جدال بر سر معنای مقاومت در زندانهای ایران
رادیو زمانه - تنها ساعاتی پس از انتشار مصاحبه اختصاصی مجله فرانسوی اِل با نرگس محمدی، زندانی سیاسی و برنده جایزه نوبل صلح که در آن گفت دو کتاب، از جمله زندگینامهاش و دیگری، کتابی در موضوع آزار جنسی و سرکوب زنان زندانی در ایران را آماده انتشار میکند، ویدئویی از او بهطور گسترده در فضای مجازی منتشر شد و واکنشهای مثبت و منفی گستردهای بههمراه داشت.
در این ویدئو، محمدی همراه با دیگر زندانیان میرقصد و موج واکنشها به زبان فارسی به آن در تضاد با موج واکنشها به دیگر زبانها به مصاحبهای شد که در آن محمدی مشخصاً میگوید «چندین مورد آزار جنسی علیه زندانیان سیاسی زن» را ثبت کرده است.
منتقدان این ویدئو، محمدی را متهم به «سفیدشویی زندانهای جمهوری اسلامی»، «پروژه بودن» و «دروغگویی از وضعیت سلامتش» متهم کردند و در مقابل برخی دیگر مانند لیلا حسینزاده گفتند «این رقص هم یک مقاومته» و افرادی مانند آتفه چهارمحالیان، عضو کانون نویسندگان ایران، زندانی سیاسی و فعال حقوق کودک پرسیدند که اصلاً «چرا باید چنین فیلمی علیه زندانیها باشد؟»
این فیلمی که از رقص و آوازخوانی #نرگس_محمدی و بقیه اصلاحطلبها تو زندان جدیداً بیرون اومده، سفیدشویی محض زندانهای ج.اس.
-- 𓄂✺Yaar - يار قدیمی🎗️ (@YaarDabestaani) January 1, 2025
یه کثافت خالص به نفع رژیم. همون پروپاگاندایی که گلشیفته گفته بود. فیلمبردار هم صداش شبیه سپیده قلیانه.
ای بابا بازم حق با پادشاهیخواهها بود؟ pic.twitter.com/QNxrKOBbfJ
در یک مثال دیگر، معصومه ناصری در شبکه اجتماعی ایکس/توییتر سابق نوشت:
در کشوری که «زندگی» ممنوع است، آنچه در این ویدئو اتفاق میافتد هم مبارزه است. روسریتو در بیار موهاتو باز باز باز کن / عشق من نترس، بخند، به گریه اعتراض کن
رقص با پیراهن نارنجی، پایکوبی با پیراهن زرد
ویدئوی رقص نرگس محمدی با پیراهن نارنجی، یکی از دو تصویری است که این هفته در فضای مجازی گسترده منتشر شد. در این ویدئو، یک نفر روبهروی برنده جایزه صلح نوبل است و از محمدی میخواهد «چیزی برایمان بخوان و برقص» و محمدی در نهایت ترانه «خیلی وقته که دیگه دلت برام تنگ نمیشه» از حسن شماعیزاده را میخواند و با آن میرقصد.
ترانهای که در آن کلمههای عشق، بوسه، روز عشق تکرار میشود و با تکرار «زنده باد هر کی هنوز یه عاشقه» به رقص محمدی پایان میبخشد.
در ادامه ویدئو، محمدی با پیراهن زرد در میان زنانی دیگر است. بهقطع نمیتوانی بگویی اینجا زندان است. ولی مانند بخش نخست ویدئو، از یک گوشه ـ انگار پردهای را کنار زدهای و دید میزنی ـ او را میبینی که میرقصد، دست دیگر زندانیها را میگیرد و در تصویر، شادمانی موج میزند در حالی که ترانهای از مهدی ریاحی لبریز کلمه آزادی را با هم میخوانند:
روسریتو در بیار موهاتو باز باز باز کن / عشق من نترس، بخند، به گریه اعتراض کن
سقف و دیوار، همچنین فرش، ظاهر یک سالن اداری را دارد. در پایان ویدئو، افراد حاضر گروهی فریاد میکشند «آزادی، آزادی، آزادی» و همدیگر را تشویق میکنند.
پروفایلهای بینام و نشان شبکههای مجازی میگویند سپیده قلیان در بخش نخست ویدئو با محمدی صحبت میکند اما صورت او را نمیبینیم و نمیدانیم.
در فضایی که جمهوری اسلامی به شکلهای مختلف، چهرههای زن را از حتی صحبت در فضای مجازی هم منع میکند، مانند زینب زمان که برای نوشتن چند توییت به احکام عجیب قضایی از جمله «ممنوع المعاشره» (دید و بازدید، صحبت، نشستن و چایی خوردن) با «چهرههای اجتماعی و سیاسی» برای مدت پنج سال شده است، احتمالا ویدئوی رقص منتسب به درون زندان، میتوانست یک گام برنده برای جنبش «زن، زندگی، آزادی» باشد اما در تضاد آن، برخی کاربران مانند فرشید بابائی، یک سلطنتطلب، در ایکس ویدئوی رقص محمدی را کنار تصویر اعدام مجیدرضا رهنورد گذاشت و در توییتی که در زمان نوشتن این گزارش ۱۶۰هزار مرتبه دیده شده نوشت:
سهم نرگس محمدی از مبارزه با جمهوری اسلامی: اقامت خانوادگی فرانسه، یک میلیون دلار جایزه، جایزه نوبل، حمایت آنجلینا جولی و پادشاه نروژ. سهم مجیدرضا رهنورد: ۳۰ دقیقه حلق آویز با دست شکسته.
نمونه نگاهی دیگر به این رقص میتواند توییت امیرحسین مصلی، روزنامهنگار باشد:
اکانتهای ارزشی و برانداز فیلمی را که مخفیانه از بند زنان زندانی سیاسی گرفته شده، جهت تخریب نرگس محمدی پخش کردهاند که همراه دیگر زنان مبارز آواز میخواند و میرقصد اما احمقها نمیدانند همین کنش یادآور سکانس پایانی فیلم پاپیون است که میگوید: آهای حرومزادهها، من هنوز زندهام!
«متهم به نقض نظم زندان از طریق رقص در روز عزا در ماه محرم»
ویدئوی منتسب به رقص نرگس محمدی و دیگر زندانیان زن مکان و زمان نامشخص دارد. معلوم نیست چه کسی آن را ضبط کرده و چرا الان به فضای مجازی آمده ولی خبر تازهای نیست. پیشتر در ۱۳۹۹ جمهوری اسلامی محمدی را متهم به نقض نظم زندان بهواسطه برگزاری مجلس رقص در روز عزا در ماه محرم کرده بود. در ۱۳۹۵ و در مجالی دیگر، محمدی در نامهای سرگشاده در واکنش به آزادی آن زمان بهاره هدایت نوشته بود:
روز یکشنبه پس از ملاقات به بند بازگشتیم. غروب بود که نامه آزادیات به بند تحویل داده شد. هوا تاریک بود. بند سراپا هیجان و شادی بود. شروع کردیم دست یکدیگر را گرفتن و سرود خواندن، دست زدن و سوت زدن. مأموران، خانمها را به حیاط بردند. دست در دست هم سرود ای ایران، نام جاوید وطن و یار دبستانی را خواندیم. اشک از چشمانمان سرازیر بود. با اینکه در انتظار و آرزوی آزادیات بودیم اما باور نمیکردیم. بالاخره بهار آزاد شد. تا ساعتها بند، غرق آواز و سرود و رقص و پایکوبی بود. یکی از مأموران میگفت در تمام سالهای خدمتم تا این حد از آزادی کسی خوشحال نشده بودم. به بند بازگشتیم. تختی که کنار تختم خالی بود، هم مایه خوشحالیام بود و هم مایه دلتنگیام. به یاد آخرین شبهایی که با هم بودیم آهنگ «دل من و شیدایی» محسن چاوشی را گوش کردم. شنیدن واژه آزادی چه حس غریب و چند گانهای ایجاد میکند، شادی، غم، شور و...
محمدی همچنین بهطور مکرر از تلاش برای تغییر فضای زندان با کمک فعالیتهایی مانند رقص به رسانهها گفته است، از جمله در مصاحبهاش با مجله اِل وقتی که گفت:
برای زندانی سیاسی ایران، فضایی برای عادی (نرمال) بودن وجود ندارد. به جز این واقعیت که افراد بیگناه بهشکل خودسرانه محبوس شدهاند. سلول انفرادی در اینجا یکی از رایجترین ابزارهای شکنجه است. این جایی است برای مرگ زندانیهای سیاسی. شخصا موارد مختلف شکنجه و خشونت شدید جنسی علیه همبندیهایم را مستند کردهام. بهرغم تمامی اینها، برای ما زندانیهای سیاسی یک چالش مقاومت برای حفظ فضایی نرمال است، چون بدینشکل به شکنجهگران خود نشان میدهیم که نمیتوانند به درون ما دست بیاندازند، نمیتوانند ما را درهم بشکنند. در مواجه با خشونت و حس مرگ که میخواهند در وجود ما بکارند، زندگی همیشه باید پیروز باشد. حفظ روحیه کلید نجات برای تحمل محرومیتها، جدایی از عزیزان و خشونت است.
«چرا باید چنین فیلمی علیه زندانیها باشد؟»
از خرداد ۱۳۸۹ که نخستین پرونده علیه نرگس محمدی در دادگاههای جمهوری اسلامی باز شد تاکنون که بهگفته اطلس زندانهای ایران، هشت مرتبه برای او پروندههای مختلف باز کردهاند و هر مرتبه او را به بیش از یک سال ـ یک مرتبه ۱۰ سال، مرتبهای دیگر ۱۲ سال ـ زندان محکوم کردهاند، آنچه تغییر نکرده تداوم صدای محمدی اوست.
او برنده جایزه صلح نوبل است و در زمان اعطای جایزه نتوانست اجازه خروج از زندان را بگیرد. حالا که بیرون زندان است، نخستین مرتبه است که از زمان دریافت جایزه توانسته برای استراحت پزشکی خارج سلولهای حبس باشد. در همین زمان، او بدون حجاب اجباری، با رسانههای مختلف از جمله سیانان صحبت میکند.
بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی، بهشکل مشخص چهرههای وابسته به سلطنتطلبی مدل پهلوی، از او خوششان نمیآید. آواز و رقص در مراسم اعطای جایزه صلح به او هم برایشان جای سوال داشت و بهشدت از این انتقاد کردند که سه نفر از جمله گلشیفته فراهانی آواز گروهی خواندند. این انتقاد هنوز هم در اعتراضها به ویدئوی رقص زندانیان زن موج میزند، مانند توییت پروفایل «یار قدیمی» که در زمان نوشتن این گزارش، ۲۲۰هزار مرتبه در ایکس دیده شده و نویسنده بر ویدیوی رقص نوشته:
این فیلمی که از رقص و آوازخوانی نرگس محمدی و بقیه اصلاحطلبها تو زندان جدیداً بیرون اومده، سفیدشویی محض زندانهای ج.اس. یه کثافت خالص به نفع رژیم. همون پروپاگاندایی که گلشیفته گفته بود. فیلمبردار هم صداش شبیه سپیده قلیانه. ای بابا بازم حق با پادشاهیخواهها بود؟
آتفه چهارمحالیان، همسر مرحوم کوروش اسدی، عضو کانون نویسندگان ایران، فعال حقوق کودکان و زندانی سیاسی سابق در واکنش در شبکه اجتماعی اینستاگرام نوشت:
دربارهی فیلمی که علیه زنان سیاسی زندانی بند زنان اوین، طبق معمول از کانالهای گرایش سیاسی خاص، سر برآورده نکتهی مغفول ماندهای نیست که پیشتر خود زندانیها نگفته باشند، به غیر از اینکه کم و کیف چگونگی و چرایی ضبط و پخش آن نامعلوم است. شگفت داستان اما اینجاست که اصلاً چرا باید چنین فیلمی، علیه زندانیها باشد؟ ما در بند دویست و نه وزارت اطلاعات هم علی رغم اینکه به هم چپیده بودیم، زیر بازجویی و حکم بودیم و از قلبمان خون میریخت، کمتر روزی را سپری میکردیم بدون اینکه فریادها و آوازهایمان، دمار زندانبانها و بازجوها را درنیاورد.
چهارمحالیان سپس از مخاطب خواست تا خودش را جای زندانیان بگذارد و افزود:
رقص و شادی زندانیها (به ویژه زندانیان زن)، نحوهی پوشش و تعاملاتشان با یکدیگر و نشان دادن اینکه زندان توان از پا در آوردنشان را ندارد، همواره یکی از ابزارهای زندانی برای ایستادگی و مقاومت و البته تابآوری بوده است. میگویید نه؟ میتوانید امتحان کنید در همین فضای آزاد کمی صدایتان را بالا ببرید، چند سالی حکم بگیرید و تشریف ببرید در جایی که از دور و از تصویری لای یک پرده آن را هتل خطاب میکنید، ده سال کز کنید، البته گاهی هم با ترانههای سیاسی ممنوع، با پوششی که خار چشم زندانبان و کنترلچی دوربینهاست و مدام به خاطرش تذکر و پرونده گرفتهاید، برای بالا بردن توان روحی خودتان و زندانیهای دیگر برقصید و دست در دست یکدیگر میان دیوارهای اوین فریاد برآورید آزادی آزادی آزادی، حالا شاید هم قرنی یک بار یکی از اطرافیانتان جرات کرد و در ملاقات حضوری به طرفه الحیلی یک موبایل چپاند توی جیب یکی از شما، ببینم حاضرید چند سال از عمرتان را با چنین شروطی در سالنی با ۷۰ نفر دیگر، روی طبقهی دوم تختی متصل به دوربینهای وزارت اطلاعات و سازمان زندانها، با انواع و اقسام بیماریها اصلا تو بگو نه در زندان اوین که در قصر محصور با طلا عمر و هستیتان را سر کنید؟
«اینجا هتله یا زندان؟»
یک پروفایل ایکس با نام بئاتریس با استفاده از هشتگ «نرگس محمدی شیاد» در توییتی که دستکم ۱۴۶هزار نفر دیدند، نوشت:
وقتی که مجیدرضا رهنورد، یلدا آقافضلی، خالد پیرزاده و بقیه تو زندان زیر شکنجه بودن نرگس محمدی درحال رقص و شادی بوده و به تلویزیون، موبایل و اینترنت دسترسی داشته... اینجا هتله یا زندان؟
اینجا هتله یا زندان، سوالی است که منتقدان به رقصیدن زندانیان مکرر تکرار میکنند، انگار برای رقص حتماً باید در شرایط صد درصد ایدهآل باشی در حالی که رقص بهتنهایی میتواند یک ورزش یا صرف یک واکنش به شرایط لحظهای محسوب شود، یک شیوه مبارزه باشد، و رقصیدن در زندان در تضاد با دیگر واقعیتهای زندانهای جمهوری اسلامی نیست.
نرگس محمدی به مجله اِل شرایط زندان را اینگونه توضیح میدهد:
در بند زنان، ۷۰ نفر از هر قشر، سن و گرایش سیاسی هستیم. برخی همبندهایم بهرغم گذراندن احکام طولانیمدت، مجدد به احکام حبس طولانی محکوم هستند. در میانشان روزنامهنگار، نویسنده، روشنکفر، افراد با مذاهب مختلف مانند بهائیها، دیگر اقلیتها مانند کردها، یا فعالان حقوق زنان و غیره. همه آنها زنانی قوی هستند.
برای برخی، تصویری که از زندان میآید انگار بایستی بهشکلی به کل متمایز از همهجا، لبریز تباهی و خشونت باشد. انگار صرف اینکه زنان مختلف به بهانههای گوناگون، اغلب بر پایه پروندهسازی، اعترافات اجباری و علم قاضی به این احکام طولانی رسیدهاند، از دسترسی به شرایط زندگی نرمال دور افتادهاند، رنج میکشند و بعد از زندان هم باید آماده باشند که اگر لباس رنگارنگ بپوشند، آرایش کنند و بخندند، با موج حمله در شبکههای اجتماعی روبهرو خواهند شد.
کافی نیست مدافع آنها باشی، و از شادی آنها در رقص گروهی در زندانی که زندانی را رنجکشیده، با لباسهای تیره، سرافکنده و بیسروصدا میخواهد، شادمانی کنی. آن هم در فضایی که به شکلهای مختلف بازوهای تبلیغاتی و سرکوب جمهوری اسلامی میخواهند و تلاش میکنند تا نامرئیاش کنند و از جلوی چشم بقیه جامعه کنار بزنند ـ به صرف این واقعیت که زن هستند. برخی کاربران مخالف ویدئوی رقص هم مانند جمهوری اسلامی هم انگار با صرف زن بودن این زندانیان مشکل دارند.
محمد زیبایی در ایکس، ویدیوی رقص را «تهوعآور» خواند و نوشت:
امثال خانم نرگس محمدی معنای زندان و زندانی سیاسی را به نفع جمهوری اسلامی تغییر دادند و آن را به گند کشیدند. به راستی چرا هیچوقت چنین ویدئوهای تهوعآوری از فاطمه سپهری یا شکیلا منفرد منتشر نمیشود!
هستی امیری، کاربر دیگر ایکس، در واکنش به این شیوه حمله به زندانیان نوشت:
هرچند وقت یکبار باید اینجا تاکید کرد، طبقه تاریخی زندانبان اساسا مقاومت در زندان را فهم نمیکند.
بازداشت مهسا قربانی داور بینالمللی در دانمارک
تماس بازیگر زن خارج از کشور با سردار سلیمانی