در اوایل دهه هفتاد که بحث فراگیری تجهیزات دریافت برنامههای ماهوارهای در ایران بحث روز بود مقامات سطح بالای نظام سیاسی مستقر ضمن تهدید جدی تلقی کردن «ماهواره» و امکان شنیده شدن صدایی جز آنچه حکومت صلاح میداند مردم بشنوند یا ببینند جملگی بر این باور بودند که به هر شکل ممکن باید با این پدیده مقابله کرد. دراین مقابله که برای تامین هدف «حفظ نظام» صورت میگرفت تفاوت معناداری میان اصلاح طلبان و اصول گرایان وجود نداشت. دولتهای مستقر مردم را دعوت به اجرای قانون میکردند که متضمن این معنا بود که پشتیبان قوه قضائیه و نیروی انتظامی در برخورد با استفاده کنندگان از تجهیزات ماهوارهای هستند و دال مرکزی استدلال آنها نیز این بود که برنامههای پخش شده از طریق ماهواره آثاری ضد دینی و فرهنگی دارد که نسل جوان کشور را در معرض انواعی از آسیبها قرار میدهد و ازآن به «شبیخون فرهنگی» یاد میکردند. بر آگاهان از همان ابتدا معلوم بود و برای اکثریت مردم چندی بعد روشن شد که نگرانی اصلی که نظام از ناحیه ماهواره احساس میکند نه فرهنگی که «سیاسی» است.
در واقع مقامات نظام نگرانی جدی احساس میکردند که آزادی موجود در شبکههای فارسی زبان ماهوارهای که خطوط قرمز نظام توسط آنها نادیده گرفته میشود این قابلیت را دارند تا گزارشهای متعددی از نقض حقوق قانونی مردم، اخبار اختلاس و چپاول مقامات و ترویج دیدگاه هایی که مردم را صاحب حق ونه مکلف به تمیکن به حکومت استبدادی ولایت فقیه میدانند، منتشر کنند و از این طریق فشار مردمی به نظام را برای پاسخگو کردن آن بالا ببرند. نگرانی اصلی ازفراگیری ماهواره نه شبکه هایی بودند که محتوای پورنوگرافی تولید میکردند نه آنها که محتوایهای سرگرم کننده و رقص و آواز داشتند، مساله مهم و بنیادی شبکههای خبری فارسی زبانی بودند که دستور کار اصلی آنها انتشار اخبار و تجزیه و تحلیل آنچه واقعا در ایران در جریان بود نه آنچه بلندگوهای رسمی حکومت اعلام میکردند. در نتیجه ریشه منازعه نه دغدغه دینی و فرهنگی که «پنهان کاری سیاسی» بود.
تصویب ممنوعیت استفاده از تجهیزات ماهوارهای در اواخر سال ۱۳۷۳ رخ داد یعنی در زمانی که هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران بود. اگرچه در آن زمان تعداد شهروندانی که به تجهیزات دریافت ماهواره دسترسی داشتند تعدادشان کم بود و شبکههای فارسی زبان خبری نیز به گستردگی امروز نبود اما همانها و حتی شبکههای فارسی زبان معدود سر گرم کننده در اتفاقی که سه سال بعد تحت عنوان جنبش اصلاحات منجر به ریاست جمهوری خاتمی شد بی تاثیر نبودند. بعد از توقیف فلهای مطبوعات در سال ۱۳۷۹ برخورد با استفاده کنندگان تجهیرات ماهوارهای سرعت قابل ملاحظهای پیدا کردو تا اواخر ریاست جمهوری خاتمی ادامه ادامه یافت. در حالی که خوشحالی زاید الوصفی در حاکمیت برای سرکوب هم زمان رسانههای داخلی با «توقیف مطبوعات» و مبارزه با «دیشهای ماهواره با عملیات راپل در مجتمعهای بزرگ» ادامه داشت ناگهان فراگیری موبایلهای هوشمند که در کسری از ثانیه و از طریق شبکههای اجتماعی اخبار و اطلاعات را منتقل میکرد عیش حاکمان ایران به ویژه آیت ا.. خامنهای را منغص و عملا مبارزه با ماهواره را بی معنا کرد. عدم پیگیری و برخورد با دارندگان ماهواره پس از فراگیری تلفنهای هوشمند کاملا هویدا کرد که مبارزه با ماهواره از آغاز «سیاسی و امنیتی» بود و دغدغه دینی و فرهنگی پوششی برآن.
وقتی ماموران بعد از دستگیری نخست من در سال ۸۲ برای تفتیش به منزل رفتند علاوه بر ضبط ریسیور، دیش را هم آسیب زده و بلا استفاده کردند و تعدای کتاب و جزوه هم با خودشان بردند اما در بازداشت بعدی در سال ۹۷ وقتی برای تفتیش مجدد به منزل رفتند دیگر کاری به ماهواره ودیش و کتاب و جزوه نداشتند گشتی زدند و رفتند چون زمانه عوض شده بود. آزاد سازی ماهواره وفراگیری استفاده از آن در ایران کنونی نه به خاطر وعدههای اصلاح طبان بود نه تکریم مردم، فراگیری تلفنهای هوشمند و شبکههای اجتماعی و در اصل «تکنولوژی ارتباطی» ماهواره را آزاد کرد. حالا هم جمع شدن بساط فیلترینگ، بعد از کلی تخصیص بودجه از جیب ملت تحت ستم ما به شورای عالی فضای مجازی، کار پزشکیان و اصلاح طلبان، نیست. آزاد سازی اینترنت در ایران کار ایلان ماسک است تا با توسعه استار لینک و مقرون به صرفه کردن استفاده از آن مثل ماهواره سهم شایستهای در مسیر جمع شدن «سفره انقلاب» و فرو پاشی نظام «ستم پایه ولایت فقیه» ایفا کند.
حامد آئینهوند
*
هیولای "دین ستیزی" یا هیولای دین؟ نیکروز اعظمی