ریشه تناقضها
رحیم قمیشی
سالها شعار مبارزه با اسرائیل میدهیم، سالها رنج شعار نابودی اسرائیل را به مردم تحمیل میکنیم، سالها راه رسیدن به قدس را ترسیم میکنیم، وقتی اسرائیل به غزه لشکرکشی کرده، روزانه هزار فلسطینی میکُشد، کودک و زن و بیمار در بیمارستان را هدف قرار میدهد، ناگهان یادمان میافتد مبارزه اصولی دارد، و نباید با لشکرکشی، زمینه دخالت آمریکا و نابودی خود را فراهم کرد!
در شورای امنیت به جز آمریکا همه کشورها، حتی آلمان، فرانسه، ژاپن، چین، انگلیس و روسیه، اسرائیل را ملزم به رعایت آتشبس و قطع نسلکشی میکنند و زمینه بسیار مناسبی در محکومیت اسرائیل فراهم میشود، آن وقت افتخار میکنیم حوثیهای یمن هر از گاهی یک موشک به آسمان شلیک میکنند!
چه وقتی مناسبتر از امروز، برای حمله به اسرائیل است؟ اگر توان و عزم حمله به اسرائیل را ندارید، اگر محاسبات جهانی برایتان مهم است، چرا از روز نخست فکر آن را نکردید؟ چرا بر موشکهای تولیدیتان نوشتید برای نابودی اسرائیل؟! چرا آن همه منابع کشور را صرف هزینه شعار محو اسرائیل کردید؟
تناقضی بالاتر از این باید نشان داده شود؟
گفتید رژیم پهلوی دزد است، گفتید مردم در کشوری با این همه منابع و ثروت نباید در فقر زندگی کنند، گفتید چرا پهلویها تابع تصمیمات آمریکا و انگلیسند، گفتید نه شرقی نه غربی سیاست شماست.
کجا در زمان پهلوی چند صدهزار میلیارد دزدی شد؟ کجا بیش از نیمی از اقتصاد کشور در دست نهادها و افرادی بود که هیچ حساب و کتابی پس نمیدادهاند؟
کجا رئیس جمهور کشوری جرئت داشت مقامات ما را مسخره کند؟ وابستگی به چین و روسیه اسمش چیست؟ وقتی پوتین رئیسجمهور ما را دست میاندازد که دیدم علاقه داری بیایی مسکو، منصرف شدم از آمدن به ایران! اسمش را چه باید گذاشت؟
عزت؟ استقلال؟ سیاست نه شرقی نه غربی؟
این تناقض را چطور حل میکنید؟
گفتید راه حلی دارید برای دعوای اسرائیل و فلسطین، پرسیدند چیست؟
گفتید رفراندوم. از همه مردم آنجا پرسیده شود چه میخواهند، همان انجام شود.
گفتند چرا در کشور خودتان رفراندوم نمیکنید؟
عصبانی شدید؛ مگر مردم توان تحلیل مسائل را دارند؟ مگر در هر مسئلهای حق دارند نظر بدهند.
یعنی مردم ایران، از مردم اسرائیل و فلسطین بسیار کمتر میفهمند!
این تناقض را چگونه توضیح میدهید؟
با این توجیه که بحثش را نباید کرد، مردم فراموش نمیکنند!!
نه! همه اینها تناقضاتی است که در ذات کشورداری شما وجود دارد.
اسرائیل باید نابود شود، ولی ما نگفتهایم!
دزدی بد است، ولی دزدیهایِ بزرگِ ما نه!
رفراندوم خوب است، اما تنها برای دیگران!
با تناقض نمیشود در کشور حکمرانی کرد. باید تناقضها را ریشهیابی کرد.
اما ریشه همه این تناقضات کجاست؟
آیا ریشۀ آنها مشترک است؟
به نظر من آری.
وقتی آنچه را به دین وصل میکنیم که دین برای آن نیامده!
وقتی از دل دین میخواهیم دستوراتی استخراج کنیم که ربطی به دین ندارد.
- اقتصاد اسلامی
- سیاست خارجی اسلامی
- حکمرانی اسلامی
- ارشاد اسلامی
- بانک اسلامی
- زندان اسلامی
- قانونگذاری اسلامی
- علوم انسانی اسلامی
وقتی ریشهها تناقضزا باشند، چرا تناقض در همه امور کشور اوج نگیرد!
ما در مقام تصمیم میشویم اسلامی، در اجرا گرفتار واقعیات میشویم!
در شعار مسلمانی مبنای تصمیماتمان میشوند.
در عمل انسانهایی هستیم معمولی، حکومتی تشکیل میدهیم تحت نظر فقیه
در عمل بیشترین دزدیها، بیشترین فسادها و بیشترین انحرافات را تجربه میکنیم!
ما تا تناقضات اصلی و ریشهای را حل نکنیم
تناقضات در سطح جامعه حل نخواهند شد.
و تا ابد باید با تناقضها زندگی کنیم.
اگر بشود نامش را زندگی گذاشت!