از ۱۴ سال پیش که من مقالۀ «ایرانیت و اسلامیت دیگر شعار ملیون نمیتواند باشد» را نوشتم انتقادهای شفاهی بسیاری را شاهد بودم ولی کسی قلم رنجه نکرد و به استدلال بر نخاست. آخرین بار در یکی از جلسات کلاب هاوس آقای امیر مصدق کاتوزیان بر من خرده گرفت که کارم به جایی رسیده است که به مصدق هم ایراد میگیرم!
واقعیت اینست که دکتر مصدق فرزند زمانه خویش بود و ضمن داشتن باورهای مذهبی، هرگز به دخالت دین در حکومت جواز نمیداد و دوران حکومتش شاهد هستیم که با وجود مخالفت آیت الله بروجردی، آیت الله کاشانی و فلسفی و.. هرگز تسلیم خواستهای آنها نشد و از در مخالفت با اقلیتهای مذهبی مانند بهاییان وغیره برنیامد و یا اقدام به بستن مشروب فروشیها و تحمیل حجاب اجباری وغیره نکرد.
اگر بهای گزاف و تجربۀ تلخ شکست همراهی موقت کاشانی را با مصدق بیاد بیاوریم میتوان دریافت که مطلب من مطلقاً تفاوتی با منویات دکتر مصدق ندارد..
در ضمن توجه داشته باشیم که اکنون ما از زمان دکتر مصدق بیش از ۸۰ سال فاصله داریم و در موقعیت تاریخی به کلی متفاوتی قرار داریم. در این میان باید تجربه ۴۶ سال حکومت ستمگر و تمامیت خواه مذهبی را هم بر آن بیفزاییم. پس به روز کردن مشی و رفتار مصدق نه فقط حق که وظیفۀ ماست.
مراد من از ایرانیت مجموعهای از گذشتۀ تاریخی مردمان در سرزمینی بنام ایران است که پس از انقلاب مشروطه به عنوان ملت به رسمیت شناخته شدهاند. با منحصر کردن هویت ایرانیان به اسلام خود بخود حقوق شهروندی دیگر اقوام و ادیان دیگر نقض میگردد..
ایران جایگاه زرتشتیها، ارمنیها، یهودیها، آسوریها و دیگر ادیان و اقوام گوناگون بوده است منحصر کردن ایران به اسلام یعنی ناامن کردن ایران و فعال کردن مطالبات قومی و دینی در آن.
چنان که پس از انقلاب ۵۷ ملایان و ملی مذهبیها بر ۹۹ ٪ مسلمان بودن مردم به ناحق تکیه نمودند و به دیگران تحکم کردند که به اندازه کوپنتان حرف بزنید.!
وقتی از ایرانیت سخن میگوییم همۀ ایرانیان را شامل میشود و نیازی نیست با یک دین آن را تعریف کنیم. ایران از دوران باستان مرکز ادیان گوناگون و همزیستی آنها با یکدیگر بوده است.
ملایان حاکم پس از به قدرت رسیدن با ایرانیت در افتادند و با ملت ایران ناسازگاری کرده آن را در امت اسلام تحلیل بردند و حالا برخی از تئوریسینهای رژیم چون بیژن عبدالکریمی به فریاد آمدهاند که ایران دو پارچه است. بدون آن که اشاره کنند که این دو پارچه گی به سبب سیاست غلط حاکمیت است. پیش از انقلاب ۵۷ ادیان گوناگون در کنار هم در صلح و صفا زندگی میکردند وگرچه ملایان سعی در گل الود کردن آب علیه بهاییان یا کلیمیها و.. بودند ولی کمتر کسی توجهی بدان میکرد. اگر محمدرضاشاه سیاست صریح و محکمی در قبال مذهب داشت و از روحانیان حمایت مالی و معنوی نمیکرد کار بدینجا نمیکشید..
پدران ما در طی سالیان دراز برای آشتی دادن ایران و اسلام تمهیداتی اندیشیده بودند از جمله احادیثی چون ازدواج امام حسین با دختر یزدگرد ساخته بودندکه به نحوی این دین را از بیگانگی در آورند و خودی کنند. از این گونه احادیث بسیار است چنانکه هنگام تحویل سال در نوروز دعای یا مقلب القلوب را میخوانند. این کار برای آشتی دادن دین با آیین نوروزی است..
این دعا خواستار تحول وتغییر انسان به نیکوترین وجه است و سابقهاش آن به دورهی پیش از صفویه میرسد و تبدیل به یک آئین نوروزی شده که ویژهی ایرانیان است و در کشورهای اسلامی دیگر و حتا شیعههای دیگر که نوروز را جشن میگیرند متداول نیست. خوب وقتی حکومت خودش با آئین نوروزی در میافتد و آن را یادگار مجوس میداند و برایش محتسب با چماق میگمارد خود نه تنها به یکپارچگی ملت صدمه میزند بلکه سنتی را که خود روحانیت در طی سالها بنا نهاده نقض میکند. ملایان شیفته عرب و عربیت آنقدر بینش ندارند که ببینند اگر ایران را از تاریخ اسلام و فرهنگ آن حذف کنند کمتر چیزی برای عرضه خواهند داشت.
اغلب سنتها و شعائر دینی بنابه خواست و مصلحت روز رهبران دینی تغییر یافته و جایگزین شده است. برای نمونه سینه زنی، زنجیر زنی و قمه که از کلیسای کاتولیکها گرفته شده و اکنون به صورت سنت در آمده است. مشکل اینجاست که ج ا خودش تیشه به ریشهی اسلام خودش میزند.
ما با ملایانی طرف هستیم که حتا به مبانی دین شیعه هم رحم نکردهاند. خمینی که مصلحت رژیم را حتا بر ظهور امام زمان مرجح دانست در حقیقت بنیان شیعه را نیز متزلزل کرد. مرجعی که آشکارا بر وعدههای داده شدهاش پشت کرد و گفت خدعه کردم یعنی مردم را فریفتم و جالب اینکه در باور شیعه به جز مهدی امام دوازدهم کسی لایق حکومت نیست و خمینی و خامنهای بر جای او نشستهاند و از بام تا شام هم مدعی انتظار ظهور او هستند. در این میان حجتیه سازمانی که باورمند سنتی به شیعه بوده و ازجانب خمینی مطرود اعلام شده بود امروز به اسم جبهه پایداری در حاکمیت است و احمدی نژاد به عنوان یک حجتیهای او را مخاطب قرار میدهد که «مگر ته آسمان پاره شده و تو افتادی پایین؟»
چون خامنهای در تنگنای یار و همراه است گرچه احمدی نژاد را از رقابت ریاست جمهوری کنار گذاشته ولی مجبور شده یاران او را در حکومت تحمل کند. از این اسلامیت جز آدمکشی و اختلاس و برباد دادن منافع ملی چه مانده است؟ نام ایران حتا بر پرچم سپاه پاسداران ابداعی آنها نیست ولی مدعی هستند که صیانت و حفاظت از مرزهای ایران را برعهده دارد.
هنگام آن رسیده است که به این شعارهای شترگاو پلنگ پایان بدهیم و نگذاریم با این توهمات کشور و مردم را بیش از این به قهقرا ببرند.
ما صحبت از مدرنیسم میکنیم ولی گرفتار خمینیسم هستیم. اروپا اگر از لوتریسم عبور نکرده بود نمیتوانست پا به دنیای مدرن بگذارد. اگر ما همه چیزمان را به اسلام گره بزنیم ناچاریم از آن تبعیت کنیم. راه حل بسیار ساده است. باید حاکمیت ملت بجای حاکمیت دین بنشیند و منافع ملی را مقدم بر مسایل دینی بدانیم. بهترین راه پالایش گفتار سیاسی احتراز از میدان دادن به قصه هایی است که راجع به دوگانگی ایران میتراشند و در آنها مذهب را همتراز ملیت قرار میدهند.
حسن بهگر
ــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از سایت [ایران لیبرال]
فاشیسم دولتی علیه مهاجرین افغانستانی، سیامک بهاری
خامنهای، سعید امامی و دولت رئیسی، علی افشاری