Monday, Apr 7, 2025

صفحه نخست » «سایه‌های سیلیکون‌ولی: چگونه غول‌های تکنولوژی دموکراسی را به زانو درآوردند، پروژه تکنو پادشاهی یا دیکتاتور مصلح»، بهرام فرخی

Bahram_Farokhi_2.jpgدر صدد بودم مقاله ای تحقیقی در مورد پشت پرده اتفاقات چند ماه اخیر در آمریکا و اثرات آن در عرصه جهانی بنویسم ،از پیروزی ترامپ در انتخابات و از حضور شخص ایلان ماسک در کاخ سفید،پبامدهای سیاسی و اقتصادی آن و واکنش های کشورهای جهان در مقابل زیاده خواهی های سیاسی -اقتصادی تیم ترامپ و در نهایت شکست کاندیدای ترامپ در یک انتخابات ایالتی و تظاهرات گسترده مردم آمریکا در روز شنبه.
مقاله سعی دارد نقاط تاریک این پروژه سیاسی - اقتصادی را تا حدی روشن کند و علاقمندان می توانند به پژوهش ها در این مورد که کم نیستند مراجعه کرده و زوایای دیگر پروژه را مورد بررسی قرار دهند.
زمانی نه‌چندان دور، واژه‌ی "جهانی شدن" همچون ندایی رهایی‌بخش در فضای سیاست بین‌الملل طنین می‌انداخت؛ نویدبخش عصری نو، مبتنی بر رفاه مشترک، آزادی‌های فردی و شکوفایی اقتصادی برای تمامی انسان‌ها. اما اکنون، آن روی دیگر این سکه بیش از پیش رخ می‌نماید: نظمی پنهان، تکنولوژیک و الیگارشیک که زیر نقاب سرمایه‌داری لیبرال، سلطه‌ای بی‌سابقه را بر جوامع انسانی مستقر کرده است. آن‌چه در خفا رخ داده، یک پروژه‌ی عظیم و خزنده است: ائتلافی میان میلیاردرهای فناوری، ایدئولوگ‌های راست افراطی، و مهندسان اجتماعی، برای بنیان‌گذاری آنچه می‌توان "تکنوپادشاهی" نامید،حکومتی نوین، ورای صندوق‌های رأی، ورای مردم، و حتی ورای ملت.
این نظم نوین، تحت‌تأثیر اقتصاد نولیبرالیسم و انحصار تکنولوژیک، به تدریج شکل گرفته است. در این ساختار، تصمیمات کلیدی دیگر نه توسط اراده مردم، بلکه در پشت درهای بسته، توسط یک الیگارشی جهانی، ساخته می‌شود. هدف این ائتلاف مخفی، به‌چالش کشیدن اصول بنیادین دموکراسی و ایجاد یک سیستم حکومتی است که قدرت و ثروت در دستان معدودی از نخبگان تکنوکرات و سرمایه‌داران قرار گیرد.
جهانی شدن؛ زایش افسانه و مرگ رؤیا
در واپسین سال‌های قرن بیستم، با فروپاشی دیوار برلین و پایان جنگ سرد، پروژه‌ی جهانی‌شدن به مثابه‌ی تاج‌گذاری سرمایه‌داری غربی تلقی شد. از نهادهایی چون بانک جهانی، سازمان تجارت جهانی و سازمان ملل، تا روشنفکران لیبرال و نخبگان چپِ اصلاح‌طلب، همگی در تحسین این فرایند هم‌صدا شدند. جهانی شدن وعده می‌داد که مرزهای جغرافیایی محو خواهند شد و تمامی انسان‌ها از رفاه اقتصادی، آزادی‌های فردی و دسترسی برابر به منابع برخوردار خواهند شد.
جورج سوروس و بنیادهایی مانند «Open Society» نقش پررنگی در ترویج ایده‌های لیبرالیسم جهانی ایفا کردند. اما این پروژه به زودی با تناقضات درونی روبه‌رو شد. صنایع بزرگ به‌دنبال نیروی کار ارزان به کشورهای در حال توسعه مانند چین، ویتنام و هند منتقل شدند. نتیجه این فرآیند، از دست رفتن میلیون‌ها شغل در غرب، افزایش نابرابری طبقاتی و نارضایتی فزاینده‌ی عمومی بود.
واکنش به این بحران، ظهور راست افراطی و ملی‌گرایی نوین بود. مردمی که احساس طردشدگی و فریب‌خوردگی می‌کردند، به‌سوی احزاب پوپولیست و رهبران عوام‌گرا جذب شدند؛ از ترامپ در آمریکا گرفته تا بولسونارو در برزیل و احزاب افراطی در اروپا.
اما فرجام این پروژه، نه وحدت جهانی، بلکه شکاف طبقاتی، نارضایتی‌های فزاینده و ازهم‌گسیختگی هویتی بود. تولید به شرق منتقل شد، کارخانه‌ها در غرب تعطیل شدند، و طبقات متوسط و کارگر با بیکاری و ناامنی اقتصادی مواجه گشتند. در حالی که شرکت‌های چندملیتی سودهای میلیاردی کسب می‌کردند، مردم در کشورهای غربی، به‌ویژه آمریکا و اروپا، به‌دنبال یافتن راه‌حل‌های سیاسی برای مواجهه با این چالش‌های جدید، به احزاب پوپولیست و چهره‌های عوام‌فریب پناه بردند.
اینجا بود که پروژه‌ی دوم در سکوت آغاز شد: طراحی نظمی نوین با بهره‌گیری از فناوری و سیاست‌های اقتدارگرا. این پروژه، که به تدریج و در پشت پرده شکل می‌گرفت، هدفش ایجاد یک تغییر اساسی در مدل حکمرانی جهانی بود؛ جایی که دموکراسی‌ها در مقابل تکنولوژی و نخبگان اقتصادی زانو خواهند زد.
از دموکراسی تا تکنوپادشاهی - زایش یک ائتلاف نوین
در دل این آشوب اجتماعی، الیگارشی جدیدی متولد شد،ترکیبی از میلیاردرهای تکنولوژیک و نظریه‌پردازان ضد دموکراسی. دیگر نه صاحبان کارخانه و زمین، بلکه مالکین داده‌ها، پلتفرم‌ها و الگوریتم‌ها فرمان‌روایان جدید شدند. اینان نه محصول سیاست‌اند، نه زاده‌ی صندوق‌های رأی؛ بلکه تجسم سرمایه‌ی مطلق در عصر سایبرنتیک هستند.
در دنیای جدید، آن‌چه اهمیت دارد، نه تولید کالاها و خدمات، بلکه توانایی در جمع‌آوری و کنترل داده‌هاست. داده‌ها، همچون نفت، منبع اصلی قدرت در قرن بیست و یکم شده‌اند. در این سیستم جدید، همه‌چیز به دست تکنولوژی‌های دیجیتال و اطلاعات می‌افتد. این پلتفرم‌ها، همچون فیسبوک، گوگل، آمازون و توئیتر، در واقع به‌عنوان ابزارهایی برای نظارت و کنترل اجتماعی عمل می‌کنند. قدرت این غول‌های فناوری به حدی است که قادرند حتی روندهای سیاسی و اجتماعی را به‌طور مستقیم تحت تأثیر قرار دهند.
چهره‌هایی چون پیتر تیل و ایلان ماسک، به‌عنوان نمادهای این الیگارشی نوین، نقشی اساسی در شکل‌دهی به این تغییرات ایفا می‌کنند. پیتر تیل، با گفته‌های صریح خود که "من دیگر به دموکراسی اعتقاد ندارم" به‌طور علنی از تضعیف دموکراسی و تمرکز قدرت در دستان نخبگان حمایت کرده است.
«او باور دارد که دموکراسی مانعی بر سر راه پویایی و شکوفایی جوامع انسانی است. در نگاه او، آزادی حقیقی تنها از طریق تمرکز قدرت در دستان نخبگان تکنولوژیک حاصل می‌شود، نه از طریق سازوکارهای انتخاباتی متعارف.
او سرمایه گذاری های کلانی در پلتفرم هایی همچون فیسبوک و پالانتیر داشته که هدفشان جمع آوری و تحلیل داده های کاربران و استفاده از آن برای نفوذ در سیاست های عمومی و تجاری است.
چنین سرمایه‌گذاری‌هایی، همچنین در کنار حمایت‌های تیل از چهره‌هایی همچون دونالد ترامپ و جی‌دی ونس، به‌طور آشکار نشان‌دهنده تلاش برای ساخت نظمی نوین است که دموکراسی را به چالش کشیده و آن را با حکومتی اقتدارگرایانه و فناورانه جایگزین کند.


چهره‌های معمار نظم نوین؛ از Moldbug تا MAGA
کرتیس یاروین، که با نام مستعار Mencius Moldbug شناخته می‌شود، یکی از متفکران کلیدی در این جریان است. وی نظریه‌هایی را مطرح کرده است که دموکراسی را به‌عنوان یک سیستم ناکارآمد و شکست‌خورده معرفی می‌کند. یاروین پیشنهاد می‌کند که برای حل مشکلات جوامع، باید به جای دموکراسی، به سمت پادشاهی تکنوکراتیک حرکت کنیم.
او همراه با اندیشمندان دیگری به مانند« نیک لند» به‌خاطر بنیان‌گذاری جنبش فلسفی ضد برابری‌طلبی و ضد دموکراسی که با نام "روشنگری تاریک" یا جنبش نئوعکس‌العمل‌گرا (NRx) شناخته می‌شود (که با نام مستعار «منکیوس مولبگ» نیز می‌نویسد) نظریه‌ی حکومت پادشاهی تکنوکراتیک را ترویج می‌کنند. در این مدل، به‌جای رأی مردم، مدیران عامل شرکت‌های بزرگ (CEOها) از میان خود «شاه تکنوکرات» را برمی‌گزینند. هدف آنان، تشکیل ساختاری شبیه به امپراتوری‌های باستان است، با این تفاوت که این‌بار شاه نه از خون و نژاد، بلکه از قدرت سرمایه و دانش فناوری مشروعیت می‌گیرد.
این تفکر، که به‌طور علنی در تضاد با اصول دموکراسی و حقوق بشر است،"دموکراسی سعی در فراهم آوردن فرصت‌های برابر برای تمامی شهروندان است.
ولی در تکنوپادشاهی، تصمیم‌گیری‌ها در دست نخبگان فناوری است و امکان مشارکت عمومی بشدت محدود می‌شود."
در حالی که تکنو پادشاهی از منظر اقتصادی جذاب به‌نظر می‌رسد، اما به‌دلیل تأکید بر تمرکز قدرت در دست گروهی خاص از نخبگان، به تهدیدی جدی برای آزادی‌های فردی تبدیل می‌شود. پیتر تیل که یکی از حامیان بزرگ این جریان است، در واقع با اعمال قدرت مالی و فکری خود در پی تضعیف دموکراسی و تأسیس نظم نوینی است که در آن نخبگان تکنولوژیک و اقتصادی صاحب قدرت باشند.
این دیدگاه‌ها در تضاد کامل با ایده‌های روشنفکری کلاسیک قرار دارند. آنها با بهره‌گیری از اندیشه‌های فیلسوفانی چون کارل اشمیت، مارتین هایدگر، هابز و ماکیاولی، سنت محافظه‌کاری کلاسیک را با تکنو-الیته‌گرایی سیبرنتیکی آمیخته‌اند. نام این جنبش فکری را «روشنگری تاریک» یا Dark Enlightenment نهاده‌اند؛ جنبشی که به جای ایمان به پیشرفت دموکراتیک، بر برتری نژاد سفید، انحصار دانش، و تمرکز قدرت استوار است.
این جریان، در پی جایگزینی بوروکراسی سنتی با حکومت تکنوکرات‌هاست. پروژه‌هایی مانند «ریج» (REG)، که هدف‌شان اخراج میلیون‌ها کارمند دولتی و جایگزینی آنان با مدیران مورد اعتماد الیگارشی است، مصداق‌های عینی این برنامه هستند. سازمان‌هایی که با هدف «افزایش بهره‌وری دولت» شکل گرفته‌اند، عملاً به ابزارهای حذف ساختارهای دموکراتیک بدل شده‌اند.
هرچند در درون این ساختار جدید نیز تضادهایی دیده می‌شود،برای مثال، اختلاف نظر میان ایلان ماسک و پیتر تیل با جریان‌های نژادگرایانه‌تری چون استیو بنن،اما در کلیت ماجرا، همه‌ی این گروه‌ها در تلاش‌اند تا نظم سیاسی آمریکا را به شکل رادیکالی دگرگون کنند.
در این میان، خطر اصلی نه فقط در ظهور چهره‌هایی چون ترامپ، بلکه در تثبیت گفتمانی است که در آن دموکراسی امری زائد و مزاحم تلقی می‌شود. گفتمانی که «آزادی» را نه در مشارکت عمومی، بلکه در اقتدار مطلق نخبگان می‌بیند؛ آن‌هم نخبگانی نه برگرفته از فلسفه و اخلاق، بلکه زاده‌ی الگوریتم، داده‌های کلان، و قدرت بازار.
این تفکرات، هم‌زمان با ظهور چهره‌هایی مانند دونالد ترامپ در عرصه سیاست، از جمله در شعار "MAGA" (بازگرداندن عظمت به آمریکا)، به‌طور ملموس به‌دنبال تقویت سلطنت‌گونه‌ای از قدرت هستند. در این راستا، پروژه‌هایی همچون دفتر نوسازی دولت که ترامپ برای به‌هم ریختن ساختار بوروکراتیک آمریکا(دولت عمیق) به‌راه انداخت، به‌طور آشکار نیت این گروه را برای ایجاد یک سیستم حکومتی به‌جای دموکراسی آشکار می‌کند.
الیگارشی دیجیتال و مهندسی افکار
داده‌ها، امروز از هر اسلحه‌ای مرگ‌بارترند. پلتفرم‌هایی چون X، متا، یوتیوب و تیک‌تاک، میدان نبردی هستند که در آن، کنترل اطلاعات به معنای کنترل واقعیت است. الگوریتم‌ها، افکار را شکل می‌دهند، اعتراضات را دفن می‌کنند، و صداهای مخالف را در سایه‌ها پنهان می‌سازند.
این غول‌های فناوری، به‌ویژه پس از تصاحب توئیتر توسط ایلان ماسک و اعمال تغییرات الگوریتمی در این پلتفرم، به‌طور آشکار بر نحوه شکل‌گیری افکار عمومی تأثیر می‌گذارند. ماسک با تغییرات در سیاست‌های پلتفرم‌ها، نه تنها به سانسور مستقیم پرداخته بلکه به مهندسی اجتماعی و دستکاری رفتارها و ترجیحات کاربران پرداخته است.
این وضعیت، به‌ویژه در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی، به ابزاری خطرناک برای کنترل عمومی و تحریف واقعیت تبدیل شده است. الگوریتم‌ها نه تنها اطلاعات را فیلتر می‌کنند، بلکه با تجزیه‌وتحلیل رفتار کاربران، تصمیمات آینده را پیش‌بینی کرده و آن‌ها را در جهت اهداف خاص سوق می‌دهند.
