مطرح کردن این موضوع به خاطر این است که ثابت شود نظامهای اجتماعی بخشی از تکامل هستی هستند که قانون فیزیک و قانون ماده حاکم بر جرم زمین بر این نظامها حاکم و رهبری میکنند. اگر بشر از این قانونها سوء استفاده کند بشریت و این نظامهای اجتماعی ویران و به بن بست میرسند، مثل مذهب افراطی و رهبری مذهبی افراطی و ویرانگر که مظهر دروغ و عقبگرد هستند و سر از انزوا، توهم، رکود و بن بست در آوردهاند، پس بنابراین لازم است با هم وارد بحث هستی در جهان بشویم و این موضوع را ریشهای بررسی کنیم.
جهان، منظومه شمسی، کره زمین، محیط زیست، عناصر و موجودات زنده گیاهی و جانوری، بخصوص انسان را قانون فیزیک رهبری میکند. قانون فیزیک حاکم بر منظومه شمسی برای اینکه بتواند روی کره زمین تاثیر بگذارد باید در حد قد و قواره کره زمین جزء به جزء میشد تا جزء کوچکی از آن در حد قد و قواره کره زمین باشد، متقابلا کره زمین در هماهنگ کردن قانون فیزیک با قانون ماده حاکم بر جرم خودش باید نقش هماهنگ کننده بازی میکرد. به همین خاطر جرم سطحی زمین هم از انقباض بیش از حد خود کاست و جزء به جزء شد تا قانون فیزیک و قانون ماده حاکم بر جرم زمین با هم بر روی جرم زمین هماهنگ شوند. این دو قانون بیشتر با هم آشتی و در اندازههای مختلف تاثیرات هماهنگ شدهای بر روی جرم زمین، بخصوص جرمهای سطحی زمین پیدا کردند. این هماهنگی و همخوانی رشد و تکاملی این دو قانون بر روی جرم سطحی کره زمین باعث شدند که هستی بر روی سطح زمین بوجود آید و بیشتر رشد و تکامل پیدا بکند.
چند صد میلیون سال طول کشید که تا هماهنگی و رشد این دو قانون در رابطه با هم بر روی جرم سطحی کره زمین بتوانند از انقباض بیش از حد جرم زمین بکاهند. طبق این دو قانون جرمهای سطحی منبسط و از هم جدا و عناصر مختلف گازی، مایع و عناصر جامد بر روی سطح زمین بوجود آمدند. با بوجود آمدن این عناصر در اندازههای مختلف قانون جزء به جزء شده فیزیک نیز بین ساختارهای مختلف این عناصر تقسیم شد تا با قانون ماده حاکم بر این عناصر بیشتر هماهنگ و این عناصر بتوانند با قانون فیزیک و قانون ماده حاکم بر روی خود هماهنگ تر شده و با هم رشد کنند، درنتیجه قانون فیزیک در ارتباط با قانون ماده حاکم بر این عناصر در رابطه با هم رشدیابنده و همچنین به پیروی از این دو قانون ساختار عناصر نیز در رابطه با هم رشدیابنده شدند و روی رشد متقابل همدیگر تاثیر متقابل گذاشتند، پس بنابراین رهبری کنندگی و رهبری شوندگی همدیگر را در اندازههای مختلف بپذیرفتند و دست به دست هم دادند که تا با رهبری جمعی خودشان به طبیعت کره زمین شکل واقعی هستی بخش و رشدیابنده بدهند.
در ادامه این رشد و تکامل بر سطح زمین، نه فقط عناصر مختلف گازی، مایع و جامد رشدیابنده بوجود آمدند، بلکه از رشد و ترکیب آنها به مرور عناصر ترکیبی شیمیایی، مثل گیاهان اولیه و لیپیدهها و پروتئینهای اولیه در آبها بوجود آمدند. میلیونها سال طول کشید که تا از لیپیدها و پروتئینهای اولیه تک سلولیهای زنده اولیه در داخل آبهای اولیه بوجود آمدند. از رشد و تکامل چند صد میلیون ساله تک سلولیهای اولیه پلی مولکولیها و پلی سلولیها و سپس نرمتنان و کرمهای اولیه بوجود آمدند. بعداً از رشد و تکامل آنها پس از میلیونها سال دیگر موجودات جانوری غضروف دار و سپس موجودات استخوان دار دریایی و خشکی بوجود آمدند و به مرور تکامل پیدا کردند. این رشد و تکامل دو بخش درونی و بیرونی برای گیاهان و جانوران داشت و دارد،
مثلا در درون بدن موجود زنده جانوری تک تک سلولهای مختلف در رابطه با هم و در رابطه با قانون فیزیک و در رابطه با قانون ماده حاکم بر جرم زمین و حاکم بر خودشان رشد و تکامل یافته و در رابطه با هم بافتهای مختلف در درون بدن جانوران را بوجود آورند تا موجود زنده جانوری به مرور تکمیل تر و متکامل تر شد. از طرفی دیگر این موجودات زنده از بیرون ساختار بدن خود در ارتباط با اجتماع و محیط زیست میبودند که این محیطها قانون کلی تر فیزیک و قانون کلی تر ماده بر آنها حاکم بودند. این محیطها هم در رابطه با رهبری این قانونها رشدیابنده بودند و روی چگونگی رشد و تکامل بدن و اجزاء بدن موجود زنده نقش بازی میکردند، چون موجود زنده جزئی از این محیطها و در دل آنها بوجود آمده بود، به عبارت دیگر این محیطها و موجودات زنده در رابطه با هم رشد کرده و روی رشد و تکامل همدیگر تاثیرات متقابل داشتهاند که از قانون جزئی و کلی فیزیک و از قانون جزئی و کلی ماده حاکم بر جرم کره زمین پیروی میکردهاند و رشد فردی و جمعی را در ارتباط با هم در اجتماع و محیط زیست بوجود آورند.
اینکه این بده و بستانهای دو طرف بر چه اساسی و چه فرایندهایی را طی کردهاند و میکنند بحث مفصلی دارند و در این مبحث وارد بحث آنها نمیشوم.
همین قدر کافی است که عرض کنم که از این روند تکاملی رو به رشد ژنتیک تکاملی تاریخی شکل گرفت و تا زمانی که کره زمین وجود دارد این رشد ژنتیک تکاملی تاریخی هم وجود دارد و به رشد خود ادامه میدهد.
از دل این ژنتیک تکاملی تاریخی میلیاردها میلیارد عناصر، گیاهان و جانوران مختلف دریایی و خشکی بر روی کره زمین بوجود آمدند، از آن جمله انسان. از رشد و تکامل متضاد، متنوع چند صد میلیون ساله به مرور این عناصر و موجودات زنده گیاهی و جانوری متکامل تر، همگراتر، متنوع تر، متضاد تر و سیر تاریخی تکامل را در طبیعت متنوع و دگرگون کردند.
انسانها در چنین روند رشد و تکامل نقش داشتند و بخشی از رهبری قانون فیزیک و قانون ماده حاکم بر جرم زمین را به عهده گرفتند. بشر از ابتدا بر اثر نداشتن آگاهی درست و اطلاعات کافی، رهبری شوندگی و رهبری کنندگی کاملی نمیتوانست داشته باشد، چون باید یه مرور یاد میگرفت و به مرور تکمیل تر میشد، پس بشر از ابتدا از آزمون و خطا شروع و در نبود علم و آگاهی در اندازههای مختلف خودش از درون متضاد رشد کرد. از بیرون در محیط زیست فرد و افراد در تضاد و دشمنی با هم اجتماعات متضاد و غیر قابل کنترل را رشد میدادند تا مرز جنگ و کشت و کشتار و غارت همدیگر. اما به مرور بر اثر رشد و تکامل بیشتر و آگاهی بیشتر از واقعیات اجتماعی و محیط زیست، افراد در مواقعی پی به اشتباهات خود برده و خودشان را اصلاح و بیشتر با هم همگرا و با تضادهای خودشان کنار آمده و با هم بیشتر به تعامل میرسیدند و همدیگر را متنوع رشد داده و کامل تر میکردند که همراه بود با رشد فردی و جمعی و تشکیل اجتماعت گسترده تر، ولی با گستردگی جوامع اگر پیشرفتی بود، اما مشکلات هم زیاد تر میبود. در هر صورت خوب و بد، تضاد و دشمنی، همگرایی و تنوع فرد و افراد بازتابهایی در همزیستی با هم و در اجتماع و محیط زیست داشتهاند و دارند، به عبارت دیگر انسانها در هر زمان آثار کوتاه مدت و دراز مدت عملکرد خودشان را در اقتصاد، صنعت، علوم طبیعی و اجتماعی، فرهنگ، آداب و رسوم، قانون، محیط زیست و غیره بر جای گذاشته و میگذارند. در هر دوره این آثار به دست آمده و به ارث رسیده مشخص میکنند که آیا این جامعه پیشرفت داشته و یا مثل جمهوری اسلامی پس رفت و عقبگرد داشته است.
رهبری کنندگی و رهبری شوندگی
مطرح کردن رهبری کنندگی و رهبری شوندگی از طرف نگارنده به این خاطر است که این دو رهبر، یعنی قانون فیزیک و قانون ماده حاکم بر جرم با هم متفاوت و تضاد دارند. دوم به تنهایی بوجود نیامده و ثابت نیستند و در رابطه با هم متغییر عمل میکنند، چون عوامل مختلفی در رشد آنها نقش بازی میکنند. سوم رشدیابنده هستند و روی رشد هم در زمانهای مختلف تاثیرات متفاوتی میگذارند. چهارم در اندازههای مختلف انعطاف پذیر و میتوانند جزء به جزء شده و بجا و به موقع رهبری انعطاف پذیر و تنوع پذیر خود را با عناصر مختلف به اشتراک بگذارند. پنجم میتوانند در مواردی و بر اثر عوامل مختلف متضاد رشد کنند و چندان سر سازگاری با هم نداشته باشند، مثلا انسانها که از روی نادانی و جاه طلبی خرابکاری میکنند و جنگها را میآفرینند قانون فیزیک و قانون ماده حاکم بر جرم (جرم بدن خودشان، جرم موجود در محیط زیست) را متضاد رشد میدهند که آثار مخرب آنها بر روی ذهن، روح، عقلی، احساسی و جسمی انسانها فردی و جمعی و در اجتماع و محیط زیست پیدا میشوند، چون همگی آنها تابع قانون فیزیک و قانون ماده حاکم بر جرم کره زمین هستند. خرابی و تضاد این قانونها، یعنی خرابی و تضاد خود انسانها و محیط زیست.
روند رو به رشد بالا نشان میدهد که از رهبری کنندگی قانون فیزیک و از رهبری کنندگی قانون ماده حاکم بر جرم زمین، این عناصر گازی، مایع و جامد رهبری میشوند و به همین نسب این عناصر رشد و تکامل یافته و به مرور بخشی از رهبری کنندگی این دو قانون را خودشان گرفته و رهبری شوندگی خودشان را تکمیل تر میکنند. پس از تکمیل رهبری شوندگی آنها این رهبری شوندگی عناصر به رهبری کنندگی بالقوه تبدیل میشود. در چنین شرایطی این عناصر مختلف که تابع رهبری قانون فیزیک و رهبری قانون ماده حاکم بر جرم خود بودند این عناصر نیز رهبر و رهبری کننده بالقوه میشوند، یعنی این عناصر مختلف در اندازههای مختلف دارای خواص و تواناییهای بالقوه (رهبری کنندگی بالقوه) میشوند و قادرند که در ترکیب شیمیایی جدید وارد و بخشی از رهبری قانون فیزیک و بخشی از رهبری قانون ماده حاکم بر جرم زمین را در این ترکیب شیمیایی حاکم گردانند تا این ترکیب شیمیایی پس از تکمیل رهبری شوندگی خود و دارای خواص (رهبری کنندگی بالقوه) بشود و آماده باشد برای بوجود آوردن ترکیبات دیگر. این یعنی تقویت و رشد رهبریها و ادامه تکامل و رشد بیشتر بر روی کره زمین.
از دل این رشد و تکامل موادشیمیایی مختلف و سپس همانطور که در بالا گفته شد تک سلولیهای اولیه تا موجودات زنده گیاهی و جانوری دریایی و خشکی بوجود آمدند. به همین نسبت رشد فردی و جمعی گسترش پیدا کرد.
ما انسانها نباید فراموش کنیم که ما جزئی از این رشد و تکامل هستیم و خودمان همراه با محیط اجتماعی و محیط زیست در این رهبری کنندگی و رهبری شوندگی نقش داریم. هر گونه اشتباه از طرف ما در این رشد و تکامل، ما را بر آن میدارد که با دست خودمان قانون فیزیک و قانون ماده حاکم بر روی ارگانیسم خودمان و حاکمیت این دو قانون را بر روی محیط اجتماعی و محیط زیست به هم بریزیم و خراب کنیم، پس بنابراین در چنین شرایطی از عملکرد خراب خودمان توقع رشد و تکامل درست و پیشرفت نداشته باشیم. در چنین شرایط ما فلاکت و ویرانی در ذهن، روح، عقل، احساس و جسم خود و فلاکت و ویرانی بر اجتماع و محیط زیست به بار آوردهایم. در چنین شرایطی ما مردم سر از بیماریهای ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی در آورده و نهایتا ذهن و روح ما را خاکستری و مسخ و به عقب بر میگردانند تا ما هزار و چهارصد سال به عقب برگشته و از مذهب، ناسیونالیسم، قومگرایی افراطی، راکد و عقب مانده و یا از کمونیست افراطی سر در آوریم. همان بلایی که در زمان شاه با کمک درباریان، روحانیون درباری، خمینی و دار و دستهاش، گروهها و احزاب متوهم و بی عقل چپ و راست و اربابان شرق و غرب برای ما بوجود آوردند تا حسابی استحاله و مسخ مذهب شویم. بعد از انقلاب ۵۷ در زمان خمینی ملعون و دار و دستهاش ۴۵ سال تا به حال این مسخ و استحاله مذهبی را برای ما بیش از حد کردند. این یعنی ضدیت با قانون طبیعت، محیط زیستی و بشریت. خوشبختانه این اواخر مردم ایران تا حدود زیادی پی به اشتباهات خود برده و پشت به مذهب افراطی و آخوند عقب افتاده کرده و راه درست تر را با کمک هم پیدا کرده و پیدا میکنند. مردم ما کم کم یاد گرفتهاند که در هر شرایط خوب و بد ما انسانها در حد خود بخشی از هستی هستیم و بخشی از رهبری قانون فیزیک و بخشی از رهبری قانون ماده حاکم بر جرم کره زمین را به عهده گرفته و تعیین کننده و موظف هستیم که از قانون فیزیک و قانون ماده حاکم بر جرم زمین درست استفاده کنیم، مثلا مردم امروزه بهتر یاد گرفتهاند که کجاها به موقع و بجا از عقل و کجاها به موقع و بجا از احساس و کجاها در اندازههای مختلف از هر دو استفاده کنند، البته این شروع کار و با تمام سختیها و محدودیتهای زیاد باید به چنین مسیری حساب شده ادامه بدهند تا بر علیه ارتجاع جمهوری اسلامی و هر ارتجاع دیگری پیروز شوند تا بار دیگر از مذهب افراطی هزار و چهارصد ساله و یا چیزی شبیه به آن سر در نیاوریم. فرق نمیکند که با ریش و عمامه باشد و یا با کروات و کت و شلوار شیک.
جمع بندی
همه چیز رشدیابنده. رهبریهای مختلفی در رابطه با هم وجود دارند و عناصر و موجودات زنده را رهبری میکنند. بخشی از این رهبری (رهبری کنندگی و رهبری شوندگی) را خود عناصر و موجودات زنده گیاهی و جانوری به عهده دارند. بخشی از این رهبری شوندگی و رهبری کنندگی در اجتماع و محیط زیست است، بخش از این رهبری به دست انسانها از جمله مردم ایران است، پس بنابراین رهبری ثابت ومادام العمر وجود ندارد. دوم رهبر فردی و رهبری فردی وجود ندارد. در باره مذهب باید بگویم همینطور است و مذهب رهبر فردی و رهبری فردی ندارد، حتی احزاب، گروهها و سازمانها نمیتوانند رهبر فردی و رهبری فردی داشته باشند، بخصوص امروز که علم و پیشرفت حرف اول را در دنیا میزند. رهبریها در دسته جات مختلف مدیریتی، سرپرستی، فرماندهی، قضایی، وکالتی، کاردانی، معلمی، مهارتی و غیره تقسیم میشوند. طبیعی است که نباید رهبری شوندگی و رهبری کنندگی خودمان را با رهبری شوندگی و رهبری کنندگی کشورهای پیشرفته یکی بدانیم. آنها ششصد سال است که این راهها را با فراز و نشیب زیاد طی کردهاند. اما در چهارچوب کلی راه یکی است که اولا رهبری ثابت وجود ندارد و همه چیز در حال رشد و طرقی است. دوم رهبر و رهبری فردی وجود ندارد. سوم ما مردم ایران در چگونگی این رشد فردی و جمعی نقش داریم و باید کم کم با کمک هم از اشتباهات گذشته درس بگیریم و خودمان و محیط اجتماعی خودمان را اصلاح کنیم. حساب شده و به جا و به موقع از کشورهای دیگر کمک بگیریم و اگر هم میتوانیم به دیگران هم کمک بکنیم تا آنها هم در مسیر درست و پیشرفت قدم بردارند. سعی کنیم هشیار و آگاه باشیم که دیگران خودشان را به ما تحمیل نکنند و ما نیز خودمان را به دیگران تحمیل نکنیم. بده و بستان تجاری و علمی و تبادل اطلاعات درست است اگر اشتباه و تحمیل در آنها نباشد. در قسمت دوم این مقاله به مذهب و به گروهها و احزاب سیاسی و رهبری آنها میپردازم و ثابت میکنم که اصلا رهبر و رهبری فردی مذهبی و غیر مذهبی نمیتواند وجود خارجی داشته باشد.
موفق و مؤید باشید! پاینده و جاویدان ایران عزیز ما!
اکبر دهقانی ناژوانی