چند روزی است بمانند چندین سال گذشته بازهم خمپاره و موشک و توپ و تانک خاورمیانه را در خود فرو برده است و خروجی آن مرگ و میر و در به دری هزاران انسان از سوئی و از دیگر سو خشونتی مهار ناشدنی غیر قابل باور است.
خشونتی به بهائی بس گران که تحقیر و از دست شدن جان انسان هایی را شامل میشود که اکثریت قریب به اتفاق آنان کوچکترین گناهی ندارند جز اینکه در آن منطقه به دنیا آمدهاند و اجبار به ادامه زندگیِ از پیش تعیین شدهِ خود هستند.
حماس حمله میکند، در کمتر از ۵ ساعت بیشتر از ۱۲۰۰ نفر اسرائیلی را در خانه خودشان قتل عام میکند و از سوی اسرائیلی که میشود گفت امنیتی ترین کشور جهان است، در عرض آن پنج ساعت هیچ اثری از مقابله با کشتارِ بی رحمانه حماس دیده نمیشود - پنج ساعتی که عواقب آن کُشتار را میتوان جهنمی برای مردم اسرائیل دانست. آیا بنظر نمیرسد این سوال بزرگی است که ماموران و مسئولان در آن پنج ساعت سیاه و کشتار مردمشان چه میکردند؟ که همچنان در انتظار پاسخش باقی ماندهایم.
اسرائیل به دلیل حق دفاع از خود، در صدد جبران بر میآید و به ازاء هر یک نفر تاکنون ۵ نفر را کُشته است. فرمان اخراج و تخلیه منطقه غزه صادر میگردد، آب و برق و مایحتاج عمومی ممنوع و حکم و دستور خانه به دوشی و بی خانمانی و اخراج بیشتر از ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر از خانه و کاشانه خود به اجرا در میآید.
خشونت در تمامی ابعاد آن و از جانب هر شخص و دولتی محکوم است و تحقیر انسان و انسانیت را به دنبال دارد. بدون هیچگونه قضاوت ارزشی، این مجموعه رویدادها در قرن بیست و یکم ننگ آور و خجالت آور است و ما شاهد خشونتهای گستردهای هستیم که اگر امروز هم مانند ۷۰ سال پیش جهان از رهبران با فکر و تصمیم گیری برخوردار بود شاید شاهد چنین وحشیگری هائی نمیبودیم،.
امروز فلسطین کجاست که تلاش میشود به مردم و اذهان عمومی گفته شود حماس با فلسطین جداست؟ میتوان حماس را قلع و غم کرد و نامی از فلسطین به میان نیاورد، ولی فلسطین همچنان فلسطین است و فلسطین باقی خواهد ماند.
باورش سخت است که حماس با تمامی ضربات سهمگینی که خورده دیگر وجود نداشته باشد. زهی خیال باطل. خشونت، کینه و تنفر و انتقام جویی به دنبال دارد همانطور که در این سالها شاهدش هستیم. حماس (یا حماس با هر نام دیگری در آینده) و فلسطین از یکدیگر جدا نیستند - اربابانشان متفاوت است، یکی جمهوری اسلامی و دیگری عربستان سعودی و یا هر دولت دیگری که برای منافع خودش هر کدام از آنان را حمایت کند.
جمهوری اسلامی کجای این معادله قرار دارد؟
جمهوری اسلامی در تمامی سطوح این جنگ خانمان برانداز و انسان کُش و از چهار دهه پیش تا کنون همیشه حضور داشته است چرا که همیشه برای ادامه حاکمیت سیاه و ننگین خود به دنبال بحران در داخل و خارج از ایران و در منطقه بوده است.
امروز حکومت جمهوری اسلامی در داخل خود دست به گریبان مشکلات بسیار گستردهای است که برای هیچ کدامشان پاسخ قانع کنندهای برای مردم ایران که ایستادهاند تا ایران را از این حکومت وحشت و سیاهی و غارتگر پس بگیرند ندارد و برایش هیچ راهی جز یک جنگ و بحرانهای منطقهای وجود ندارد که حاصل روشن آن همین جنگ امروز حماس و اسرائیل است.
آیا این جنگ با تخلیه غزه و کشتار هر آنچه بیشتر آن به اتمام خواهد رسید؟
آیا دامنه این جنگ منطقه و ایران ما را هم در بر خواهد گرفت؟
آیا در این بُرهه حساس، وظیفه و مسئولیتی برای ما مردم ایران که بنا به گفته بعضی مقامات جمهوری اسلامی بیشتر از ۹۰٪ مان به دنبال سرنگونی تمامیت، کُلیت و موجودیت این نظام سیاه و ننگ آور هستیم وجود دارد و ما کجا قرار داریم؟
ایکاش ما ایرانیانی که به دنبال بازپس گیری ایران مان هستیم امروز و در این بُرهه حساس و سرنوشت ساز دارای یک ائتلاف اپوزیسیونی و یک رسانهای که فارغ از هرگونه ایدئولوژی به امروز و فردای ایران بیاندیشد بودیم که در این دُنیای وحشی و سَر در گُم این توان را میداشتیم با ایجاد یک اتاق فکر به آینده بچههایمان و کشورمان بیاندیشیم و تصویری روشن را به مردمانمان ارائه دهیم.
امروز، نه دیر است و نه دور. چرا که شاهد گُسترش دادخواهیهای «زن، زندگی آزادی» و حضور جوانانی هستیم که با آگاهیهای بسیار از تجربه چهاردهه گذشتهای که ما اپوزیسیون سنتی فاقد آن بودیم، و پهنه بی بدیل اینترنت و فضای مجازی، برخوردارند و تا رسیدن به خواستههایشان که در بالاترین مرتبه آن سرنگونی جمهوری اسلامی است از پای نخواهند نشست. با نبود جمهوری اسلامی آرامش و صلح به ایران و منطقه بازخواهد گشت.
ایران فرزندانش را صدا کرده است، پاسخگویش باشیم.
حسین لاجوردی