Sunday, Jul 28, 2024

صفحه نخست » شما کجا آموزش دیدید که اینقدر بی وجدان و بی شرف هستید

qomeishi.jpgمجازات برای پختن حلوا

رحیم قمیشی

فکر نکنید با خنده می‌نویسم، بغض گلویم را فشرده و می‌نویسم.

قول داده بودم، اگر مرخصی سه روزه آقای دکتر مدنی تمدید شد هیچ چیز در مورد مظلومیت ایشان ننویسم، شاید مرخصی‌شان شد یک ماهه و دو ماهه. شاید کلا مرخص شدند.

چه اشتباه فکر می‌کردم.

از ایشان قول گرفتم اگر زندانشان لغو شد، کل جمعی را که به دیدارش رفته بودیم ناهار بدهد، خودش مانده بود چه بگوید، خانمش بلافاصله گفت خودم ناهار می‌دهم، چند ناهار می‌دهم...

امروز به او زنگ زده‌اند که سه روز تمام شد، فوراً باید خودش را به زندان دماوند معرفی کند.

موقع خداحافظی که گفت، اگر فردا زنگ زدند باید برگردم زندان، خیلی جدی گفتم خوب موبایلت را خاموش کن، خانمت هم خاموش کند، با دخترانت و داماد جدیدت و همسر عزیزت برو شمال، بگو خط نداشتیم، آنتن نبود.

نمی‌دانم چرا

دکتر گوش نکرد، از بس انسان شریفی است.

و امروز به او زنگ زدند که باید برگردد.

هر چقدر از بزرگی و مظلومیت و طبع بلند و چهره معصومانه و لبخند زیبا و مأخوذ به حیای این مرد بنویسم کم نوشته‌ام. مردی که همه چیزش کتاب است، خانه‌اش مملو از کتابخانه و تحقیق و پژوهش‌های دلسوزانه برای ایران و مردم دردکشیده‌اش.

من نمی‌دانستم او آشپز ماهری هم هست. و همین بلای جانش شده بود در زندان.

برای مراسم ختم یکی از کشته شدگان حوادث اخیر در زندان تصمیم می‌گیرد، کمی حلوا بپزد. در زندان چه کار دیگری از دست او برمی‌آمده؟ تا اندکی بغض خودش و همبندانش فرو داده شود.

شاید حلوا کام تلخشان را ذره‌ای شیرین کند!

همان شده بود سند محکومیت دوباره‌اش.

به او گیر می‌دهند؛ تو با حلوا پختن و توزیع آن نزد زندانیان خواسته‌ای شورش و طغیان درست کنی. تو وجودت در زندان هم قابل تحمل نیست.

و او را تبعید می‌کنند به زندان دماوند

تا هم خودش در رنج شدید بیفتد، هم خانواده‌اش. به جرم پختن حلوا.

همه اینها را دیروز با خنده تعریف می‌کرد و ما ملاقات کنندگانش از درون اشک می‌ریختیم.

گفتیم مرخصی‌اش تمدید می‌شود، یک‌ناهار می‌ریزیم خانه‌اش!!

آهای آنها که تحمل دیدن یک حلوا پختن در زندان جمهوری اسلامی‌تان را ندارید.

ما که در عراق اسیر بودیم، نان‌های خشکیده را آرد می‌کردیم، با کمی روغن و کمی شکر، حلوا درست می‌کردیم، در عزای دوستانمان مراسم می‌گرفتیم، نفری یک ذره حلوا می‌خوردیم...

و صدام کاریمان نداشت
شما از کدام قبیله‌اید
شما در کجا آموزش دیده‌اید
که اینهمه بی‌وجدان و بی‌شرف شده‌اید
استاد دانشگاه را زندان می‌برید
۸ سال به او محکومیت می‌دهید
مرخصی که به قاچاقچیان می‌دهید
به او نمی‌دهید

برای یک حلوا پختن در عزای آرمیتای عزیز
تبعیدش می‌کنید به زندانی بدون امکانات

چرا خجالت نمی کشید
چرا دست از سر ما برنمی‌دارید
چرا دست از سر ایران زیبای ما
و مردم ستم کشیده‌اش نمی‌کشید...



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy