Wednesday, Oct 18, 2023

صفحه نخست » پاسخی به نازنین بنیادی، بخش ۴: دوران پساسرنگونیِ گذار، سیاوش سهراب

Honar.jpgجریان فراگیر "ایران در حرکت" جهت انتخاباتِ "مجلس مؤسسان موقت" تنها راه عملی برای اتحاد اپوزیسیون دموکراسی‌خواه ایران و پیروزی آن است


خانم بنیادی گرامی،
با درود و تبریک فراوان برای دریافت جایزۀ نوبل صلح ازسوی نرگس محمدی، این بانوی شجاع و مبارز ایران که افتخاری بزرگ نصیب میهنمان نمود، امیدوارم روزی این جایزه بگونۀ دسته جمعی بتمام مبارزین سیاسی که در زندانهای رژیم اسلامی بسر میبرند اهداء شود!

و اما در ادامۀ سه بخش گذشته از پاسخم بمقالۀ پر ارزش شما مایلم در ابتدا باین نکتۀ مهم اشاره کنم که اگر مجلس مؤسسان موقت طبق پیشنهاداتی که در بخش سوم ارائه دادم در مورد ارتش و نیروهای امنیتی و در ارتباط با رسانه‌ها، انتشارات و تبلیغات دولتی برای پارلمانِ موقت حوزۀ اختیارات گسترده‌ای تعیین کند تا انقلاب باستبداد نکشد، در این صورت به باور من درکنارشروع و پیاده کردن پروژۀ "ایران در حرکت" موضوع زمان حکومت دولت موقت پس از براندازی از کلیۀ نکاتی که در این نوشته بررسی شده، مهم تر است، که دراین بخش بآن خواهم پرداخت.

۱- چگونگی ادامۀ دوران گذار پس از سرنگونی

دولت موقت که قبل از سرنگونی از سوی کلیۀ اقشار ملت انتخاب میشود، باید در سطح بین المللی چنان فعال باشد که شایستگی خود را بعنوان بدیلی دموکرات، هوشمند، مدرن، صالح و خدمتکار برای پیشرفتهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور در قبال رژیم فعلی نه تنها برای ملت ایران، که در کشورهای دموکراتیک خارجی نیز باثبات برساند. فقط در این حالت است که این نهاد، هم از سوی دول خارجی جدی گرفته میشود و جمهوری اسلامی را منفعل میکند (مانند دعوت دولت آلمان از اپوزیسیون در کنفرانس امنیتی مونیخ بجای مقامات رژیم) و هم زمینۀ مناسبی را برای استقبال ملت ایران با آغوش باز از دولت موقت پس از سرنگونی رژیم آماده میسازد. در آنصورت ادامۀ دولت موقت در دوران پساسرنگونیِ گذار نیز مورد اعتراض مردم قرار نخواهد گرفت. زیرا مبارزین امروزی میخواهند که شعار زن-زندگی-آزادی بعنوان یک شعار باقی نماند، بلکه بطور عینی در جامعه پیاده شود، بدین معنی که منزلت و کرامت زن بجایگاه واقعی خود بازگردد و مردم یک زندگی آرام، بی دغدغه و آزاد داشته باشند. بنابراین دولت موقت مسئولیت بسیار بزرگی را بعهده میگیرد که آن راهگشائی برای براندازی رژیم و سپس اثبات صداقت در خدمت بایران و پیاده کردن این شعار در جامعه است؛ و در اینصورت موضوع طول مدت حکومت دولت موقت برای ملت بی تفاوت خواهد بود. زیرا هم پارلمان موقت و هم دولت موقت بدون هیچگونه مهندسی و اعمال نفوذ در افکار عمومی در مشکلترین شرایط مملو از اختناقات سیاسی از سوی کلیۀ اقشارملت کاملا آزادانه و سرمشق گونه برای تمام جهان انتخاب شده‌اند و بهمین دلیل از سوی دول خارجی برسمیت شناخته خواهند شد. یک ساختار منسجم و مستحکم سیاسی که قبل از براندازی شکل گرفته و با فعالیتهای خستگی ناپذیر و پی‌درپی و همچنین با حمایت جامعۀ بین المللی، رژیم حاکم در ایران را بانفعال کشیده وموجب ریزش شدید در بدنۀ قوای نظامی و انتظامی شده است. چنین دولتی بدون تشنج از سوی نظامیان تضعیف شده نیز استقبال خواهد شد، زیرا آنها هم مایل به حمایت از دولتی نیستند که جامعۀ بین المللی در عمل مهر بطلان بروی آن کشیده است. در اینجا برای منتقدینی که مبارزات دموکراتیک "ایران در حرکت" و این روند سیاسی را غیر عملی و زیاد خوشبینانه میدانند، یکبار دیگر تکرار میکنم که فقط عمل است که عکس العمل را ایجاد میکند مانند دعوت بی سابقۀ دولت آلمان از اپوزیسیون بجای مقامات رژیم اسلامی بکنفرانس امنیت مونیخ و یا اخراج جمهوری اسلامی از اصلی‌ترین نهاد تقنینی سازمان ملل در موضوع حقوق زنان و یا رأی شورای حقوق‌بشر سازمان ملل، به تشکیل یک کمیته حقیقت‌یاب جهت بررسی نقض حقوق بشر در ایران ووو.

یک مورد دیگر هم برای رفع شبهۀ مشکوکین به عملی شدن و موفقیت جریان "ایران در حرکت" بطور کوتاه قابل ذکر است و آن احتمال کودتا علیه یک رژیمی میباشد که در اثر مبارزات دموکراتیک و بی امان اپوزیسیون ضعیف شده باشد. در اینجا دو امکان بنظر میرسد. یا ارتش کودتا میکند که در این حالت باحتمال قوی این نهاد، راهگشای دولت موقت برای استقرار یک دموکراسی پایدار در میهنمان خواهد بود. و یا اینکه سپاه حتی باتفاق ژنرالهای ارتشی با تفکرات جزمی مذهبی اقدام به براندازی رژیم میکند که این حادثۀ عجیبی نیست و در راهبرد جریان "ایران در حرکت" هیچگونه تغییری ایجاد نمیکند. زیرا صرفا لباس یک دیکتاتور مذهبی از عبا و عمامه به یونیفورم نظامی تبدیل شده است که در سطح بین المللی منفورتر از استبداد قبلی خواهد بود و بیشتر از سوی دول خارجی ایزوله خواهد شد. در نتیجه دور از انتظار نیست که وقوع چنین حادثه‌ای حتی به روند براندازی استبداد در ایران شتاب دهد.

تحت این شرایط قابل پیش بینی است که جریان "ایران در حرکت" در میانمُدت پیروز خواهد شد. در آنصورت پارلمان و دولت موقت، فارغ از مسائل متعارف جاری و اداری دولتی چه وظایف مهمی دارند؟ در این کانتکست یکی از مهمترین وظائف اصلی را میتوان نام برد که آن روشنگری در اجتماع است. زیرا بدون مطبوعات آزاد و بحثهای مفصل در شبکه‌ها و رسانه‌های دولتی در جهت ارتقاء دانش سیاسی-اجتماعی-اقتصادی و بینش علمی اکثریت هموطنان ما توسعۀ کشور و استقرار دموکراسی مستحکم و پایدار امکان پذیر نیست. رفتار و منش هر انسانی از محیط خانوادگی و اجتماعی بسیار تأثیر پذیر است. بعنوان مثال ولفگانگ آمادئوس موتزارت در زالتسبورگ (اطریش) بدنیا آمد که یکی از مراکز بسیار فعال موسیقی کلاسیک در جهان بود. در محیط خانوادگی هم موتزارت حتی در شکم مادر موسیقی کلاسیک میشنوید، زیرا پدرش نیز آهنگساز و ویولونیستی معروف بود. چنین شرایطی نابغه‌ای بوجود آورد که در کوتاهترین مدت به عوج کارآیی در هنر موسیقی رسید. از سه سالگی پشت پیانو نشست، از پنج سالگی شروع بآهنگسازی نمود و در هفت سالگی اولین سمفونی خود را نوشت، و در ۳۵ سالگی هم فوت کرد. ولی در طول زندگی چنین کوتاهی بیش از ششصد قطعه موسیقی با بهترین کیفیت از خود بجای گذاشت. دنیای موسیقی بقدری از هنر او مورد تاثیر قرار گرفت که تشخیص سمفونیهای اول تا سوم بتهوون از سمفونیهای موتزارت بسیار دشوار است. ولی ایرانیان اسلامزده در شکم مادر روضه و مرثیه و تعزیه و در کنار آن گریه و ضجه و شیون و ناله میشنوند. وهنگامیکه زاده میشوند، خانواده‌های مؤمن هر روز در گوش آنها قرآن میخوانند. البته مذهب را نه از جامعه و نه از خانواده میشود گرفت ولی جداسازی آن از سیاست و حوزۀ عمومی بخصوص برای شهروندان ایرانی با مغزهای پاکسازی شده و دل و جان و روانی سوخته و آسیب دیده بسیار ضروری است. زیرا بی تفاوتی سیاسی/اجتماعیِ اکثر ایرانیان به خستگی و فرسودگی فکری و خرافات زدگی آنها در چند دهۀ اخیر برمیگردد. نطفۀ این جداسازی از سوی مجلس موسسان موقت در قانون اساسی موقت شکل خواهد گرفت و این مقولۀ بسیار مهم که آیا در قانون اساسی نوین ایرانِ آزاد، سیستم سکولاریته و یا لائیسیته تعیین شود، همانطور که در بخش سوم این پاسخ ذکر شد، مانند سایر مواد قانون اساسی در پلاتفرم "ایران در حرکت" بین ایرانیان مورد بحث مفصل قرار خواهد گرفت و سپس از سوی مجلس مؤسسان درباره‌اش تصمیم گیری خواهد شد. ولی شاید بهتر باشد که جزئیاتی از جدا سازی دین از حوزۀ عمومی را در اینجا بعنوان مثال مطرح کرد:

الف - عدم پخش اذان از شبکه‌های دولتی. زیرا در هر دو نظام سکولار و لائیک تمام ادیان آزادند و میتوانند شبکه‌های خصوصی خود را داشته باشند. و هر فرد مؤمنی که مایل بشنیدن اذان است میتواند در منزل خود رادیو و یا تلویزیون خصوصی مربوط به مذهب خود را روشن نموده و اذان، صدای زنگ کلیسا و سایر مناسک مذهبی را از این طریق ببیند و یا بشنود. ولی پخش عمومی آن تحمیل به شهروندانیست که متعلق بمذهب مربوطه نبوده و یا تمایل بشنیدن چنین اصواتی را ندارند.
ب - درست در همین ژانر نصب بلندگوها در مساجد، کلیساها و سایر معابد دینی ممنوع خواهد بود. وگرنه با اصل برابری ادیان متناقض است. در قاهره در برخی از محله‌ها از سه فرقۀ متفاوت، مسجد وجود دارد که در رقابت با یکدیگر صدای بلندگوهای خود را دائم بلندتر میکنند و بآسایش عمومی لطمۀ شدید میزنند.
ج - خود زنی‌ها و راه اندازی دسته‌ها و اینگونه مراسم نیز در ملأ عام ممنوع خواهد بود، بجز در داخل مساجد و معابد ادیان مختلف که برای معتقدین بآن مذاهب در شبکه‌های خصوصی آنها نیز قابل پخش است.
د - اصولا تبلیغ هر مذهبی در ملأ عام جایز نیست که سخنرانیهای مذهبی و مراسمی مانند نماز جمعه و نماز جماعت هم شامل آن میشوند. ولی کلیۀ این مراسم در داخل مساجد و کلیساها و سایر معابد مذهبی عملی و قابل پخش از رسانه‌های خصوصی آنها هستند.
ه - درس فقه و شرعیات از مدارس دولتی حذف میشود و در مدارس دینی که برای همۀ ادیان آزاد است تدریس میگردد. علاوه بر این میتواند بصورت آنلاین و در شبکه‌های خصوصی آنها هم در دسترس باشد.

این چند مثال بعنوان مشوق و محرکی برای تفکر دربارۀ جداسازی مذاهب از حوزۀ عمومی بود تا از نفوذ خزندۀ مذهب در درازمدت از کانال جامعه به سیاست و ایجاد استبداد جدید جلوگیری شود. ولی حرف آخر را بهر حال مردم در پلاتفرم ایران در حرکت با ارائۀ دیدگاههای متکثر خود خواهند زد و در نهایت مجلس مؤسسان موقت که از بین خبرگان سیاسی و حقوقی انتخاب شده در این باره تصمیم گیری خواهد نمود.

۲- لزوم طولانی بودن دوران پساسرنگونیِ گذار

شکوه میرزادگی بدرستی مینویسد: "هر نوع نظرسنجی و رأی‌گیری در این دوره حساس سرزمین‌مان، آغاز ورود به دنیای آزادی و دموکراسی‌ست". ۱)

نسرین ستوده هم همین نظر را دارد و میگوید "راهی جز رفراندوم برای استقرار جمهوری سکولار در ایران باقی نمانده است. "۲)

نظر منهم در همین جهت است با این تفاوت که به باور من بهتر است که ساخت زیربنای نظرسنجی را از هم اکنون آغاز و آنرا در آیندۀ نزدیک باجراء درآوریم و مانند برخی هموطنان بامید پاپا نوئل ننشینیم که روزی روزگاری براندازی را از آسمان برای ما بیاورد و بما هدیه دهد. دوران گذار از هم اکنون با جریان "ایران در حرکت" آغاز میشود و از این طریق بهترین و نخبه ترین شخصیتهای سیاسی/حقوقی ایرانی برای نهادهای مختلف که شرح آن داده شد، از سوی جمیع اقشار ملت انتخاب خواهند گشت و در نتیجه پارلمان موقتِ مقتدر و منتخب، شایستگی قرار داشتن بمدت طولانی در این موقعیت را خواهد داشت، حتی در دوران گذار پساسرنگونی. یعنی یک نهاد منتخب ملی با کیفیتی بی بدیل که همراه با دولت موقت یک نظام دموکراسی مستحکم، آسیب ناپذیر و پایدار برای نسلهای آینده پایه گذاری میکند. بنا بر این از طریق هرگونه همه پرسی در چارچوب جریان "ایران در حرکت" بهترین نتایج برای ایران و بسود وطنمان حاصل خواهد شد.

عجله در همه پرسی و انتخابات سراسری پس از سرنگونی یک رژیم، خطراتی در بر دارد که بارها و بارها در تاریخ جهان ناظر آن بوده‌ایم. تجربیات ۱۳۵۷ هم در میهنمان جزئی از آنست. روح الله خمینی که ابتدا ادعا میکرد "میزان، رأی ملت است"، خود دقیقا آگاه بود که برای ملت صرفا ارزشی همطراز کودکان صغیر قائل است. در مورد ولایت فقیه بعنوان ولایت اعتباری مینویسد: "قیّم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ فرقی ندارد. " و آنرا از "امور اعتباری و عقلائی" مینامد. ۳)
درست از همین زاویۀ دیدِ مردم کودک بینی است که او در قبال خواست رئیس جمهور وقت، ابوالحسن بنی صدر جهت همه پرسی کفته بود: " اگر همه بگویند آری من میگویم نه. " یکبار دیگر هم در مورد فرد فرد ملت با ذکر رقم گفته بود: " اگر ۳۵ میلیون بگویند بله من میگویم نه"۴) بنا بر این واضح است اگر علی خامنه‌ای نیز در مورد همه‌پرسی بگوید مسائل گوناگون کشور "قابل رفراندوم نیست... مگر همه مردم امکان تحلیل مسئله را دارند؟ " دلیل آنهم تحمیق مذهبی مداوم، بیسواد نگاهداشتن اکثریت مردم و پرورش گوسفندوار آنها طی زمانی نزدیک به نیم قرن است.

پس باز تکرار میکنم که وظیفۀ رسانه‌های دولتی در دوران گذار پس از سرنگونی، برقراری سخنرانیهای علمی و پخش نتایج پژوهشهای فنی است و تشکیل مناظرات سیاسی اجتماعی برای گروههای مختلف که سطح دانش و آگاهی عمومی را بالا ببرند. در مورد این معیارها اغلب سهل انگاری میشود و مسئولان حکومتی ترجیح میدهند با برنامه‌های سطحی و سبُک سر مردم را بعنوان مخاطبین گرم کنند. ولی پارلمان منتخب و با اقتدار میتواند از تسامح و تغافل رسانه‌های ملی در قبال این وظایف پر اهمیت جلوگیری کند.

البته مسئلۀ اصلی اینجاست که افزایش سطح آگاهی مردم در عرض یکماه و یکسال انجام پذیر نیست. بلکه باید اقلا برای یک نسل روشنگری نمود. بنا بر این دوران گذاربعد از سرنگونی کوتاه نخواهد بود و به تبع آن نهادهای موقت که از طریق انتخابات "ایران در حرکت" تشکیل شده‌اند، باید با دورۀ خدماتی طولانی حساب کنند. حتی اگر بعضی از نمایندگان پارلمان یا سنای موقت بعلت کبر سن فوت کنند، اعضاء ثبت شده در لیست "ایران در حرکت" میتوانند نمایندگان جدیدی را در زمانی تعیین شده از سوی پارلمان موقت، انتخاب کنند. این لیست انتخاباتی هم در دوران پساسرنگونیِ گذار همواره بزرگتر خواهد شد. زیرا هموطنانی که قبل از براندازی بیش از حد، احتیاط میکرند، حال در جریان "ایران در حرکت" بیشتر و بیشتر شرکت خواهند نمود. و این حرکت با روندی بلاانقطاع جمیع ملت واجد شرایط برای انتخابات را در بر خوهد گرفت. ولی رسیدن باین موقعیت به معنی ختم دورۀ حکومت دولت و پارلمان موقت نخواهد بود. زیرا بباور من ایرانیان در طول مدتی مدید، یک نهادِ مهندسی نشدۀ منتخبی با این کیفیت بالا بلحاظ مدرنی، هوشمندی و با طرز تفکر مترقی و دموکراتیک تجربه نخواهند کرد. دلیل آنهم شامّۀ قوی ایرانیان امروزی است که بعنوان انتخاب کنندگان در قبال هر نوع یکسونگری و خشونتِ استبداد سیاسی و بی عدالتی اقتصادی/اجتماعی بجان آمده‌اند و هر نوع عوام فریبی ایدئولوژیک، فورا ضمیر سیاسی آنها را آگاه میکند. این واکنش ِ احساسی پویاست که در شرایط کنونی بعنوان سرمایۀ ملی کار کرد بیمثالی برای انتخاب بهترین و خادم ترین شخصیتها جهت هدایت مبارزات در یک مسیر و ساختن ایران آزاد و مترقی را دارد. بنا بر این زیاد در بند مدت دوران حکومت نهادهای موقتی ئی نباشیم که خودمان آنها را انتخاب کرده‌ایم.

خانم بنیادی گرامی، همانطور که در ابتداء این بخش آخر پاسخم بشما اشاره کردم، در کنار جریان "ایران در حرکت" که امیدوارم از سوی شما آغاز گردد، طول مدت دوران حکومت نهادهای موقت در زمان پساسرنگونیِ گذار از تمام مسائل مهمتر است. لذا مایلم در اینجا چند نکته را ذکر کنم در مورد اینکه چرا رجوع کوتاه مدت به رای ملت پس از براندازی و اجراء همه پرسی سراسری برای میهن ما چالش زاست.

یکی از نتایج مثبت خیزش زن-زندگی-آزادی و تویت مشترک ۸ نفرۀ شخصیتهای معروف که شما هم جزء آنها بودید، بیانیۀ غیر مترقبۀ میرحسین موسوی بود که محتوای اصلی آن به ناکارآمدی قانون اساسی جمهوری اسلامی اشاره میکرد و تاکید بر همه‌پرسی و تشکیل مجلس موسسان برای تدوین قانون اساسی جدید داشت، که با استقبال زیادی هم روبرو شد. او در این بیانیه به ابهاماتی در مورد برگزارکنندۀ همه‌پرسی‌ و انتخابات اشاره می‌کند که بتواند شرکت نمایندگان از اقشار متنوع و متعدد فکری و فرهنگی ایرانیان را بملت ضمانت کند. من در این بیانیه مغایرت بزرگی با پروژۀ انتخاباتی "ایران در حرکت" نمی‌بینم. زیرا در این پروژه خودِ میرحسین موسوی نیز میتواند کاندید برای عضویت در مجلس مؤسسان شود. همانطور که در بخش سوم این پاسخ تشریح کردم، او میتواند فردی را بنیابت از خود برای شرکت در نشستهای آنلاین مجلس مؤسسان معرفی کند، که باحتمال قوی اردشیر امیرارجمند، حقوقدان بین الملل و مشاور ارشد موسوی، خواهد بود که به کشور فرانسه مهاجرت کرده است. بنا بر این با جریان "ایران در حرکت" از داخل حصر خانگی نیز میتوان در مجلس مؤسسان موقت و تدوین قانون اساسی جدید شرکت نمود و تأثیر پذیر بود. تنها فرقی که بین بیانیۀ موسوی و پیشنهاد "ایران در حرکت" وجود دارد، جان کلام نگاه من به استقرار یک دموکراسی مستحکم و پایدار و بدون امکان ایجاد استبدادی دیگر در ایران است. این نکتۀ حساس را یک نویسنده با نام محفوظ در مقاله‌ای در رسانۀ زیتون بخوبی تشریح کرده است. ۵) وی از چالشی صحبت میکند که از اولین تجربۀ حضور ایرانیان در پای صندوق‌های رای در حدود ۱۲۰ سال پیش تا به امروز همواره خود را در زمان برگزاری انتخابات‌های سراسری نشان داده است. وی از اکبر هاشمی رفسنجانی نقل قول میکند که او در سال ۱۳۵۸ زمانی که حکومت تازه قصد داشت مجلس موسسان برای تدوین قانون اساسی جدید تشکیل دهد، در مورد همه پرسی چنین اعتقاد داشت: "در صورت برگزاری انتخابات در سراسر کشور، از گوشه و کنار روحانیونی به مجلس راه پیدا خواهند کرد که به گفتمانی که رهبران حاضر در شورای انقلاب به آن باور دارند، پایبندی نخواهند داشت و تصویب پیش‌نویس آماده شده برای قانون اساسی به چالش خواهد خورد. " سپس این نویسنده این جملۀ طلائی را مینگارد: "رجوع مستقیم به صندوق رای نمی‌تواند و نباید «اولین گام» در جهت ایجاد یک رویای دموکراتیک برای آینده ایران باشد. " درست در همین زمینه، ولی از دیدگاهی دیگر جلال ایجادی در مقاله‌ای مینویسد: ". نبود تناسب قوا در مجلس موسسان کار را برای سکولارها دشوار خواهد ساخت. "۶) این اظهارات مشترک از دو دیدگاه متفاوت نگرانی اکثریت ملت ایران را در قبال امکان ایجاد استبداد در دوران گذارِ پسا سرنگونی بوضوح جلوه گر نموده و لزوم طولانی بودن این دوران را تحت کنترل پارلمان و دولت موقت بنحو احسن توجیه میکند. ولی برای آنکه این موضوع پراهمیت را به دیدگاه دو نویسنده بسنده نکنیم تحلیل دانشمندان بین المللی را در این کانتکست مورد بررسی قرار میدهیم.

اریک فروم، فیلسوف و روانپزشک آلمانی در کتاب "هنر عشق ورزیدن" بین "خوددوستی" و "خود معتادی" انسانها فرق میگذارد. خوددوستی را صفتی کاملا سالم میداند که انسانها معمولا بسود خود رفتارشان را تنظیم میکنند، و این امر کاملا طبیعی است. ولی هنگامیکه روند خوددوستی بسوی خود معتادی بمعنای خودخواهی و خودپرستی جهت گیری نماید، بطوریکه فرد مربوطه برای سود مادی یا روانی خود از روی نعشها هم بآسانی عبور کند، ما با یک بیمار روانی روبرو هستیم. اینجاست که الهیون تندرو، مذهب را بعنوان ابزاری جهت مهار کردن این خودخواهیهای بیمارگونه مطرح میکنند که برای افراد ساده لوح هم این منطق پذیرفتنی است. زیرا آنها بعلت تربیت مذهبی و سنتی که در تمام زوایای جان و روان و و خونشان رسوخ کرده، جنایاتی را که حاکمان مذهبی بنام دین انجام داده‌اند، یا نمی‌بینند و یا عمدا نادیده میگیرند. آتش زدن دگراندیشان و زنان با تهمت جادوگری، جنگهای صلیبی مسیحیان بر علیه مسلمین، جنگهای سی سالۀ کاتولیکها علیه پروتستانها، جنگهای ۱۴۰۰ سالۀ شیعه و سنی، تجاوز کشیشها و مذهبیون مسلمان به کودکان و زنان و مردان! کدام گوشۀ این مدعیان اخلاق را نشان دهم که دُم خروس بیرون نباشد؟ روح الله خمینی فتوا میداد که حفظ نظام از ادای اصول دین مثل نماز و روزه واجب تر است. وی دربارۀ جنگهای مسلمانان در صدر اسلام مینویسد: "آنها با عقیدۀ بآنکه در کشتن و کشته شدن سعادت است و شهیدان در زندگی ابدی نزد پروردگار عالم در ناز و نعمت هستند آنهمه فتوحات را کردند. "۷) در کتابی دیگر مینویسد: "اسلام را عرضه بدارید و در عرضۀ آن به مردم، نظیر عاشورا بوجود بیاورید"۸)

ملت مظلوم ایران در قبال این خودمعتادیهای دینی و تعصبات سردمداران مذهبی که بامید راهیابی به بهشت بآسانی از روی نعشها میگذرند، چه کند؟ حتی احادیثی ساخته‌اند که دو راه از قم مستقیم به بهشت منتهی میگردد. تحریک حماس به شبیخون زدن باسرائیل و ایجاد کشت و کشتار دوطرفه از سوی خودشیفتگان مذهبی در ایران که بی مهابا از روی نعشها میگذرند نیز درست در همین ژانر قرار دارد. برای حفظ نظام یعنی ایدئولوژیِ ما چندنفر، نماز نخوانید، روزه نگیرید، بکشید و کشته شوید تا سالگرد قتل فجیع مهسا، حال وخیم آرمیتا و جایزۀ نرگس بسرعت فراموش شود و از سوی اخبار مربوط بمسائل فلسطینیان تحت الشعاع قرار گیرد، ولی خیزش جدیدی بر علیه نظام، یعنی ما چند نفر بمنصۀ وقوع نرسد. احمد جنتی میگوید: حفظ نظام برعهده خدمتگزاران خداست ولو اقلیت باشند. حال سؤال اینست که از دیدگاه او "خدمتگزاران خدا" چه کسانی هستند؟ یهودیان را که کافر میدانند و مسیحیان را مشرک میخوانند. مسلمانان سنی را هم که قبول ندارند و از زمان علی ابن ابیطالب تا بحال با آنها در جنگند. بین شیعیان هم که فقط شیعیان اثنی عشری را قبول دارند. بیشتر بزرگان شیعۀ دوازده امامی را هم یا کنار میگذارند، یا بسکوت وامیدارند، یا بحصر خانگی محکومشان مینمایند، یا سرشان را زیر آب و برخی را هم دواخور میکنند. پس "خدمتگزاران خدا" دو سه نفر هستند که آنها را میشود با انگشتهای دست شمرد، و گویا برای احمد جنتی هم مفهوم "اقلیت" همین است! و این اقلیت دو سه نفره مشغول بآتش کشیدن دنیا هستند. جالب اینجاست که اینها رفتار خود را نیز با آیات قرآن و احادیث انبوه حجم توجیه میکنند. هیچ تفاوتی هم با متفکرین گروه داعش ندارند که خود را تنها مسلمانان ناب در اسلام میدانند و با تکیه بهمان آیات قرآن و احادیثِ بی پایان ترورهای خود را انجام میدهند، بطوریکه در بعضی از کشورهای اسلامی فروش کودکان انتحاری بسیار رایج شده است و طبق اطلاعات یکی از مقام‌های ارشد مسجدی در جنوب شهر لندن کودکان آماده بعملیات به مبلغ ۳۰ هزار پوند به منظور اجرای حملات انتحاری فروخته می‌شوند. ۹) از این طریق صنعت ترور انتحاری بوجود آمده که فروشنگان این کودکان خودخواهان سودجو هستند و خریداران آنها خود معتادان مذهبی که این جوانان را یا با تشویق به وصلت با حوریان بهشتی و یا با تهدید به کشتن اعضاء خانوادشان به ترور انتحاری وامیدارند. در عرض یکسال گاهی ۴۵۲ ترور انتحاری از سوی ۷۳۵ پسر و دختر جوان انجام میگیرد که ۴۳۷۰ انسان بی گناه قربانی میدهد. یعنی روزانه بیش از یک ترور انتحاری در دنیا! (۱۰ ولی با کمال تأسف و تألم باید اقرار کرد که این قربانیان، مسئلۀ فرعی اینگونه خشونتهای بیرحمانه را تشکیل میدهند. مسئلۀ اصلی، اعمال نفوذ از طریق مذهب به افکار و رفتار قشر خاکستری مردم است که هم توجیهات این اقلیت اسلحه بدست را می‌پذیرند و هم فرسودگی فکری و خرافات زدگی برای آنها نوعی بی تفاوتی سیاسی/اجتماعی ایجاد نموده که افکار خودرا صرفا متوجه از آب درآوردن گلیم خود در جامعه مینمایند بدون این دغدغه که چه کسی حکمرانی میکند و چه می‌اندیشد.

این مسئلۀ اجتماعی را ونسان دکومب، فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی "چندگانگی نمایندگی" مینامد که به "بحران هویت" می‌انجامد. وی معتقد است که ما مسئولیت‌ها و تعهدهای متعددی به دلایل متفاوت داریم و گروه‌های اجتماعی زیادی هستند که می‌توانیم آنها را از خود بدانیم. اما همین تکثر تعلق داشتن می‌تواند سبب‌ساز مشکلاتی بین درخواست‌هایی باشد که از ما می‌شود. و ما باید این خواستها را از نظر الویت درجه بندی کنیم تا بدانیم برای ‌چه‌کسی یا چه‌چیزی انرژی محدود خود را صرف کنیم. این پیوندهای جمعی و این تعلق داشتن‌ها بگروههای مختلف تعهدآوراند و بیک نمایندگی چندگانه منجر می‌شوند که مسئله ساز است. زیرا غیرممکن است که یک نفر بتواند مسئولیت چندین نفر یا گروه را بعهده بگیرد. بدلیل آنکه هر گروهی می‌خواهد به زبان خودش اظهار نظر کند که این بخشی از هویت گروهیش است. حال فردی که به‌این‌ترتیب در چندین جهت کشیده شده باشد «بحران هویت» را تجربه خواهد کرد. او دچار مشکل ناتوانی در تصمیم‌گیری میگردد و آینده‌اش تباه خواهد‌ شد. او تنها در صورتی می‌تواند از این بحران رهایی یابد که بتواند پیوندهای وفاداری‌اش را به‌گونه‌یی از نو تعریف کند که دیگر او را در دام متکثر کردن خود نیندازد. (۱۱

برای روشن شدن این تحلیل فردی را مثال میزنم که برای امرار معاش خانواده‌اش هر روز در فعالیت است، خواستهای گوناگون فرزندان و همسر خود را هم باید در نظر گیرد و روی آنها تصمیم گیری کند، به تعهدات مذهبی خود و آداب و رسوم مربوطه نیز میخواهد وفادار باشد و از طرفی برای انتخاب دو گروه سیاسی نیز مردد است. همین چند پدیده کافی است که فرد مربوطه "دچار مشکل ناتوانی در تصمیم‌گیری" شود، بویژه اگر سطح آگاهی او از نظر سیاسی و اجتماعی چندان بالا نباشد که موجب بی تفاوتی و گوشه نشینی او در قبال این مسائل خواهد شد و بهتر است بقول دکومب " پیوندهای وفاداری‌اش را به‌گونه‌یی از نو تعریف کند. " که آنهم زمان بر است. بنا بر این یکبار دیگر لزوم طولانی بودن دوران پساسرنگونیِ گذار در اینجا مشهود میشود.

۳- جمع بندی چهار بخش

خانم بنیادی گرامی، در بخش اول پاسخم بمقالۀ شما در بارۀ "اتحاد اپوزیسیون دموکراسی‌خواه... " جایگاه پر ارزش آنرا تشریح کردم. زیرا تا بحال مقاله‌ای از سوی یک فعال مشهور حقوق بشری و در عین حال بیطرف نخوانده بودم که باین دقت "معمای حل نشده‌ ۴۴ سال" را مورد بررسی قرار دهد و مهمتر از آن پیشنهاد همکاری عملی با مبارزین راه آزادی از طریق پلتفرم خود بنماید که تا کنون از سوی هیچ شخصیت مشهور و محبوب دیگری انجام نشده بود. البته شما خودتان میدانید ولی برای رفع سوء تفاهم باین نکته هم اشاره میکنم که من با شما هیچگونه خویشاوندی ندارم و شمارا هیچگاه حضوری ندیده‌ام و هیچگونه تماس تلفنی یا از طریق ایمیل و سایر کانالهای ارتباطی و مخابراتی نداشته‌ام.

در این بخش اول من تاکید کردم که بهتر است اپوزیسیون ایران دوران گذار، انتخاب مجلس مؤسسان موقت، تدوین قانون اساسی موقت، تشکیل پارلمان و دولت موقت و سایر نهادهای سیاسی موقت را از هم اکنون و از همین امروز آغاز نماید، و بهمین دلیل در انتهای این بخش و در بخش دوم طبق خواست شما در مورد عملی بودن روش مبارزات خاطرنشان کردم که شایسته است بجای "چه باید کرد"، شیوه‌ای برای "چگونه باید کرد" را اتخاذ کنیم. در این ارتباط باز هم طبق خواست شما در مورد "اتحاد اپوزیسیون دموکراسی‌خواه" که خواست کلیۀ گروههای اپوزیسیون هم هست باین نکتۀ مهم اشاره نمودم که بهتر است ما نوک پیکان مبارزات را بسوی دشمن اصلی جهتگیری کنیم و نه بسوی گروههای هم رزم. زیرا فضای نبردهای دموکراتیک مسموم میشود و هموندان هر گروه، خود را باین شیوۀ ستیزه جوئی در قبال رقبای سیاسی منطبق میکنند و این انطباق نُرمها و رفتار یک فرد با گروهی که بآن تعلق دارد را انطباق گروهی یا اجبار گروهی مینامند که همانطور که فوقا ذکر شد به بحران هویتی هموندان حزبی منجر شده و مبارزات را به بیراهه میکشاند. امیدوارم از این بابت موجب کدورت خاطر هموطنی نشده باشم زیرا هدفم صرفا تاکید بر اتحاد بود.

در بخش سوم، پروژۀ "ایران در حرکت" که از الگوی فرانسوی "جمهوری در حرکت" الهام گرفته را تشریح کردم که با حمایت شما و تعبیۀ نرم افزاری در سایت اینترنتی‌تان امکان پرکردن یک فرم انتخاباتی برای رأی دهندگان و کاندیدها در انتخابات آنلاین مجلس مؤسسان شهروندان ایرانی ایجاد شود. و بشما توصیه کردم که لطفا شخصیت‌های مشهور و بیطرفی مانند گلشیفته فراهانی گرامی وعلی کریمی عزیز را نیز بهمکاری در این حرکت دعوت نمائید و با انتشار یک تویت و یک استوری در شبکه‌های اجتماعی خود، هشتگ #ایران_در_حرکت را در رسانه‌ها فراگیر کنید، و جهت مشروعیت دادن باین انتخابات نیز از طریق جاوید رحمان که از سوی سازمان ملل بعنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران منصوب شده لطفا نظارت بر این انتخابات را بوسیلۀ نهادی از سازمان ملل سازمان دهید. پس از آن قانون اساسی موقت از طرف مجلس مؤسسان منتخب تدوین شده و انتخابات پارلمان موقت و از سوی این پارلمان هم انتخابات سایر نهادها برنامه ریزی میشود.

خانم بنیادی گرامی، علاوه بر این از شما خواهش کردم که لطفا با سایر شخصیتهای گروه هشت نفره در این کانتکست تماس گرفته و آنان را به همراهی در این حرکت دعوت کنید. مثلا حامد اسماعیلیون همیشه به فعالیتهای پروژه محور تاکید و از انتخاب نمایندگان مشروع صحبت میکرد. آیا وی میتواند در شرایط بحرانی فعلی پروژۀ بهتری را برای پیشبرد اهدافش تصور کند؟ و یا مسیح علینژاد که در ارتباط با گسست نسبی اتحاد گروه هشت نفره در مصاحبه‌ای بر لزوم درس گرفتن از این تجربیات و بر ادامه تلاش‌ها برای همبستگی اپوزیسیون تاکید میکند و میگوید: "هنوز هم باور دارم که راه نجات ایران از شر حکومتی که تا بن دندان مسلح است، همبستگی و اتحاد است. " در این باورِ مسیح علینژاد همان امید سحرآمیز سروده از هرمان هسه نهفته است که آغازهای پی در پیِ فعالیتهای جدید این بانوی مبارز و خستگی ناپذیر را توجیه میکند. پس هر اقدام جدیدی در مبارزات کنونی مثبت است و شروع اقدامات بعدی را نفی نمیکند. ویا رضا پهلوی که هنوز هم از گروه هشت نفره کناره گیری نکرده ولی خود را صرفا مقید بیک گروه نمیداند. این رفتار درست در چارچوب فرآیند "ایران در حرکت" است که هر کسی با هر ایئولوژی میتواند بآن بپیوندد. زیرا با این حرکت مشترک و در کنار هم تعصبات گروهی که در ما ایرانیانِ احساساتی بیش از حد وجود دارد متعادل میگردد. در ضمن رضا پهلوی همیشه از آوردن مردم بپای صندوق رأی صحبت میکند. این گوی و این میدان. وارد این حرکت شود، خود را کاندید هر مقامی که مایل است بنماید و برای پیشرفت مبارزات عملا بکوشد. و یا شیرین عبادی، اولین بانوی ایرانی که جایزۀ نوبل صلح را دریافت و افتخار بزرگی نصیب ایران نمود و منتقدان باو عیب میگیرند که چرا برای هر سخنرانی مبالغ هنگفتی دریافت میکند. منتقدین گرامی، شما هم لطفا کمی همت کرده و خود را باین مقام والای بین المللی برسانید و نام ایران را بر سپهر سیاسی بین المللی به درخشش درآورید، آنگاه برای هر سخنرانی صد هزار دلار دریافت کنید. نوش جانتان! ما بخیل نیستیم. این بانوی موفق در امور سیاسی و حقوقی میتواند با اردشیر امیرارجمند تماس گیرد و از طریق او میرحسین موسوی را ترغیب کند که به جریان "ایران در حرکت" بپیوندد و خود را کاندید هر مقامی که مایل است بنماید و به طرفداران خود نیز توصیه کند که در این حرکت شرکت جویند. رضا پهلوی هم در ارتباط بیانیۀ میرحسین موسوی و همراهی او در مبارزات اظهار نموده بود: "هرچقدر بیشتر زمینه ریزش از حکومت فراهم شود، راه فروپاشی جمهوری اسلامی را فراهم کرده‌ایم. " و یا عبدالله مهتدی این مبارز پیشکسوت و سیاستمدار با سابقه که بخوبی قادر است با فراخوانهای مختلف کلیۀ ایرانیان ساکن در نزدیکی تمام مرزهای میهنمان را به شرکت در این حرکت تشویق و دعوت کند.

البته شخصیتهای مشهور و میهن پرست باین گروه هشت نفره محدود نمیشوند، بلکه هر فردی که عرق وطن پرستی دارد بهتر است که ملت را به شرکت در این حرکت ترغیب کند، بویژه مبارزان زندانی در ایران، سران کلیۀ احزاب و گروههای سیاسی، اقتصادی، حقوق بشری و سایر اقشار اپوزیسیون. زیرا شرکت انبوهی در این حرکت، شمشیرِ از رو بستۀ رژیم را مثل پدیدۀ کشف حجاب سراسری کُند میکند.

خانم بنیادی گرامی، در بخش چهارم پاسخم بمقالۀ شما اهمیت طویل بودن دوران حکومت پارلمان و دولت موقت را پس از سرنگونی رژیم تحلیل کردم، با این نتیجه که اگر بخواهیم مردم بعد از پیروزی مبارزات در عرض مدتی کوتاه مجلس موسسان را انتخاب کنند و سیستم حکومتی را تعیین کنند، فقط و فقط قبر دموکراسی را در میهنمان کنده‌ایم. چه نظام جمهوری انتخاب شود چه سیستم مشروطه سلطنتی، هردو باحتمال قریب به یقین منجر باستبداد میگردند. یکی از استادان من در رشتۀ اقتصاد همیشه میگفت: "قبل از تصمیم، تشخیص مهم است. " لذا برای ایجاد یک دموکراسی پایدار و مستحکم در ایران، زمانی همه پرسیهای سراسری ثمر بخش خواهند بود که سطح آگاهی و بلوغ سیاسی هموطنانمان تقریبا به حد کشور سویس رسیده باشد که در آنجا سیستم همه پرسی بسیار کارآمد است.

بامید آنکه در جریان بخشهای مختلف پاسخ من بمقالۀ پر ارزشتان بوده باشید

و با عرض احترام

سیاوش سهراب
__________________________________________________

۱) https://savepasargad.com/هر-نوع-نظر-سنجی-و-رای-گیری-در-این-دوره-حس
۲) https://www.radiofarda.com/a/nasrin-sotudeh-message-amnesty-international-norway/32390456.html
روح الله خمینی، ولایت فقیه، ص ۵۶ (۳
۴) https://www.youtube.com/watch?v=cWH9wxM1KM4
۵) https://news.gooya.com/2023/02/post-73178.php
۶) https://www.akhbar-rooz.com/192287/1401/11/20/
روح الله خمینی، کشف الاسرار، ص ۷ (۷
روح الله خمینی، ولایت فقیه، ص ۱۵۸ (۸
۹) https://www.shia-news.com/fa/news/109217/فروش-کودکان-انتحاری-در-پاکستان
۱۰) http://www.suedkurier.de/nachrichten/panorama/Selbstmordattentate-im-Fokus-Motive-Zahlen-und-Geschichte;art409965,8824275
۱۱) https://rouzgar.com/186/descombes-espili



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy