جناب آقای مهندس حسن شریعتمداری گرامی اخیرا پیشنهاد تشکیل "کنفدراسیون جمهوریخواهان ایران" را دادهاند. این پیشنهاد ناگهان ذهن مرا به دو دهه پیش سوق داد. یعنی زمانی که "اتحاد جمهوری خواهان ایران" با حضور قریب به ۸۰۰ نفر در یک همایش بی سابقه تشکیل شد. ایشان یکی از موسسین و سخنگویان آن اتحاد بود. از آن زمان تا به امروز سالهای پر تلاطم فراوانی سپری شده است و از سه تن اعضای هیئت رئیسه فرهیخته آن اتحاد، دو انسان مبارز و محترم، به همراه تعدادی دیگر از آرزومندان وطن دوست دار فانی را وداع کردهاند. سابقه مهندس گرامی در سازماندهی جمهوری خواهان به قریب به ۴۰ سال پیش و تاسیس حزب "جمهوری خواهان ملی ایران" برمی گردد. اگرچه در تشکیل شورای مدیریت گذار به همگرایی و اتحاد مشروطه خواهان و جمهوریخواهان اصرار داشتند.
اولین همایش اتحاد جمهوری خواهان ایران در سال ۲۰۰۴ میلادی تشکیل شد و بقول عامیانه خیلی سر و صدا کرد. بیاد دارم در همان سال که به لس آنجلس رفته بودم و برای مصاحبه به استودیو "رادیو صدای ایران" واقع در "بلوار ویلشر" رفتم، اولین سوال مجری برنامه از بنده در مورد تشکیل اتحاد جمهوری خواهان ایران بود؛ که من جواب دادم "از آن استقبال میکنم، زیرا اتحادی صورت گرفته و رمز پیروزی ما در "اتحاد" است. اگر به دو طیف عمده مشروطه خواهان و جمهوری خواهان بنگریم، این امر مبارک حداقل ۵۰٪ اتحاد را برآورده میکند و مشروطه خواهان نیز اتحاد خود را تشکیل بدهند".
حال اگر عقربه زمان را قریب به بیست سال جلو بیاوریم و آن هم به دو روز پیش که در برنامه "امید اِم" تلویزیون من و تو در سالگرد جمعه خونین زاهدان میهمان بودم، سوال برنامه این بود: رمز موفقیت جنبش مردم بلوچستان چیست؟ هموطنان زیادی از داخل کشور زنگ زدند و اکثریت مطلق آنها میگفتند رمز موفقیت بلوچستان در "اتحاد" آنها است و اینکه رهبری مولانا عبدالحمید را پذیرفتهاند و بدون طرح مسائل جناحی و حزبی و گروهی و یا سهم خواهی و غیره، شعار همگی آنها "سرنگونی جمهوری اسلامی" است و بس!
جمهوری اسلامی هم نیک میداند که پاشنه آشیل رژیم "اتحاد" مخالفان یا بهتر است بگویم "اتحاد ملت ایران" است. و به همین دلیل زیرکانه و رندانه و با هوشمندی ماهرانه در درون لایههای مختلف اپوزیسیون خارج نشین نفوذ کرده است و با کمک برخی از رسانههای بیگانه و نفوذیها مکارانه تلاش میکند تا اتحادی صورت نگیرد و شوربختانه تا به امروز موفق شده است. اسناد و مدارک در این مورد فراوان است. اگر باور ندارید نگاهی به تحفههای صادراتی رژیم بیندازید که در طیفهای مختلف نفوذ کرده و بقول حافظ کلاهبردارانی که کاسب مابانه برای دلبری به تظاهر چهره برافروختهاند و سر تراشیده کلاه کج نهاده و تند نشستهاند و تند میگویند تا ادعای "کلاه داری" و قلندری بکنند.
جناب آقای شریعتمداری گرامی، چرا بعد از بیش از چهار دهه برای اتحاد "براندازان" رژیم حول محور حداقل مخرج مشترک یعنی ایرانی بودن، باورمند به دموکراسی و منشور جهانی حقوق بشر، سکولاریسم و حق ملت ایران در تعیین سرنوشت خویش بعد از سرنگونی رژیم، تلاش نمیکنید. به سرنوشت تاسف آور آن فرقه مذهبی آخرالزمانی بنگرید که اخیرا شعار محوری و اولویت خود را از مبارزه برای سرنگونی حکومت مذهبی آخوندها به سرنگونی حکومت پهلوی تغییر دادهاند. گویا که در این سرای پیری به بیماری آلزایمر دچار شده و فراموش کردهاند که حکومت پهلوی بیش از ۴۴ سال پیش سرنگون شد و اینکه چرا باید انرژی خود را صرف سرنگونی حکومتی بکنند که وجود ندارد؟ اما چه کنیم که هر سکه دو رو دارد.
اینکه در فردای سرنگونی رژیم، ملت ایران چه نوع نظامی را انتخاب خواهند کرد، در یک انتخابات آزاد مشخص خواهد شد و این حق ویژه و اختیار مطلق ملت ایران است و نه اتحادها و یا گروههای سیاسی خارج از کشور. جالب اینجاست که مردم متحد داخل کشور از این نوع دعواهای برتری طلبی و سهم خواهی مبرا هستند. آنها جان و چشم میدهند تا این حکومت نکبت و ضدایرانی سرنگون شود و از هر نوع ادبیات و موضعگیری وحدت شکنانه و تفرقه انگیز حزبی پرهیز میکنند. از این گذشته واقعا نمیدانم چرا اصرار بر کوبیدن بر طبل جدایی و مثلا استفاده از واژه "جغرافیای ایران" بجای واژه "مملکت ایران" و واژههای جداگرانه مشابهای داریم که هیچگونه کمکی به همگرایی مردم نمیکنند که هیچ! بلکه برعکس باعث تشتت و پراکندگی و حتی دشمنی بین مخالفان رژیم میشود ـ یعنی دقیقا مطلوب رژیم!
نگارنده بارها نوشته و گفته و تاکید کرده است که اصرار بر دوگانگی و زنده نگه داشتن دعوای بین مشروطه خواه و جمهوریخواه، همان جنگ حیدری نعمتی است که ارمغان رژیم به اپوزیسیون میباشد. در مهر ۱۳۹۹ در مقالهای بنام "ضرورت مبرم همگرایی و هم افزایی اپوزیسیون" به تفصیل به آن پرداختهام. چون اصرار بر تعمیق و عریض تر کردن این شکاف به نفع جمهوری اسلامی است و بس!. اینها را نوشتم نه اینکه با اتحاد جمهوریخواهان مخالفم، هرگز! اما تضرع صادقانه و استدعای عاجزانه بنده این است که زمان آن فرا رسیده تا بجای جناح گرایی، با مشارکت هر فرد ایرانی در چارچوب اصول ذکر شده بالا، جبهه واحد ملی براندازان و سرنگونی طلبان رژیم را ساماندهی کنیم. یا وگرنه هر بیست سال با تکرار مکررات بی حاصل، حاصلی جز یاس و نابودی بیشتر ایران نخواهد داشت. جناب آقای مهندس شریعتمداری گرامی، باور کنید برای بار سوم وادی پیموده را از سر گرفتن مشکل است.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن