Saturday, Nov 2, 2024

صفحه نخست » لطفاً آن الاغ را نشانم بده در آسمان!

qomeishi.jpgآقای پزشکیان!

برای جشن صد روزگی ریاستت چه آماده کرده‌ای؟

رحیم قمیشی

می‌گویند در کلاس درس کشیش، وقتی استاد گفت الان الاغی بال درآورده و در آسمان پرواز می‌کند، تنها کسی که از پشت میز با شتاب به طرف حیاط مدرسه رفت تا الاغ پرنده را ببیند، دِیوید بود!


همان پسری که همه می‌گفتند عقلش کامل نیست و از سادگی بی‌نهایتش هر چیزی را باور می‌کند.


وقتی همه به او خندیدند، یک جمله گفت:


من، من می‌دانستم الاغ پرواز نمی‌کند، اما نمی‌توانستم باور کنم کشیش هم دروغ بگوید!

آقای پزشکیان!


من همان دِیوید هستم، همان که نمی‌تواند باور کند یکی که نهج‌البلاغه می‌خواند، نمی‌تواند دروغ بگوید. سه روز دیگر حتما می‌آیی تا بگویی در این صد روز چه گذشت. امیدوارم نگویی چقدر ساده بودم که باور کردم الاغ هم پرواز می‌کند!

می‌دانستم تا حاکم اجازه ندهد گره فیلترینگ باز نمی‌شود، می‌دانستم روابط با کشورهای پیشرفته ممکن است بدتر شود، می‌دانستم متحجرین زیر بار پوشش اختیاری و سنگین دخترانم نمی‌روند، می‌دانستم آنها اگر جنگ بخواهند از دست هیچکدام از ما کاری برنمی‌آید، می‌دانستم در شرایط تهدید و بی‌پولی وضع بدتر می‌شود، که بهتر نمی‌شود، می‌دانستم ارزش پول ملی در دست تو نخواهد بود و ما باز هم فقیرتر و بدبخت‌تر خواهیم شد...

من می‌دانستم متخصصین اجازه اظهار نظر هم نخواهند داشت، چه رسد به سیاستگذاری، می‌دانستم تاج‌زاده و مدنی از زندان آزاد نخواهند شد، خانم‌های زندانی حکم‌شان سنگین‌تر خواهد شد، حصر سخت‌تر خواهد شد، می‌دانستم من و دوستانم باز احضار خواهیم شد، که چرا می‌نویسیم، چرا حرف می‌زنیم، چرا اصلا زنده‌ایم!


می‌دانستم اطلاعات از پرونده‌سازی‌ها دست بر نخواهد داشت. اعدام‌ها قطع نخواهند شد.


حتما شنیدی امروز در دانشگاه علوم و تحقیقات چه گذشت، چطور مردهای خشن دختران را تهدید به کتک کرده‌اند...


اما من، "دیوید" نمی‌توانم باور کنم تو هم دروغ گفته باشی!

لطفاً آن الاغ را نشانم بده در آسمان!


مگر نگفتی اگر نتوانستی کاری کنی می‌آیی و با مردم صادقانه سخن می‌گویی.


تو نتوانستی کاری بکنی...


نگو آیفون را ریجستر کردی، یعنی کار.


نگو چهار استاندار عوض کردی یعنی کار.


نگو تازه بودجه نوشتی، که می‌دانیم آنجا هم چه شده و ۱۴۰۴ بدتر از ۱۴۰۳ نشود بهتر نخواهد شد.


نگو وفاق ایجاد کردی که گریه‌ام می‌گیرد، آن وفاقی که فقط خودی‌های نظام ولایی درونش باشند کجایش وفاق است!؟


نگو اگر جلیلی بود الان جنگ بود!


این داستان خیلی تکراری شده.

آقای پزشکیان!


بگو آن الاغ پرنده کجاست؟


دیوید نمی‌تواند باور کند کشیش دروغ بگوید! من نمی‌توانم باور کنم کسی که کلام علی و نهج‌البلاغه سرمشقش باشد، با قدرت نرد عشق بازی کند.


بگو چه شد؟


بگو چه می‌خواهی بکنی!


بگو چرا هیچ روزنه امیدی نگشودی.


بگو چرا من و امثال من باز فقیرتر شدیم...

آقای پزشکیان!


صاحب این مملکت ماییم.


همان کسانی که صدایمان به هیچ کجا نمی‌رسد.


می‌گوییم جنگ نمی‌خواهیم، جنگ می‌شود.


می‌گوییم می‌خواهیم زندگی معمولی داشته باشیم، نمی‌شود.


می‌گوییم این راه که می‌رفته‌اید به ناکجاآباد است. به ما می‌خندید!


مردم این کشور همان مردمی هستند که برای شهریه مدارس دولتی‌ات باید کلاس‌ها را نظافت کنند.


صاحب این کشور همان مردمی هستند که اجاره خانه‌هایشان را ندارند بپردازند...

یا الاغ را نشانمان بده


یا صادقانه بیا و بگو


چه شد که موفق نبودی


و چرا باید امیدوار باشیم؟


بگو ادامه راهت همین خواهد بود؟

بیا و ثابت کن کشیش دروغ نمی‌گوید


دیوید دارد دیوانه می‌شود!


نگذار همه کلاس به او بخندند...



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy