حدود صد و اندی سال است که فرهیختگان و سیاستمداران و علاقمندان تجدد و مدرنیته با مفاهیمی چون:
۱- جمهوریخواهی
۲- دموکراسی
۳ -پروتکل یا قراداد اجتماعی
۴- سیاست ورزی
۵- آزادی و عدالت
۶- قانون و مشروطیت و....
تلاش کردهاند تا مسیر جامعه را بسوی تغییری مدرن هدایت کنند. هزینهها دادهاند، افتادهاند و برخاستهاند اما این قافله هنوز در راه است و به مقصد نرسیده!؟
صاحبنظران از دریچههای مختلف، به این ناکامیها پرداختهاند.
عدهای بر این باورند که گذشته ما چنان تعیین کننده است که آینده ما را ساخته است که نگاهی بدبینانه و جبری است و دیگرانی هم تاکید میکنند که آمالها و هدفهای آینده است که امروز ما را رقم میزند. ولی اندیشمندان دیگری هم در میانه این و آن، به نگاه علمی به گذشته و آینده و چگونگی معنا دادن به گذشته و آینده، راه سومی را پیشنهاد میکنند.
امروزه بر اثر تحقیقات و مشاهدات علمی، پای عامل جدید دیگری هم به این پیچیدگیها و ناکامیها اضافه شده است: روان شناسی اجتماعی و روان نا آرام سیاسی ما که از تراما هاو آسیبهای روانی ما به پارگی و عدم تعادل رسیده است. بخشی از این تراماهای فردی و اجتماعی ما هم درازمدت و کهنه و کمپلکس هستند که هیچگاه تخلیه نشده و بهبود نیافتهاند!؟
فرضیهای ساده ولی قابل تامل را مطرح میکنم تا انگیزهای برای انکشاف موضوع فراهم شود،
نقش تراماهای فردی و تراماهای اجتماعی در بحرانهای اجتماعی و سیاسی امروز ما
تراما (trauma) چیست؟
تراما، اتفاق یا شرایط غیرمعمول و غیر پیش بینی است که برای شخص و یا اجتماع یاکشوری پیش میآ ید که زندگی معمولی وعادی را مختل میکند که نتیجهاش آسیبهای عمیق روانی یا جسمی و یا عاطفی و اجتماعی است که در اصطلاح علمی به آن post traumatic stress disorder (یا اختلال پس از ضربه) میگویند. انچه که مهم است این است که اتفاقها خود بخود ایجاد اختلال نمیکنند بلکه برداشت و معنی دادن ما به این اتفاق هاست که موجب distress و اختلال روانی - عاطفی و جسمانی ما میشوند. این واکنشها اگربموقع هدایت و درمان بشوند، زندگی روال عادی را به پیش میبرد ولی اگر درمان نشوند، اثر دیرپا یی روی احساس و حتی تفکر ورفتار اجتماعی ما با خودمان ودیگران دارند. تراما گاهی هم اجتماعی است مثل تبعیض ساختاری، مثل دوقطبی کردن چامعه مثل خشونتهای سیاسی مثل جنگ وکشتار جمعی و.......
تراماهای فردی و اجتماعی بحث این نوشته است که چگونه این تراماها ممکن استً که انسان و اجتماعً را غیر متعادل و آسیب پذیر بکند و سیاست و دیپلوماسی را هم تحت تاثیر قرار بدهد.
در روان شناسی امروز از انواع تراماها بحث میشود. گروهی از ۳ نوع و محققین جدیدتر از ۵ نوع تراما سخن به میان آوردهاند ولی سازمان بهداشت ملی آمریکا و اداره تشخیص و پیشگیری بیماریها به تازگی (۲۰۲۳) از ۷ نوع تراما صحبت به میان آوردهاند که هریک میتواند باعث اختلال PTSD بشود. که در فارسی به آن ضربههای روحی پس از حادثه هم گفتهاند. تراماهای هفتگانه یا (7 big) را اشاره گذرا میکنیم وبعد به راههای درمان یا تطابق با هرکدام میپردازیم.
۱- گروه اول شامل یک اتفاق دردناک و غیر قابل پیش بینی در زندگی فردی که منجر به PTSD میشوندکه به آن Acute trauma هم گفتهاند.. مثل نمونههای زیر:
. تجاوز جنسی در خانه، مدرسه و یا زندان که به آن sexual assault میگویند از مهمترین نمونه از نوع اول است اما نمونههای دیگری هم ذکر شدهاند.
. بیماریهای ناگهانی که باعث تهدید زندگی است مثل بیماری سرطان.
. ازدست دادن ناگهانی یکی از نزدیکان بر اثر تصادف، اسلحه، زلزله و یا سقوط هواپیما.
. شاهد بودن به یک تراما مثل تجاوز یا کشتار در خیابان و زندان.
. اتفاقات غیر معمول فردی مثل تولد کودکً نا خواسته یا تلاش برای خود کشی و یا رهایی از غرق شدن در دریا.
۲- گروه دوم را Complex traumas نام نهاده اندکه بیشتر تراما هابی هستند که از دوران کودکی بجا ماندهاند ودرمان هم نشدهاند. و همچنان این آسیبها فعال هستند و در خواب و بیداری و در انعکاس احساسات و ترسهای غیر معمول روزانه نشان داده میشوند و ازدید روانپزشکی، عامل مستعد کننده بیماریهای روانی به حساب میآیند که گاهی به شکل مشکلات در مدرسه و درسلوک با دوستان و همسالان، خود را نشان میدهند. مثالهای دیگری را هم میشود اشاره کرد: مثل: تجاوز مدام در درون خانواده و یا نزدیکان.
یا مثل کودک آزاری مداوم و chronic مثل پدیده bullying در مدرسه و یا محل کار و آزار و اذیت و تحقیر مداوم از طرف همکلاسی یا همکاران.
۳- گاهی تمام موارد بالا ممکن است در مورد کودک یا شخص دیگری اعمال شود که به آن Acute، chronic، complex traumas combined
میگویند که هم تفکر و هم احساس و هم رفتار شخص را آسیب پذیر و مختل میسازند. نوع بسیار پیچیدهای از تراماهایی که کهنه شده و چند ریشه است ولذا درمان پیچیدهای هم دارند و علایم ونشانههای بسیاری را هم بروز میدهند مثل.:
زود انگیختگی
اضطراب
مشکل در تمرکز حواس و فکر (حواس پرتی)
یاد آوری مداوم خاطرات تلخ گذشته
کابوس و بد خوابی
گوشه گیری غیر عادی همراه با ترس از دیگری
احساس گناه و خود را مقصر دانستن
افسردگی و مغموم بودن
شکایت از دردهای مداوم و نا مشخص
پارگی و شکاف در شخصیت، عدم شناخت واقعیت
گرفتار شدن در خاطرات مزاحم که رها شدن از آنهاً چندان هم ساده نیست.
۴- تراماهای غیرمستقیم یا ثانویه: Secondary/ vicarious traumas
که در این نوع تراما، این اتفاق ناگواررا مشخصا خود شخص تجربه نمیکند، بلکه شخص شاهد و ناظر مصیبتی تکاندهنده در مورد دیگری میشودکه منجر به اختلال میشود مثل: تماشای حلق آویز شدن جوانان در ملاء عام در خیابان از جرثقیل. مثل شاهد بودن دختر بچه ۷ساله در مورد کشته شدن مادرش توسط پدر در خانه با شلیک چند گلوله!
و یا شنیدن تیر خلاص به سر همبند زندانی در زندان اوین ویا شاهد بودن جمعیت از کشتار مردم کرمان در انفجارهای پیاپی در مراسم دولتی اخیر در کرمان.
۵- انتقال تراماها و آسیبهای روانی از نسل پیشین به نسل پسین از طریق نقل روایتها و یا انتقال آنها از طریق سینه به سینه. generational traumas
مثل خشونتهای نژادی طولانی در امریکا و یا روایتهای هولوکاست به نسلهای جدید یهودی و یا انتقال تجربیات و کشتارهای وسیع قزلباشان صفوی برای شیعه کردن مردم ایران یا خاطرات خونین کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ در جوانان دهه ۳۰ و ۴۰ و یا کشتار ۶۷ در زندان اوین و تراماهای بجا مانده از خشونتهای حکومت در قتلهای زنجیرهای و یا خشونتهای سالهای ۹۶ و ۹۸ و کشتار سر نشینان هواپیمای اکرایینی یا مثل اسید پاشیهای اصفهان و مشهد و یا مسمومیتهای شیمیایی در مدارس ایران و در این اواخر هم مهسا کشان و..
که تا کنون هیچ نهاد حکومتی و یا رهبران مذهبی، هیچکدام مسئولیت این فجایع را بدوش نگرفتهاند که خود باعث بی اعتمادی و خشم فرو خفته میشود.
۶- تراماهای اجتماعی یا social traumas
این باور عمومی در ایران پیش آمده است که: برپایی حکومت اسلامی در ایران خود ترامای بزرگ اجتماعی و تاریخی است که ۴۵ سال است چون بختگی بر روح وروان و تاریخ و هویت ایرانیان آوار شده و روان جمعی ما را نامتعادل کرده است که به اشکال مختلف تجاوز خود را نشان دادهاند.
مثل تروریسم، مثل ترامای پناهندگی و مهاجرت و فرار مغزها مثل خشونتهای سیاسی و ایدیولوژیکی و مذهبی برعلیه دگر اندیشان، تجاوز واعمال شکنجه سفید وسرخ و اعتراف زیر شکنجه برای شخصیت زدایی زندانی، مثل خشونتهای خیابانی بر علیه معترضین و منتقدان با اسید پاشی و ساچمه زنی بر چشم دختران و پسران جوان و از همه مهمتر تبعیضهای زبانی، عقیدتی، جنسیتی، قومی بر علیه غیر خودیها که منجر به حذف روانی و اجتماعی و شغلی (exclusion) میشوند.
این تراماهای اجتماعی منجر به social anxiety disorder یا اختلال اضطراب اجتماعی ونا امنی اجتماعی میگردند. که تعادل روانی و حتی اخلاقی انسان را بهم میریزد و به تحلیل رفتگی و خستگی روانی و افسردگی و یا پرخاشگری کور اجتماعی فرا میرویند که جامعه شناسان از ان به فروپاشی اخلاقی یاد میکنند.
این علایم و نشانهها بسیار شایع میشوند:
بدبینی بدیگران،
ترس فراگیر که کسی در حال تعقیب شماست و شما مرتب در حال قضاوت هستید.
بی اعتمادی فراگیر به همه چیز و همه کس
اضطراب از جمع،
بی تفاوتی،
کرایش به فرار
خودمداری، خودخواهی و خودشیفتگی که مقاومت وتحمل شخص در برابر تغییر بسیارآسیب پذیر و شکننده و باعث خود انگیختگی و پرخاشگری آنی و فوری میشوند.
۷- تراماهای منطقهای و جهانی (regional trauma)
جنگ ۸ ساله ایرا ن و عراق ملیونها کشته و زخمی و آسیب دیده بجا گذاشت هنوز این آسیبها و تراماها بر جسم و روان باز ماندگان سنگینی میکند. جنگهای شیعیان با سنیها که به شکل القاعده و داعش و حماس و حزب اله سالهاست که منطقه وسیعی را به آشوب و ناامنی کشانده و جنکهای سوریه و اکراین و این تازگیها جنگ خانمانسوز اسراییل و فلسطن و حماس، نه تنها نسل حاضر را در دوسوی مرزها آسیب پذیر و تراماتیزه کرده حتی صدای شورای امنیت سازمان ملل و سازمانهای حقوق بشر و انجمن روانپزشکان و روان شناسان آمریکایی و ایرانی را هم بلند کرده که اثرات این جنگ، نسل بعدی مردمان غزه و این منطقه را هم دچار تراما خواهد کرد. برای مثال طبق گزارش سازمان ناظر حقوق بشر اروپا در مورد مصیبتهای غزه، ۲۴۰۰۰ کودکً درغزه یک یا هردو والدین خود را در کشتار غره توسط اسرائیل، از دست دادهاند!؟ این خشونتهای منطقهای خواب و بیداری و احساسات و عواطف وافکار و رفتار اجتماعی ملیونها سکنه این مناطق را مختل کرده و متاسفانه هیچ روزنه امیدی هم در افق دیده نمیشود چرا که هر طرف خواهان نابودی کامل طرف دیگر است!!!!
در حقیقت هم برای مردم اسرائیل و هم برای مردم فلسطین یک ترامای عظیم اجتماعی بوجود آورده است.
البته هم فلسطینیها و هم یهودیها تراماهای احتماعی تل زعتر و هولو کاست را سالهاست که باخود حمل میکنند که هیچگاه تخلیه نشدهاند و طی این سالها به ناخود آگاه اجتماعی (social unconscious) پیچیده ونفرت عمیق از دیگری تبدیل شدهاند و باید تخلیه شوند یا ازطریق کنترل شده (تجربه نلسون ماندلا درآفریقای جنوبی) و اعتراف به جنایت در دادگاه و فرایند اجتماعی (reconciliation) و یا شیوههای کنترل نشده مثل جنایتهای جاری بین اسرائیل و غزه.
