Sunday, Dec 29, 2024

صفحه نخست » خودبراندازی و بقای جمهوری اسلامی، گفتگوی یورونیوز با مهدی نصیری

nassiribanner.jpgیورونیوز - مهدی نصیری در چند سال اخیر یکی از بلیغ‌ترین مخالفان جمهوری اسلامی در داخل ایران بوده است. او که اکنون ۶۱ ساله است، در ۲۵ سالگی (۱۳۶۷) سردبیر روزنامۀ کیهان شد و پس از شش سال حضور در رأس این روزنامه، نشریۀ "صبح" را تا اواخر دهۀ ۱۳۷۰ منتشر کرد.

او در این دو نشریه مدافع پرشور اسلام سیاسی و فقاهتی بود و به شدت به غرب و لیبرالیسم و سکولاریسم می‌تاخت. آقای نصیری در دهۀ ۱۳۸۰ معاون شورای سیاستگذاری ائمۀ جمعهِ سراسر کشور و سپس معاون فرهنگی دفتر نمایندگی رهبر ایران در کشور امارات بود. مهدی نصیری در سال ۱۳۹۷ هنوز جزو داوران جشنوارۀ فیلم "عمار" بود؛ جشنواره‌ای که بانیانش راستگرایان افراطی ایران بوده‌اند. وقایع خونین آبان ۱۳۹۸، نقش مهمی در فاصله‌گرفتن او از نظام جمهوری اسلامی داشت. پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ نیز مهدی نصیری به یکی از بی‌پرواترین مخالفان جمهوری اسلامی در داخل کشور تبدیل شد. متن زیر پاسخ‌های مکتوب آقای نصیری به سؤال‌های یورونیوز دربارۀ پاره‌ای از مسائل سیاسی ایران در برهۀ کنونی است.

شما قبلا گفته‌اید که نظام جمهوری اسلامی در حال خودبراندازی است. قاعدتا هر سیستمی در راستای بقای خودش عمل می‌کند. چرا این نظام در حال نابود کردن خودش است؟

فقدان ویژگی‌های یک نظام سیاسی و حاکمیت نرمال و عقلانی طبعا منجر به خودتخریبی و خودبراندازی می‌شود. جهل به سیاست، فرهنگ، اقتصاد و اجتماع، زمان‌نشناسی، توهم ناشی از ایدثولوژی، بی‌اعتنایی به خرد جمعی، حاکمیت مطلقۀ فردی، تقدس بخشیدن به حاکمیت، فاصله داشتن از دموکراسی و مردم‌سالاری، نبود رسانه‌های مستقل و آزاد و فساد مالی از عوامل این خودتخریبی از آغاز تاسیس تا به امروز بوده است.

برخی نیز معتقدند عناصری هم در درون سیستم، بقای جمهوری اسلامی را به زیان ایران می‌دانند و مخفیانه در حال تلاش برای فروپاشی این نظام‌اند. با این تحلیل موافقید؟

من اطلاع و فکت قابل اعتمادی از این موضوع ندارم. شاید پس از فروپاشی و سقوط، کسانی مدعی چنین امری شوند که البته باید راستی‌آزمایی شود.

به نظرتان اگر آقای خامنه‌ای از مقامش کناره‌گیری کند یا به هر شکلی کنار گذاشته شود و فردی میانه‌رو جانشین وی شود، آیا جمهوری اسلامی شانس بقا پیدا می‌کند؟

کناره‌گیری آقای خامنه‌ای از قدرت بسیار بعید است. کنار گذاشتن توسط دولت و حلقه‌ای پنهان از قدرت را هم بعید می‌دانم؛ چون شواهدی از وجود چنین حلقه ای را در دست ندارم. ممکن است وقتی فروپاشی برای همگان عیان شود کسانی از داخل قدرت و بیت به چنین راه حلی بیاندیشند اما با فرض وقوع توفیقی نخواهد داشت و مردم زیر بار آن نخواهند رفت. شانس قابل اعتنایی هم برای بقای ساختار جمهوری اسلامی و بازگشت اصلاح‌طلبان به قدرت نمی‌بینم. اگر دولت پنهانی موجود باشد که از آقای خامنه ای خلع ید کند، رضایت به حاکمیت اصلاح‌طلبان نخواهد داد و البته خود نیز نمی‌تواند به حکمرانی ادامه دهد.

اگر جمهوری اسلامی به اصلاحات دموکراتیک تن دهد، آیا نظام برآمده از دل این اصلاحات را همچنان می‌توان جمهوری اسلامی دانست؟

اولا تن دادن به چنین اصلاحاتی بعید است و ثانیا در صورت تن دادن، توقیق آن و پذیرش از سوی جامعه و اپوزیسیون بعیدتر است. حاکمیت مطلقۀ آقای خامنه‌ای تمام پتانسیل‌های اندیشه‌ورزی و ایده‌پردازی و اصلاح را در جمهوری اسلامی از بین برده و ما با مجموعه‌ای از افراد و جریان‌های فاقد ایده و شخصیت در حاکمیت مواجه هستیم.

👈مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

جمهوری اسلامی ایران در غزه و لبنان و سوریه مبالغ زیادی خرج محور مقاومت کرد و الان همه‌ آن هزینه‌های مالی، هدر رفته. اگر آن همه پول را در سیستان و بلوچستان و استان‌های مشابه خرج می‌کردند، آیا الان نظام سیاسی ایران در موقعیت بهتری قرار نداشت؟

با آن پول‌ها می‌شد ایران را آباد و رضایت مردم را جلب کرد. آقای خامنه ای با چند قلم اصلاح و تغییر علی رغم اشکالات بنیادین در نظام و قانون اساسی می توانست کاری کند که امروز به این حضیض دچار نشود.

در تبیین‌های شما از علل وضع نامطلوب ایران، تقریبا هیچ نقشی برای تشیع در نظر گرفته نمی‌شود. آیا مذهب تشیع در پیدایش این وضع نامطلوب نقش مهمی نداشته؟

من بین تشیعی که پیامبر و امام علی و دیگر امامان شیعه حامل و معلم و مفسر آن بودند و شخصا می‌فهمم با تشیع تاریخی تفاوت می‌بینم. با این وجود همین تشیع تاریخی (منظورم از تشیع، شیعۀ دوازده امامی -امامیه- است) قائل به تشکیل حکومت در عصر غیبت امام معصوم نبوده و همین عاملی بود تا منشآ مشکلات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برای جامعه نشود و یا کمتر شود. نظریۀ ولایت فقیه آیت الله خمینی یک نظریۀ شاذ و مطرود در میان شیعه بود و او آن را تحت تاثیر اسلام سلفی سامان داد و ترویج و حاکم کرد و این گونه حیثیت تشیع و اسلام را در ایران بر باد داد. البته فقه اسلامی (اعم از شیعه و سنی) فقهی استبدادی و فاصله‌دار از کرامت انسانی و دیگر ارزش‌های عقلانی ـ که به اعتقاد من در اسلام و تشیع غیرتاریخی موجود است ـ می‌باشد. این فقه تا وقتی در موضع حکومت نبود، فاجعه‌آفرین نمی‌شد؛ اگرچه حتما زیان‌هایی برای جامعه و شریعتمداران داشت اما وقتی در حاکمیت قرار گرفت در رقم‌ زدن فجایع جمهوری اسلامی نقشی مهم داشت.

ظاهرا شما شخصا با تاسیس جمهوری سکولار در صورت سقوط احتمالی جمهوری اسلامی چندان موافق نیستید و سلطنت مشروطه را ترجیح می‌دهید. اگر چنین است، دلیلش چیست؟

بنده سکولاریسم و جدایی حکومت از دین را برای آیندۀ ایران امری مسلم و ضروری می‌دانم و اگر بنا به بازگشت پادشاهی مشروطه بر اساس قانون اساسی مشروطه با رای مردم شد، باید آن قانون اصلاح شود و ماهیتی سکولار (که البته به مفهوم دین‌ستیزی نیست) پیدا کند. ضمنا مسئلۀ اول ایران آینده را استقرار و ثبات می‌دانم و مدل حکومت را مسئلۀ بعدی می‌بینم. بنابراین رای اکثریت مردم به هر مدلی از حکومت چه پادشاهی و چه جمهوری تعلق بگیرد، از آن دفاع می‌کنم و به نظرم می‌توان در قانون اساسی مدون پس از جمهوری اسلامی، باب گفت‌وگو و رای‌گیری مجدد را برای تعیین نوع حکمرانی مفتوح گذاشت تا چنانچه نظر اکثریت تغییر کرد، در یک بستر قانونی قابل تغییر باشد.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy