدرتمند و موفقی بر علیه رژیم آخوندی آتش به اختیار دارند و رژیم آتش به اختیار را کنار رینگ گیر کشیده و با ضربات پی در پی آن را به زانو در آورده‌اند. در قسمت دوم به چگونگی رشد کنشگرایی و واکنشگرایی مردم بعد از انقلاب ۵۷، بخصوص در جنبش انقلابی مهسا می‌پردازم که چگونگی مردم با رژیم مرده آخوندی تا مرز نابودیش می‌جنگند و پیروز می‌شوند. موفق و پیروز باشید! پاینده و جاویدان ایران عزیز ما!

اکبر دهقانی ناژوانی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy