Tuesday, Oct 3, 2023

صفحه نخست » روحانیت، حاکمیت ولایی و "دمکراسی ایرانی"، مصطفی قهرمانی

Mostafa_Ghahramani.jpgآیت‌الله خامنه‌ای: "حوزه‌های علمیه باید خود را سربازان نظام بدانند، برای نظام کار کنند، برای نظام دل بسوزانند، در خدمت تقویت نظام حرکت کنند. "

آیت‌الله خامنه‌ای هرچه بیشتر به هنگام محتوم «بیگ بنگ» نظام ولایی یعنی خروج بیولوژیک «ولی‌فقیه ثانی» از صحنه قدرت سیاسی نزدیک‌تر می‌شود سعی می‌کند با تقلید از سلف خود آیت‌الله‌ خمینی فارغ‌البال‌تر از سنت رایج حوزه‌های روحانیت شیعی اظهارنظرها و مواضع کلان خود در خصوص حفظ نظام و مهره‌چینی و ریل‌گذاری‌ها برای دوران پس از خود را با جامعه در میان بگذارد. در همین رابطه امّا ممکن است گفته شود که آیت‌الله خمینی رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی نیز از حفظ نظام به‎عنوان «اوجب واجبات» سخن می‌گفت. امّا آن نظام مدنظر آیت‌الله خمینی با نظام در گفتمان برخاسته از ولایت بیش از ۳۴ سالۀ آیت‌الله خامنه‌ای متفاوت است. زیرا که خمینی و خامنه‌ای از یک جنس و سلاله نیستند.

اگر ما بدانیم و بپذیریم که «آیت‌الله‌العظمی خمینی» مرجع بلامنازع و شارح «فصوص‌الحکم» محی‌الدین ابن‌عربی (۱۱۶۵-۱۲۴۰ م) دانشور، عارف، شاعر و فیلسوف مسلمان اندلسی ملقب به «سلطان‌العارفین» و هم‌چنین مدرس «اسفار اربعه» صدرالمتألهین شیرازی (۱۵۷۱-۱۶۴۰ م). بوده است. علامه سیدجلال‌الدین آشتیانی کسی که هانری کربن لقب "ملاصدرای ثانی" را به او داده بود در انتهای مقدمه خود بر کتاب «‌مصباح‌الهدایه» می‌نویسد: «نکتۀ مهم در آثار عرفانی امام این است که بیش از همه به بزرگانی چون ابن‌عربی و ملاصدرا و دیگران که از نظر اهل ظاهر کافر محسوب می‌شدند و کسی جرأت ذکر نام آنها را نداشت عقاید و اندیشه‌های آنان را پذیرفته بود و نقل می‌کرد». و یا به‌قول عبدالکریم سروش آیت‌الله خمینی خود را در جایگاه تشریع می‌دانست که می‌تواند آن‌چنان همانند «شارع» سخن بگوید. (نقل به مضمون) این البته به آن معنا نیست که جانشین بلاواسطه او نیز می‌تواند به تبعیت از او همان‌گونه رفتار کند و سخن بگوید به ویژه آن‌گاه که بدانیم موافق نظر بزرگان روحانیت شیعه که جانشین او یعنی آقای‌ خامنه‌ای هرگز از چنین جایگاه فقهی و فلسفی و به‌ویژه عرفانی برخوردار نمی‌باشد که بتواند سنت سلف خود را تقلید و بازتولید کند برای این مدعا کافی است که کتاب‌شناسی وسیع فلسفی-عرفانی و فقهی آیت‌الله خمینی را به‌ویژه با محصولات نظری آقای خامنه‌ای که متشکل از چند ترجمه از آثار سیدقطب بوده است و یا چند جزوه‌گفتار همانند «گفتاری در باب صبر» را مقایسه کنیم. دقیقاً همین دو عقبه معرفتی و حوزوی کاملاً متفاوت ناسازگاری و تنافر بین دو مفهوم نظام در گفتمان آیت‌الله خمینی و جانشینش آیت‌الله خامنه‌ای را موجب گردیده است.
آیت‌الله خمینی خود حتی در زمان حیاتش در نامه‌ای به تاریخ شانزدهم دی ماه سال ۱۳۶۶ به «حجت‌الاسلام آقای خامنه‌ای» نوشت که متآسفانه شما مفهوم ولایت را درک نکرده‌اید و "بالاتر از آن هم مسائلی است، که مزاحمت نمی‏‌کنم. "
امّا با وجود تجربه ۴۵ ساله حکومت ولایی و دو خوانش متفاوت از آن، روحانیت و حوزه‌، اگر به‌واقع می‌خواهند برای انسان‌ها و شهروندان زمانۀ ما نیز به عنوان یک منبع الهام‌بخش و زلال قدسی باقی بمانند خود باید همانند مرجع بزرگ شیعه عصر مشروطه آخوندملامحمدکاظم خراسانی (۱۲۱۸-۱۲۹۰ ه. ش.) پیشران آموزه و راهبرد «جدایی نهاد دین از دولت» لااقل در عصر «غیبت معصوم» بشوند. ولایت‌فقیه نه با قرائت «وحدت وجودی» رهبر و بنیان‌گذار انقلاب آیت‌الله خمینی و نه با خوانش «نئوصفوی» جانشین او آقای خامنه‌ای هیچ‌کدام در جهان امروز ما قابل پیاده‌شدن نیستند.
حوزه‌های علمیه و روحانیت شیعه باید بر سنت تاریخی استقلال خود از ساحت حکمرانی و اکتفا به تصدی
الف) امر افتاء و
ب) امور حسبیه
در عصر «غیبت معصوم» آن‌چنان‌که سیرۀ علما و مراجع بود ابرام داشته باشند. آنها امّا فراتر از آن باید با خردمندی و حفظ فاصله خود با حکومت‌گران ولایی این آموزه علوی را از نو بازتعریف کنند، «یدالله مع الجماعه». قبول این اصل همانا پذیرش نقش مرکزی مفهوم مدرن «شهروند» صاحب حق نظر و اختیار و بی‌نیاز از ولایت در نظام حکمرانی در زمانۀ ماست.
مردم و مؤمنان خود پاسداران و حافظان حقیقی دین خدا هستند و نه حکومت‌گران و نه حتی فقهای حکومت‌گر. آنچه باقی و نیروبخش است ذات اقدس الهی است که در مردم و اراده و نیروی لایزال آنها تجلی و بازتاب خود را پیدا می‌کند.
به قول آیت‌الله وحید خراسانی از مراجع تقلید مقیم قم در نقد و تقابل با حاکمیت ولایی گفته است: "حوزه، حوزه خدا و امام زمان است و نه حوزه زید و عمرو. " کاشکی اما او می‌گفت حوزه حوزه مردم و مؤمنین است و مرجعیت شیعه در طول تاریخ ملجا و پناهگاه مؤمنین در مقابل ظلم و جور حکمرانان بوده است. آیت‌الله علوی بوجردی، نوۀ مرجع بزرگ آیت‌الله بروجردی که خود از فقها و مراجع مقیم قم است بر این نظر است که "روحانیت اجازه ندارد اغراء به جهل کند، ما باید نقد کنیم، ما باید عیب‌ها را بگوییم. رسالت روحانیت و مرجعیت شیعه دفاع از حقوق انسان‌ها و ضعفا بوده است، کار ما در درون حوزه توجیه حکومت، به‌به و چه‌چه کردن و تملق‌گویی حکومت نیست. "
مشکل بزرگ حکمرانی در ایران امّا چگونگی ممکن و میسر ساختن دو اشتیاق تاریخی «توسعه» و «حکومت قانون مردم‌نهاد» در این میهن است. مدل‌های حکومتی مبتنی بر اقتدار در چهارچوب دو نظام پیش و پس از انقلاب ایران هیچ‌کدام با رویکردهای تمامیت‌خواهانه‌اشان نتوانسته‌اند و یقیناً نیز نخواهند توانست سه مشکل و سه نیاز حیاتی نظام حکمرانی در ایران هزارۀ سوم را برآورده نمایند:
اول) امنیت، ثبات و اقتدار ملی،
دوم) شکل‌گیری توسعه اقتصادی و رفاه و عدالت اجتماعی،
سوم) آزادی‌های اجتماعی و سیاسی در راستای مشارکت تمامی شهروندان ایرانی مستقل از دین، قومیت و جنسیت در سامان‌دهی دولت پاسخ‌گو.
پاسخ به این سه نیاز جامعه ایرانی امّا تنها در «دمکراسی ایرانی» دولتی برآمده از آراء و مبتنی بر اراده مردمان این سرزمین با راهبردهای

 در عرصه سیاست خارجی
• نه به هژمونی،
• نه به تهاجم،
• نه به دخالت بیگانگان و
 در عرصه سیاست داخلی
• نه به تبعیض دینی، زبانی، قومیتی و منطقه‌ای
• آری به رفاه و توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی
• آری به حکومت ملی و دمکراتیک،
(قبول مخالف، گفتگو با مخالف، حق انتخاب کردن و انتخاب شدن مخالف در چهارچوب نظمی غیرولایی و شهروندمحور)

ممکن و میسر می‌شود.

مصطفی قهرمانی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy