محمد جولانی را می شناسید؟ همان کسی که از سه چهار هفته پیش به این طرف اسم اش در ارتباط با حوادث سوریه شنیده می شود! همان کسی که می گویند تروریست بوده (شاید هنوز هم باشد)، ریش و پشمی و آدمخور بوده، و امروز به اسم رهبر تغییرات سوریه شناخته می شود! همان که امروز دولت تعیین می کند، فتوای اذیت نکردن زن ها را صادر می کند و غیره!
واقعا چرا جولانی؟! اصلا برای تحول در سوریه چه نیازی به جولانی بوده و هست؟! در جایی که همه می توانند رهبر شوند، در جایی که من رهبرم تو رهبری همه رهبرند، البته بعضی ها بیشتر رهبرند برای چه همه ی چشم ها به سمت جولانی دوخته شده است؟
واقعا نمی دانید چرا؟!
واقعا نمی دانید چرا هواپیما فقط یک کاپیتان دارد و اگر خلبان دوم و مهمانداران و گروه امنیت پرواز و مسافران همه شان بخواهند کاپیتان باشند، هواپیما امکان ندارد که بتواند از زمین بلند شود و «به مقصد برسد»؟
واقعا نمی بینید که در داخل و خارج،،، هر اداره ای که می روید در طبقه ی فوقانی آن اداره دفتری هست که تابلوی «رییس» کنارش نصب شده و این رییس، آن اداره را نظم و نظام می بخشد و برای کارها برنامه می ریزد و با مدیریت اش باعث جلوگیری از هر کی هرکی و هر چی هرچی و بی نظمی و در هم ریختگی کارها می شود؟
آیا می دانید که هر بیمارستانی یک رییس و مدیر دارد که می تواند اصلا پزشک نباشد ولی در مدیریت تبحر و تخصص داشته باشد و حتی عالیمقام ترین جراحان هم تحت مدیریت او باید کار کنند؟
آیا در جامعه جایی را سراغ دارید که همه رهبر باشند؟ من رهبر باشم، تو رهبر باشی، همه رهبر باشند؟
خب. در سوریه تحولاتی اتفاق افتاده که خوب یا بد، قرعه ی رهبر شدن به محمد جولانی افتاده و الان دنیا چشم به شخص او دوخته و او فعلا سعی می کند با استفاده از نیروی دولتی دشمن اش اسد، مانع از به هم ریختن کارها بشود.
او، خوب یا بد، طی دو هفته نیروهای نظامی خودی و دولتی و حکومتی و طرفدار اسد و مخالف اسد را سازماندهی کرده و رژیم «اسد» را که زمانی تصور می شد توپ هم او را از جا تکان نمی دهد، بدون درگیری های آن چنانی ساقط کرده است.
حالا به ایران خودمان نگاه کنید و به شاهزاده رضا پهلوی.
مردی که تروریست نیست، ریش و پشمی نیست، پدر مادرش مشخص است، افکار سیاسی اش و برنامه ی کشورداری اش مشخص است، سواد دارد، متمدن و امروزی ست، دو هفته نیست که یکهو از وسط گروه تحریر شام سر بر آورده باشد و صدها حُسن دیگر. آیا برای بر انداختن حکومت نکبت اسلامی، چنین شخص شاخصی نباید مدیریت بر انداختن حکومت نکبت و دوران گذار را در دست بگیرد؟ آیا کس دیگری، کس بهتری از او سراغ دارید که بتوانید اسم اش را بلافاصله بگویید و در میان اکثریت مردم ایران شناخته شده باشد و اسم و آبرویی داشته باشد؟
رابطه جولانی با شاهزاده از این قرار است.
قربانتان گردم. به فلان ارکستر سمفونیک می گویند ارکستر سمفونیک به رهبری هربرت فون کارایان. ارکستر به رهبری دانیل بارنبویم. ارکستر به رهبری سی جی اوزاوا.
باور کنید اعضای ارکستر هر کدام کارشان را عالی بلدند. ویولونیست عالی ویولون می زند و پیانیست عالی پیانو می نوازد. اما این گروه کم و بیش صد نفره که با آن ها چند ده نفر اعضای کُر هم همراهی می کنند، نیاز به رهبر دانا و کاربلد دارند. نیاز به کسی دارند که تمام این «در کار خود ماهرها» را هدایت و رهبری کند. اگر رهبر نباشد، اگر دفتر نُت و برنامه نباشد، اگر معلوم نباشد که گروه چه قطعه ای را باید بنوازد، هر کس ساز خودش را خواهد زد و سمفونی شماره نه بتهون ترکیبی از بابا کرم و خواب های طلایی خواهد شد.
رابطه ی محمد جولانی با شاهزاده رضا پهلوی این است.
این طوری می گوییم شاید احمق هایی که فکر می کنند چون مثلا با صدا زیر سوپرانو می خوانند (که البته سوپرانو هم نیست و جیغ بنفش است!) یا با صدای بم، نعره ی باس و باریتون سر می دهند می توانند رهبر شوند، کمی سر عقل بیایند و اگر از ما نمی آموزند دستکم از سوریه و حکایت محمد جولانی بیاموزند! :)
حق پدر و فرزندی در توصیه به شش فرزند علی خامنه ای