زمانی کمونیست ها، خط و خطوط حکومتی را که می خواستند به جای حکومت وقت بنشانند، به طور دقیق ترسیم می کردند.
حکومتی که سوسیالیسم را در وهله ی اول بر کشور مستقر می کرد، دیکتاتوری پرولتاریا را به جای حاکمان سرمایه دار می نشاند، همه ی انسان های زحمتکش و سازنده را از نظر مادی و اجتماعی با هم برابر می کرد و انسان های زالوصفت را نیست و نابود می کرد، بعد کشور که به مرحله ی کمونیسم می رسید و تمام آرمان های سوسیالیسم تحقق می یافت، آن وقت در صدد شکوفا کردن نوع بشر در عرصه ی جهان بر می آمد.
آرزوهایی هپروتی و غیر قابل تحقق که به فساد و نومانکلاتورا و برتری طبقه حاکم و به دنبال آن فقر و بدبختی و فساد مالی و اقتصادی و اجتماعی و انواع و اقسام فلاکت های اجتماعی و در نهایت سقوط سیاسی کشور منتهی می شد.
یک هفتاد هشتاد سالی طول کشید تا هپروتی بودن این نظام ایده آل مشخص شود و کشورهای سوسیالیستی و در راس آن ها شوروی با کلّه به حضیض تاریخ سقوط کردند.
چینی ها اما، پیش از این که به این دره ی مهیب اما واقعی سقوط کنند، فقط نام کمونیسم را حفظ کردند و نظام سرمایه داری از نوع چینی را جای گزین آرزوهای محال جناب مائو کردند.
اسلامی ها هم آرزوهایشان مشخص بود و آن را تبلیغ و ترویج می کردند. غیر از حکومت های اسلامی سنتی مستقر در جهان، انقلاب ایران باعث شد تا نوع درنده و مهاجمی از اسلام از بطری جادویی کشورهای قدرتمند بیرون بیاید و رشد کند که برگرداندن آن به داخل بطری محال بود و حکومت های اسلامی سنتی که با این اسلام مهاجم رو در رو شدند آن ها هم مثل چینی ها دست به چرخش های عجیبی زدند که بتوانند حاکمیت خودشان را حفظ کنند. یک نگاه به کشورهای امارات و عربستان و ترکیب اسلام و مدرنیّت در آن ها -گیرم با نسبت بیست در صد و هشتاد درصد- این چرخش را به ما نشان می دهد.
امروز اپوزیسیون حکومت نکبت اسلامی، هیچ وجه مشخصی از آینده ای که در ذهن دارد و خواهان استقرار آن است ارائه «نمی دهد».
حرف های کلی مثل سرنگون کردن حکومت فعلی، جایگزین کردن یک حکومت سکولار و متمدن، اداره ی کشور بر اساس حقوق بشر، و استقرار سکولاریسم، حرف های قشنگ و آرزوهای زیبایی ست که نه شیوه ی تحقق اش، نه شکل فرضی اش، نه نمونه ی واقعی اش، هیچکدام مشخص نیست.
همه بدون مشخص کردن دقیق چهارچوب های سیاسی آینده کشور، با گفتن این که تکلیف حکومت بعدی بعد از سرنگونی حکومت فعلی پای صندوق های رای مشخص خواهد شد، یک آرزوی بی در و پیکر و بی برنامه و بی طرح مشخص، و به عبارتی هپروتی بیان می کنند و اگر در باره جزییات این حکومت زیبا و قشنگ سوال شود و نمونه ای در جهان از آن خواسته شود جوابی جز کلیات مشابه به سوال کننده نمی دهند.
به خاطر همین است که این همه دار و دسته ی اپوزیسیون داریم که آرزوهایشان عینا مثل آرزوهای نوشته شده در بالاست، ولی هیچکدام چشم دیدن دیگری را ندارند و می خواهند سر به تن گروهی که عین حرف آن ها را می زند و به عنوان خواسته مطرح می کند نباشد.
به اعتقاد من ما در حال حاضر، در مرحله ی جنگ با حکومت برای برانداختن آن هستیم. سر همین موضوع و روش های مبارزه به اندازه ی تعداد سازمان ها و شخصیت های اپوزیسیون نظر های مخالف و متضاد تا صد و هشتاد درجه و به قول احمدی نژاد سیصد و شصت درجه ای وجود دارد در حالی که همه لقلقه ی زبان شان «براندازی حکومت نکبت اسلامی»ست!
گیرم بعد از گور به گور شدن خامنه ای، دری به تخته خورد و امکان تغییر حکومت به وجود آمد و یا نه، سپاه پاسداران و غارتگران اقتصادی ایران همین امروز رضایت دادند که حکومت را در اختیار مخالفان قرار دهند و گورشان را از ایران گم کنند؛ در میان این اپوزیسیون چهل تکه و چهل پاره، یک نفر پیدا نمی کنیم که مرد و مردانه و به طور دقیق و بدون ترس از قضاوت عامه مردم و اپوزیسیون های دیگر به ما بگوید که این مملکت چگونه باید اداره شود، دوران گذار که پر از زد و خورد و خون و خون ریزی خواهد بود، چگونه باید طی شود، زمینه های انتخاب موسسان و قانون گذاری چگونه باید فراهم شود و وقتی مردم بر خلاف آن ها رای به چیز یا کسی دادند آن ها چگونه با این مثلا «انتخاب» رو به رو خواهند شد و امثال این ها.
به گمان من، بهتر است تحلیلگران اسقاطی که امروز درگیر موهوماتی به نام راست افراطی و چپ افراطی و وسط افراطی هستند کمی وقت بگذارند و به جای مهملات از نگاه و آرزوهای «خودشان» برای آینده ایران با شجاعت و دقت با مردم سخن بگویند تا ان شاءالله تعالی حکومت خود به خود سرنگون شود و درست در «فردا»ی ایران آزاد مجلس موسسان تشکیل شود و حکومت جدید بر اساس رای مردم در کشور مستقر گردد! :)
کمدی جنجال در مسجد