Thursday, Mar 28, 2024

صفحه نخست » اینها همه‌اش دروغ است، وقتش شده صدایمان را بشنوند

khizesh.jpgسکوت ما و آیندگان

رحیم قمیشی (رزمنده سابق در جنگ ایران و عراق و بازنشسته سپاه پاسداران)

سال ۱۳۶۷ که زندانیانی بدون جرم اعدام شدند ما سکوت کردیم، گفتیم اتفاقی است که افتاده، ما چه‌کاره بوده‌ایم! گناه ما که نبوده؟


وقتی قانون اساسی بارها به مصلحت زیر پا گذاشته شد، رهبر تعیین شد، دادگاه‌های ویژه جان گرفتند، احکام بدون حق اعتراض صادر شد، ممنوعیت‌های غیرقانونی باب شد، ما سکوت کردیم، جان‌مان را از سر راه نیاورده بودیم! شاید وقتی هم چیزی بگوییم!! اگر شد.

وقتی سال ۸۸ و ۸۹ بسیاری از معترضین را به خاک و خون کشیدند، میرحسین را غیرقانونی حصر کردند، کروبی را، رهنورد را، تاج‌زاده و بسیاری دیگر را زندان کردند، رسماً گفتند معترضان خون‌شان پای خودشان است، ما سکوت کردیم! گفتیم ظلم پایدار نمی‌ماند، بیگناه پای چوبه دار می‌رود اما بالای دار نه! اما وقتی نعش‌ها از زندان بیرون آمد ترجیح دادیم صبر پیشه کنیم و سکوت، سکوتی مرگبار. پچ پچ کردیم، این کار جنایت بوده، ولی ما چه‌کار باید می‌کردیم... جز سکوت، مبادا وضع بدتر شود!

سال ۹۶ شد، معترضین به رگبار بسته شدند، ما باید در سکوت اخبار می‌خواندیم و هشتک‌های اعتراض می‌زدیم. سال ۹۸ هم! ما اغتشاشگر نبودیم! ما ناآرام نبودیم، ما بافرهنگ بودیم، ما طرفدار اعتراض قانونی بودیم!!

اما نپرسیدیم کجا باید اعتراض قانونی می‌کردیم، نپرسیدیم آن جوانی که به تنگ آمده کجا باید اعتراض آرام می‌کرد، نپرسیدیم یک مترمربع در این سرزمین بزرگ نشان‌مان بدهید که بشود اعتراضی کرد و در امان بود. ما سکوت کردیم...

سال ۱۴۰۱ مهسا را دستگیر کردند و جنازه‌اش را تحویل خانواده‌اش دادند. عده‌ای سکوت‌شان را شکستند، ساچمه خوردند، تیر خوردند، باتوم خوردند، زندان رفتند. دختران ما صدایشان را بلند کردند، شادی حق ماست، زندگی حق ماست، ولی ما پدرها و مادرها، گفتیم سکوت خودش یک فریاد است!

ما دروغ گفتیم. سکوت یک تسلیم بود. ترس از خدای جعلی بود، یک سازش بود، به پیشواز مرگ رفتن بود، که ما رفتیم...

امروز هنوز حصر ۱۴ ساله ادامه دارد. هنوز تاج‌زاده در زندان است، برای هر افشاگر فساد، پرونده تشکیل می‌شود، و فاسد همچنان در منصبش به ما می‌خندد، باز زندان شده جایی برای زنان و مردان آزاده، ما نمی‌توانیم بگوییم چرا پول‌مان این همه بی‌ارزش شده، چرا دزدها آزادانه می‌گردند، چرا مقامات دارایی‌شان سر به فلک گذارده، چرا مهاجرت‌های بی‌انتها، چرا انتخابات بی‌معنا، چرا کهریزک‌ها، چرا مرگ‌های مشکوک، چرا بالاترین احکام اعدام در جهان، چرا غیرقانونی بودن هر اعتراضی، چرا حاکمیتی بلامنازع و نامحدود، چرا قرائتی از دین که جز بدبختی مردم ندارد، چرا انقلابی که تمام نمی‌شود، چرا اینهمه جنگ‌ها که ما باید یک پایه‌اش باشیم...

چرا این همه مرگ و میر در تصادفات، چرا این همه جاده‌های ناامن، این همه خودروهای ارابه مرگ، چرا ایران خشکیده، چرا باید بترسیم از گفتن حقیقت!؟

چون ما سکوت کردیم. و باور کردیم سکوت یک پاسخ به بی‌عدالتی است!

آیا ۱۴۰۳ هم قرار است سکوت کنیم؟
آیا باز هم قرار است منتظر بمانیم کی اجازه می‌دهند چیزی بگوییم، کی اجازه می‌دهند بگوییم دیگر بس است...
یعنی ۱۴۰۳ هم باید در سکوت نگاه کنیم باز برای پوشش معمولی خانم‌ها دستگیرشان می‌کنند؟ باز ما می‌شویم برده‌هایی در اسارت دین جعلی حکومتی؟ باز بی‌بهانه دستگیر کنند؟ باز مصلحت‌شان ایجاب کند اینترنت بسته بماند؟ باز زندان و حصر و اعدام و گرانی‌ها بمانند.
نه!!

به دروغ می‌گویند مردم پشت سرتان را خالی می‌گذارند، به دروغ می‌گویند مردم خسته‌اند، به دروغ می‌گویند نظام‌های ایدئولوژیک ابدی هستند، به‌دروغ می‌گویند ایران تحمل تغییرات مهم را ندارد.
نه!!
اینها همه‌اش دروغ است...

ما چوب سکوت‌های دیرین‌مان را می‌خوریم.
ما چوب باورهای اشتباه‌مان را می‌خوریم.
ما چوب ترس‌های بی‌خودمان را می‌خوریم.
ما در عصر ارتباطات بهانه‌ای برای ادامه سکوت نداریم.
ما احزاب و گروه‌های بزرگی پیدا کرده‌ایم، بسیار فراتر از احزاب رسمی!
ما میلیون‌ها همصدا و همدلیم.
وقتش شده صدایمان را بشنوند.

سکوت دیروز ما، مشکلات بیشمار امروزمان را ساخت.
آیا قرار است با سکوت امروزمان، فجایعی به نسل‌های آینده هدیه بدهیم!؟

من که چنین تصمیمی ندارم.
و فکر نمی‌کنم هر کسی نگران آینده است
چنین تصمیمی داشته باشد!
ما مسئول آینده‌ایم.
و سکوت ما شراکت است
در هر آنچه برای فردا می‌ماند!



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy