هیولای دین را در تمام شئون زندگی و جامعه نمیبینند از "دین ستیزی"، هیولا میسازند. و بدینصورت از نقش دین در جنگها و جنایتها میکاهند. دین برایشان صرفاً اعتقاد عوام و خواص است که باید بدان "احترام" گذاشت! بماند از اینکه "اعتقاد" ارزشهای آفریده انسان است و ارزشها همواره در معرض نقد و نفی هستند. سخن از اعتقاد و حاکمیت آن، هر دو با هم است. این هر دو مانع عقل اندیشیاند و بایست مانع را آشکار و افشاء کرد تا عقل و نیروی اندیشیدنش آزاد گردد. نیروی آزاد شدهی عقل به هر کجا که اثر انسان در آن یافت شود و عالم هستی باشد، روان میشود. آزادی عقل در ستیز با همهی ارزشها از جمله ارزش دین است. اگر جامعه را بعنوان مکان ارزشهای چند جانبه در نظر گیریم، انسانِ عضو این جامعه همواره در ستیز با آنهاست. پیشرفت و تکامل جامعه هم به همین دلیل است. جامعه میخواهد انسان را برخود کشد اما انسان از آن میگریزد و تازههای فکر را بر وی تزریق میکند.
عقلِ "دین ستیز" بود که طومار دین در قرون وسطی را برچید و مناسبات اجتماعی و سیاسی جامعه را از گزند آن رهانید. غنودگی هزار و سیصد ساله ما در اسلام به هویت فرهنگی ما شکل بخشید و از قِبل آن فرهنگ اسلامی و ایران اسلامی ساخته شد. در فرهنگ و ایران اسلامی حتا عارفی چون منصور حلاج تحمل نشد چه رسد به زکریا رازی "دین ستیز" و نقاد دین. جهل تا این میزان که در هر کوی و برزن و وقت و بیوقت نسبت به "دین ستیزی" هراس افکنی شود اما نسبت به بازدارندگیِ دین از معیار عقلی یک جمله هم نگفت!!
برخی از تبار چپ نسبت به دین داران کاسه داغتر از آش شده و مدام از خطر "دین ستیزان"، هراس افکنی میکنند. هر چند "دین ستیزی" یا "اسلام ستیزی"در نزد ما نامتعارف است اما ناموجه نیست. هیچ واژه و عبارت را نمیتوان بدون معنا و تعریف به حال خود واگذاشت و فقط در عالم خیال آنها را تکرار کرد. مقولات و مؤلفات یک "دین ستیز" را بیان کنید تا معلوم گردد از چه دارید حرف میزنید.
میدانستیم کانونی بودن دین در فرهنگ و جامعه هر دو را به انحطاط میکشاند اما تا کنون از "دین ستیزی" چنین تجربهای شاهد نبودیم. اگر این مسئله، از خود بافتن و وهم نیست پس باید چنین تجربهای وجود داشته باشد آن را بازگو کنید. کجا "دین ستیزان" که همان نقادان دیناند باعث انحطاط فرهنگ و جامعه شدند؟ هیولای دین را در تمام شئون جامعه و زندگی نمیبینند از "دین ستیزی" هیولا میسازند. جامعه باز و آزاد با حضور دین ستیزان و نقادان دین معنا پیدا میکند. دین ستیزان و نقادان دیناند که از مسیح و شام آخرش به مسخرگی فیلم میسازند و آب از آب تکان نمیخورد. فرهنگ اسلامی چنان ما را برخودکشیده که کمترین نقد به اسلام را تاب نمیآورد و بجایش دعوت به "احترام" میکند! "احترام" به دینی که برای خالقان هنر خصوصاً هنرطنز فتوای قتل صادر میکند. "دین ستیزان" تاکنون برای صاحبان دین فرمان قتل صادر نکردند در حالیکه آنها همچنان مشغول فتوا دادن برای قتل "دین ستیزان" یا همان نقادان دین هستند. به کدامیک باید احترام گذاشت؟
تکرار بی مورد یک عبارت و پرهیز عمدی از ارائه معنای آن خصوصاً در قالب صفت چون "دین ستیز"، گمراه کردن افکار عمومی است. درست مانند واژه "روشنفکر" که "روشنفکران"به دلیل بازار یابی و مبادا رشتههای روشنفکریشان پنبه شود، از ارائه تعریف و معنای آن میپرهیزند و تمایلی هم برای تدوین آن وجود ندارد. واژههای تدوین و معنی نشده و بی حساب و کتاب فقط در جامعه دینیِ جمهوری اسلامی میتواند رواج یابد و یکه تازی کند. چنانچه میکند و از قِبل آن بسیاری دارند نان "روشنفکر" یا "فیلسوف" یا "هنرمند"را میخورند. این نوع "روشنفکران" و "فیلسوفان" در جمهوری اسلامی مثل قارچ سمی روییدند و همه جا را احاطه و مسموم کردند.
نیکروز اعظمی
[email protected]
*