این مطلب ابتدا ۱۳ سال پیش منتشر شد و سپس در کتاب «معجرهی تو» (مجموعه مقالات مربوط به زنان) بازنشر پیدا کرد.
در این دوره که مردمان ایران، شاهد اوج گرفتن جنایات حکومت واپسگرای اسلامی به ویژه نسبت به زنان هستند، میخواهم همزمان با هفده دی و بازنشر آن، به عنوان یک زن ایرانی، ادای احترامی چندباره داشته باشم به اولین رهبر تاریخ ایران (پس از حمله اعراب) که قدر آزادی زن را میدانست
شکوه میرزادگی
ژانویه ۲۰۲۴
ما چه سلطنت طلب باشیم و چه جمهوری خواه، چه چپ باشیم و چه راست، چه فمنیست به معنای واقعی آن باشیم و چه «فمنیست اسلامی»، اگر به برابری حقوق زن و مرد باور داشته باشیم، نمیتوانیم روز هفده دی را از تاریخ تحولات اجتماعی سرزمین مان حذف کرده یا آن را نادیده بگیریم، و نمیتوانیم با بهانه هایی مثل «دیکتاتوری رضا شاه»، یا اجباری شدن بی حجابی به وسیلهی دولت، اهمیت و ارزش این روز بزرگ را در زندگی زن ایرانی انکار کنیم.
چطور است که ما میتوانیم بپذیریم که گروه هایی از زنان ایرانی سی سال است در تلاشاند تا از حکومت اسلامی، یعنی یکی از دیکتاتورترین حکومتهای موجود بشری، بخواهند به حقوق و خواستهای بسیار ساده و طبیعی و انسانی آنها توجه کند، از آنها بخواهند که قوانین کهنهای را که بر آنها مسلط کردهاند تغییر دهند ولی نمیتوانیم فکر کنیم که گروه هایی از زنان آن روز ایران از رضا شاه و حکومت وقت خواهان تغییراتی بوده باشند؟ و این حکومت، با همهی ایرادها و اشکالهای خود، از آنجا که دولتی مدرن بود در بیش از هفتاد سال قبل به این خواست پاسخی مثبت داده باشد.
انکار هفده دی حتی انکار جنبشهای زنان از حداقل سی سال قبل از آن است؛ انکار زنان بزرگی است که در آن هنگام از قعر قرون وسطی خود را بالا میکشیدند تا بتوانند همراه و هموزن زنان سرزمینهای پیشرفته باشند. آنها در جنبش تحریم واردات کالاهای خارجی شرکت میکردند، از ترس متحجرین لباس مردانه میپوشیدند تا بتوانند در تظاهرات مختلف شرکت کنند و، به این ترتیب، در جریانات سیاسی و اجتماعی سرزمینشان دخالت داشته باشند؛ آنها زینتهای دست و گردن خود را (که در آنزمان برای زنها اهمیتی خاص داشت) میفروختند تا تأسیس اولین بانک ایرانی را امکان پذیر کنند. یادمان باشد که همهی این زنان کسانی نبودند که به درخواست آیت اللهها و حجت الاسلامها به این نوع عملیات دست زنند. در میان آنان زنانی هم بودند که از دست همان آیت اللهها و حجت الاسلامها رنجور و در عذاب بودند. هفده دی به معنای یادروز به نتیجه رسیدن خواستهای این زنان است که اهمیت دارد؛ زنانی که در زیر زمینها جلسه برگزار میکردند و (در عصر نبود رادیو، تلویزیون، اینترنت) چندان کسی هم نبود تا چون امروز خبر جلسات آنها را چند قدمی دورتر از آن زیر زمینها ببرد. آنها زیر نور شمع و در پستوی خانهها مطالب جزوهها و نشریاتی را مینوشتند که نه تنها در تعدادی محدود چاپ میشد بلکه پس از چاپ هم فرصت پخش نداشت. آنها را باید زیر چادر میگرفتند و با هزار ترس و هراس به دیگران میرساندند. و چه سنگها که به خانهی این زنان پرتاب شد و چه کتکها که خوردند! و بالاخره انکار هفده دی، انکار انبوه زنانی است که از اولین مجلس مشروطیت خواستار پابرجای حداقل حقوقی زنان بودند. و تعدادشان به طور قطع اگر (به نسبت جمعیت) بیشتر از شمارگان مایی که امروز زیر نامهها را امضا میکنیم نبود، کمتر هم نبود. و مردان مذهبی در آن مجلس هم با صراحت به آنها گفتند کار زن ادارهی امور خانه است و مراقبت از شوهر و فرزندان.
این زنان، از شروع جنبشهای حق طلبانه خود تا روزی که قانون به آنها اجازه داد که از خانه بیرون بیایند، رنجی بردند بسا بیش از رنجی که زنان ایران در این سی سالهی اخیر برای کسب حقوق انسانی خود بردهاند.
چگونه است که بزرگترین افتخار زنان حقوقدان ما امروز آن است که توانستهاند در سی سال حکومت اسلامی به دو سه توفیق نیم بند در امور حقوق زنان برسند ـ که تازه پس گرفته هایی از داشتههای ما قبل انقلاب است ـ اما ما حاضر نیستیم بگوییم که، در همین روز هفده دی، برای اولین بار در تاریخ کشورمان، سن ازدواج تغییر کرد، برای اولین بار ازدواج با کودکان نه ساله ممنوع شد، برای اولین بار پس از قرنها زنها اجازهی کار اجتماعی یافتند، و برای اولین بار فرصت تحصیلات در دانشگاهها را پیدا کردند. چرا حاضر نیستیم اینها را بگوئیم؟ چرا زنان در کشورهای پیشرفته جهان وقتی میخواهند مسیر تحول و پیشرفت زنان را بگویند و بنویسند به هر گوشهای از آن با دقت و بی نظری کامل نگاه میکنند؛ بی توجه به این که به دست چه کسی و چه کسانی مهر قانون بر حقوق کسب شدهی آنها خورده است؟ این انکار تاریخ چیست که ما در همهی مسایل مختلف با خود داریم؟ بسیاری از فمنیستهای ایرانی حتی وقتی میخواهند که تاریخ جنبش زنان را بنویسند، یعنی به کار تحقیقی که باید اصلش بر بی نظری و راستگویی باشد بپردازند، این قسمت از تاریخ جنبش زنان را، به عمد ندیده میگیرند. یعنی، موضوع با اهمیت قانونی شدن (یا عرفی شدن) برخی از حقوق زنان ایران را، که برای اولین بار در تاریخ پس از اسلام اتفاق افتاد، ندیده میگیرند. بنظر من، قوانین کاملاً امروزی و مفیدی که در هفده دی و در پی آن در سالهای بعد در سرزمین ما تصویب شد در واقع از اولین قوانین عرفی بودند که زنان ما از موهبت آن برخوردار شدند. تصویب این قوانین از آنچنان اهمیتی برخوردار است که زشتی «اجباری کردن بی حجابی» (که همیشه بوسیلهی عدهای بصورت پردهای پوشاننده بر همهی دست آوردهای هفده دی کشیده میشود) نمیتواند از اهمیت آنها کم کند. بله، ما، با هر نوع عقیده و سلیقهی سیاسی و اجتماعی که داشته باشیم، اگر که بخواهیم تحلیل و تحقیقی بی نظر و غرض از تاریخ جنبش زنان داشته باشیم قادر نخواهیم بود اهمیت روز هفده دی را به عنوان اولین روز حضور قانونی زنان ایران در عرصههای اجتماعی را ندیده بگیریم. و قادر نیستم ارزش نقش مترقی رضا شاه را، به عنوان مهمترین تصمیم گیرنده، برای قانونی کردن این حقوق را پایمال کنیم به خصوص در مقایسه با امروز که میبینیم در اوایل هزاره سوم، یعنی بیش از هفتاد سال پس از آن روزگاران حتی یک سیاستمدار در بین خیل سیاستمداران جمهوری اسلامی پافت نمیشود که حاضر به دادن این حقوق به زنها باشد.
روز هفده دی، چه ما بخواهیم و چه نه، روزی است که در اسناد جنش زنان ایران و جهان به عنوان یکی از روزهای مهم و ملی جنبش زنان ایران نقش بسته است. سالگرد این روز بزرگ بر زنان و مردان برابری خواه ایران مبارک باد.
شکوه میرزادگی
روشنفکرستیزی مردمستیزی است، اکبر کرمی