البته تراماهای فردی هم ظرفیت وً پوتانشیال آن را دارند که بشکل خشونتهای افسار گسیخته خود را نشان دهند و گاهی هم به تراماهای اجتماعی مثل نسل کشی ختم بشوند! چرا که از یک پویائی روانی پیچیده (determinism) انباشته شده تاریخی نیرو میگیرند.
آثار تراماهای اجتماعی و تاریخی از بین نمیروند ومنتظر فرصت میشوند تا برون ریزی شوند!؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
بخش دوم:
راه چاره چیست؟ چه باید کرد؟
راههای خلاص شدن ازتراماهای فردی و اجتماعی کدامند؟
روشهای درمانی برای هر نوع تراما متناسب به شدت، زمان و سن افراد و ساخت فرهنگی هر جامعه ونوع سیستم حکومتی، میتواند متفاوت باشند.
سه نوع درمان یا برنامههای بازپروری، پیشنهاد شده و در عمل هم مفید بودهاند:
۱- انواع روان درمانیهای فردی
۲- داروًدرمانی و مداخلات پزشکی و کلینیکی
۳-ترکیب روان درمانی و دارو درمانی و مدد کاری اجتماعی با همکاری نزدیک روانپزشک، رواندرمانگر و مدد کار اجتماعی.
# قبل از تصمیم برای درمان، بسیار مهم است که که در یکی دو روز اول حادثه و مصیبت، یک جلسه برای آ شنایی اولیه با چگونگی و قوع فاجعه (psychological debriefing) با شخص مصیبت دیده ترتیب داده شود تا یک ارزشیابی کلی در مورد نوع ضربه روانی و شدت آن و بررسی نوع واکنشها و باز خورد عاطفی، احساسی، و افکار شخص حادثه دیده انجام شود که نوعی مداخله حمایتی از بیمار در رابطه با ترامای مورد مطالعه است. تمام جزییات و زمان و چگونگی وقوع تراما در پرونده ثبت شده تا تیم درمانی بر استفاده از این پرسشنامه اولیه در تشخیص نوع تراما و کمکهای لازم به نوع درمان کمکً کنند.
روان درمانیهای پیشرفته و مداوم فردی و گاهی گروهی (group therapy) در عمل نشان دادهاند که توانایی این را دارند که با برنامههای آموزشی تدریجی به تخلیه این انفجارهای کور فردی و اجتماعی کمکً کرده و راه رها شدن از تخلیههای کور را نشان دهد که سعی خواهد شد به هر یک بطور کوتاه ومفید پرداخته شود.
شیوههای درمان فردی:
هدف از درمان فردی یا روان درمانی فردی روبرو شدن و تطابق بافاجعه یا مصیبت است نه فرار کردن و عقب نشینی کردن.
هدف اصلی مشاوره روانی ودرمان ایجاد تغییر در فرد است تا مددجو یابیمار خود بتواند از وضع موجود احساسی و فکری خود به فضای دیگری تغییر کند. البته تغییر عمدتا یک فرایند آرام وتدریجی است. شناخت از این که او قبل از تراما در چه وضعی بوده است و بعد از تراما چگونه عوض شده است وتغییر از انچه هست به کسی که میخواهد باشد و احساسی که میخواهد داشته باشد.
who you were -۱
who you are - ۲
who you want to be- ۳
روش درمانی فردی که از سایر تکنیکها در درمان تراما مفید تر بوده است، روش ترکیبی شناخت درمانی و رفتار درمانی است که به آن Cognitive- Behavioral Therapy یا رفتاردرمانی شناختی میگویند و در این تکنیک روان درمانگر کمک میکند تا بیمار هم از نظر برداشتها و افکار خود تغییر کند و هم این تغییرها را در رفتار روزانه خود و دیگران و اجتماع هم نشان دهد. بستگی به نوع تراما ممکن است که این جلسات درمانی از ۶ هفته تا دوسه ماه ادامه پیدا کند.. در پایان این پروسه شخص توانایی جدیدی کسب میکند تا واقعه (تراما) را طور دیگر ببیند و طور دیگر احساس کند و در نهایت طور دیگر واکنش یا رفتار نشان دهد. لذا هدف این درمان فردی تغییر در الگوی کارکرد مغز و قلب و تمام سیستم اعصاب و بدن که منجر به تغییر رفتار میشود و شخص را از زندان احساسات و عقاید منفی و ترس و بدگمانی به دنیای واقعی میکشاند و از درد و حرمان و بیخوابی و تنفر رها میسازد.
لازم است که به این نقطه کلیدی هم توجه شود که تراماهای فردی و اجتماعی ضرورتا به post traumatic stress disorder یا اختلالهای ناشی از تراما ختم نمیشوند بلکه امکان رها شدن و به growth یا به بهبودی رسیدن وجود دارد که بیشتر، کار روان شناسان بالینی و روان شناسان اجتماعی است که یک بحث تخصصی و کاربردی پیچیدهای است که برای توضیح و انکشاف آن به زمان مناسب و بحثهای علمی چند جانبه احتیاج است.
یکی از روشهای موثر دیگر در درمان PTSD، روش exposure therapy است که تکنیکهای مختلفی هم دارد. مثل باز آفرینی ترا ما با استفاده از تخیل (imaginal recreation) و تکرار و باز آفرینی حادثه یا (flooding& revisiting) که روان درمانگر کمک میکند تا بیمار حادثه را آرام آرام دوباره و چند باره ببیند و احساسات و هیجانات و ترسهای خود را در زمان حادثه بیان کند این روش تراپی در درمان فوبیها (ترسهای مرضی) و panic attack
و اضطرابهای اجتماعی (Social Anxiety) هم موثر بودهاند. نکته اساسی این است که روان درمانگر طی چند جلسه شرایط امن و آرامی را بوجود میآورد که بیمار آماده شود تا اتفاق مصیبت بار را دوباره و جند باره باز آفرینی کند و هر بار از بار استرس و ترس و دلهره از باز آفرینی حادثه کاسته میشود تا مصیبت قابل پذیرش شود و راههای سازگاری و تطابق به مصیبت فراهم شود و شخص به زندگی عادی (که از دست رفته بود) باز گردد.
systematic desensitization therapy روش درمانی دیگری است که آرام سازی یا حساسیت زدایی تدریجی تکیه دارد که در درمان انواع فوبیها، اضطرابها و تراماها موثر بوده است وسالهاست که در رفتار درمانی مورد استفاده بوده و گزارشها هم مثبت بودهاند در این تکنیک درمانی، در پله اول روان درمانگر به بیمار یاد میدهد تا relaxation راتمرین کند. یعنی ماهیجهها را شل کند. و در مرحله بعد بیمار لیست ترسها و شدت واکنشهای خود به مصیبت را درجه بندی میکند. و در مرحله بعد روان درمانگر شدیدترین واکنش اضطرابی را برای بیمار باز آفرینی میکند. از طریق صدا و تصویر و یا باز خوانی. وقتی که بیمار توان تحمل باز خوانی را ندارد، جلسه متوقف میشود و برنامه relaxation دوباره اجرا میشود و بار دیگر و بار دیگر این پروسه تکرار میشود و هر بار از شدت واکنش بیمار کاسته میشود تا به شکلی تدریجی تحمل و روبروشدن بیمار به حادثه بیشتر و بیشتر میشود تا زمانی که بیمار میتواند در مورد حادثه بنویسد و نوشتههای خود را با جزییات بیشتر روی کاغذ بیاورد و یا برای درمانگر بیان کند self expression
راههای برون رفت از تراماهای اجتماعی و تاریخی:
تراماهای اجتماعی بسیار پیچیده تر و ریشه دار تر و گاهی کهنه تر از تراماهای فردی است که شیوههای درمانی پیچیده تر را هم طلب میکند.
برای مثال عواقب سیاست نژاد پرستی و تراماهای بجا مانده از آن دوران سالها و قرن هاست که در آمریکا هنوز بطور قطعی حل و فصل نشده گرچه تغییرات بزرگی دراین ۱۰۰ سال گذشته در جهت قوانین برابری نژادیُ پیش آمده است و یا تراماهای جنگ جهانی دوم و کشتار یهودیان (هولوکاست) بشکل دیگری امروزه در کشتار مردم غزه خود رانشان میدهد و حتی به دیوان دادگستری لاهه هم کشیده شده است
. در کشور ما، انواع تراماها و کشتار غیر خودیها از زمان مشروطیت تا کنون به اشکال مختلف روان جمعی ملیونها ایرانی را خونین و آسیب زده کرده است. انقلاب ایران ازنخستین روزهایش تاکنون بر بستر تراما زایی و حذف و تبعیض و کشتار وتقسیم جامعه به خودی و ناخودی.... پیش رفته و بی اعتمادی و فرو پاشی اخلاقی و خشم و نفرت و گاهی افسردگی و نا امیدی جمعی را گسترده کرده است.
به نظر میرسد که جامعه بطور کل و فرهنگهای مختلف درون جامعه بطور خاص از بیعدالتی و تبعیض زبانی و جنسیتی و مذهبی و هویتی در رنج مداوماند.
گذار از این تراماها چنان ساده و بدون صرف وقت و هزینه ممکن نمینماید. انشقاق و عدم اعتماد به دیگری گاهی به خشونتهای وسیع کلامی و اهریمن پنداری دیگری کشیده میشود و هویت جمعی ایرانی ما را هم به پارگی میکشاند.
این تراماهای فردی و اجتماعی آگر پالایش بشوند، زندگی جمعی ما روال عادی را طی خواهد کرد و اگر پالایش نشوند امکان بروز اختلالهای روانی و اجتماعی مثل خودشیفتگی (نارسیسیسم) و یا گرایشهای افراطی و فاشیستی در احزاب و شیوه حکمرانی را سبب میشوند که هم زندگی شخصی و خانوادگی را به ناهنجاری میکشاند و هم اگر شخص با این زمینهها مصدر کار اجتماعی بشود، تصمیمات اجرایی او ممکن است زندگی خیلیها و حتی یک کشور وگاهی منطقه را به بحران وًجنایت بکشاند.
چه شیوه هابی برای گذار از این تراماهای اجتماعی و رسیدن به پالایش اجتماعی دوران گذار مفید خواهند بود؟
۱- دیالوگ- گفتگو بین گروههای اجتماعی و احزاب بجای حمله به یکدیگر و اتهام زدن. اول گوش کردن و بعد صحبت کردن روی مشترکات تا شرایط برای ایجاد (کنگره ملی جهت نجات ایران) فراهم شود.
۲- تغییرو اراده تغییر و استقبال از تغییر، در وضعیت موجود یا پارادایم شیفت
۳- ایستادگی نه فرار، یعنی روبرو شدن با مصیبت جهت شناخت و تغییر از درون،
چرا که فرار یا بی تفاوتی، این تراماها یا فاجعهها را عادی سازی میکند، درصورتی که این تراماهای اجتماعی اصلا عادی نیستند.
۴- آموزش مدرسهای از سنین خردسالی و آموزشهای اجتماعی از طریق وسایل ارتباط جمعی به شکلی حساب شده و مدرن.
۵- ایجاد یک مکان با شرایط امن اجتماعی در هر استان در زمان مشخص که افراد یا گروهها و خانوادههای داد خواه و آسیب دیده بتوانند به باز خوانیً و بیان مصیبتهای خود بپردازند بدون قضاوت و بدون نا امنی ودلهره و ترس از تعقیب و زندان.
۶- ایجاد دادگاههای حقیقت یاب برای تک تک آسیبهای اجتماعی ذکر شده و با حضور شکنجه گران و مسئولین این جنایتها به شکلی شبیه به آن که در آفریقای جنوبی اتفاق افتاد. البته بعضی از این راهکارها، در جریان گذار، عملی خواهند بود.
لذا برای پیشگیری از تراماهای اجتماعی دیگر در آینده:
ضرورت دارد که روان شناسی فردی رهبران سیاسی ونقش خود شیفتگی مرضی این رهبران در عصر حاضر بیشتر از هر زمانی مورد توجه مصلحان اجتماعی قراربگیرد بهمین دلیل کار گزاران سیستم حکوتی هرکدام برای مدت معین و مسئولیت مشخص انتخاب میشوند و نه برای همیشه بدون پاسخگویی.
امروزه سخن از تحلیل روانی و ارزشیابی روانی مسئولین احزاب سیاسی و کاندیداهای ریاست جمهوری به شدت مطرح شده است. لذا شاخه جدیدی از روان شناسی تحت نام جدید روان شناسی سیاسی، آرام، آرام جای خودش را در سیاست و دیپلوماسی و پلاتفرمهای سلطنت طلبی و جمهوریخواهی و پان اسلامیزم نشان میدهند که دوستان متخصص در روانپزشکی و روان شناسی و مددکاران اجتماعی میتوانند نوری بر پشت پردههای تاریک این مفاهیم بیفکنند تا از تکرار این تراماها و آسیبها پیشگیری شده و جامعه را به همزیستی و صلح رهنمون شوند.
اشکبوس طالبی ـ روان شناس