جناب دکتر وقتی وارد اتاق عمل می شوند، خواهند دید که اتاق مزبور مثل بازار سقط فروش هاست و هر کس در گوشه ای به اسم دکتر و جراح و آیت الله و مامور امنیتی و حراست و غیره مشغول بیرون کشیدن دل و روده ی مریض است و جناب دکتر تا بخواهد دست اش به مریض بخت برگشته برسد باید از دربان بیمارستان گرفته تا مامور اطلاعات و سپاهی که سر بیمار با تیر و تفنگ حضور دارد مجوز بگیرد و بعد که خواست مشغول جراحی شود، یک رهبر دونگ که در بالکن نشسته و به هر کس که آن زیر است می گوید که چه بکند و چه نکند، باید به جناب دکتر بگوید که شکم مریض را اینجور نشکاف بلکه اون جوری که من می گویم بشکاف و من رهبر معظم انقلاب هستم و همه چیز را بهتر از تو می دانم و تو هر آن چه را که من می گویم انجام بده ایشاللا مریض خوب خواهد شد و نشد هم به جهنم که نشد و جناب دکتر توجه دارند که مریض بخت برگشته چهل و شش سال است ابتدا با بکن نکن های خمینی و بعد با بکن نکن های خامنه ای جاهای مریض اش خوب نشده که هیچ، جاهای سالم بدن اش هم نابود شده و الان این پیکر شرحه شرحه افتاده است زیر دست جناب دکتر پزشکیان.

راستی جناب دکتر! ما که تصمیم گیرنده نیستیم و شما را به زور گذاشته اند که ماها را جراحی کنید، اما دستکم بفرمایید بخصوص در سال های اول پزشکی تان چند درصد فوتی داشتید که ما دستکم کمتر بترسیم و یک قوت قلبی چیزی بگیریم. مرسی.