پروژه ۲۰۲۵ و نقشه‌ی بزرگ برای بازسازی آمریکا
ائتلاف تکنو-راست‌گرا، به‌دنبال اجرای پروژه‌ی عظیم سیاسی-اقتصادی تحت عنوان پروژه ۲۰۲۵ است؛ برنامه‌ای برای بازگرداندن اقتدار ملی، پایان دادن به مهاجرت، صنعتی‌سازی مجدد، و پاکسازی دولت از نیروهای مخالف. این پروژه، با حمایت مالی میلیاردرها و رهبری عملیاتی چهره‌هایی چون استیو بنن و تیم‌های فکری وابسته به بنیاد Heritage، در حال آماده‌سازی ساختار حکومتی اقتدارگرا است.
هدف این پروژه، جایگزینی نظام بوروکراتیک با دولتی متمرکز، سریع، و بی‌رحم است؛ دولتی که نه مردم، بلکه تکنوکرات‌ها و سرمایه‌داران آن را اداره می‌کنند. این پروژه، به‌دنبال تضعیف قدرت دموکراتیک و اجرایی کردن نظام‌های حکومتی است که به‌شدت بر اقتصاد و جامعه تأثیر خواهند گذاشت.
ترامپ؛ نماد اجرایی یا شاه آینده؟
ترامپ، در این میان، نه آغازگر بلکه نماد این گذار است؛فردی خود شیفته و بیمار که با کمک مالی ۲/۳ میلیارد ی حامیانش توانست انتخابات ۲۰۲۴ ریاست جمهوری را از آن خودش کند و در بدو ورود به کاخ سفید همسرش کریپتو والوتا خود را ایجاد کرد ،یک "وسیله "و یک "ابزار" در راه رسیدن به مقاصد آنها به شمار می رود .
ابزاری برای تخریب نظم پیشین و آماده‌سازی صحنه برای سلطه‌ی جدید. اکنون بیش از هر زمان دیگری، نیاز به هوشیاری عمومی، شفاف‌سازی نقش ساختارهای قدرت پنهان، و دفاع آگاهانه از ارزش‌های دموکراتیک احساس می‌شود. آینده‌ی آمریکا، و شاید جهان، در گروی آن است که آیا این تلاش‌ها برای رساندن قدرت به نخبگان تکنوکرات به نتیجه خواهد رسید، یا بار دیگر، صدای مردم راه خود را خواهد گشود.
ترامپ، تنها یک سیاستمدار پوپولیست نیست؛ او آینه‌ی تمام‌نمای پروژه‌ی تکنوپادشاهی است. برنامه‌ی "MAGA" و شعار "بازگرداندن عظمت به آمریکا"، پوششی‌ست برای تخریب ساختارهای دموکراتیک و ساختن نظمی نو بر پایه اقتدار مطلق. از معرفی فرزندانش به‌عنوان جانشینان، تا روابط نزدیک با میلیاردرهای تکنولوژیک و طرح‌هایی چون DoGE (دفتر نوسازی دولت)، همه نشان از تلاشی برای خلق یک سلطنت مدرن در لباس جمهوری دارد. ترامپ، شاهی بدون تاج است؛ و کاخ سفید، قلمرو حکمرانی او در نظم جدید.
زنگ خطری برای بشریت
در عصره‌ای که گردباد تکنولوژی، ستون‌های تمدن کهن را می‌لرزاند، سایه‌ی شوم نظم نوین «تکنوپادشاهی» آرام‌آرام بر پهنه‌ی زمین گسترده می‌شود. این نظم، در ظاهر چونان ناجی‌ای از دل هرج‌ومرج دموکراسی و ناتوانی نهادهای سنتی قد علم کرده، اما در باطن، چیزی نیست جز سنگری مستحکم برای تمرکز قدرت در دستان معدود و بی‌چهره.
در این کارزار بی‌امان، اختلافات ایدئولوژیک میان نظریه‌پردازان به مانند پتر تیل و استیو بنان ، ما بین حامیان مالی پروژه‌ و رویاهای بلند پروازانه دونالد ترامپ و خانواده اش شکاف های را در جبهه‌ی قدرت ایجاد کرده است. از سوی دیگر،در حوضه اقتصادی تقابل سرمایه‌داران دیجیتال با غول‌های صنایع سنتی و تجارت جهانی، نبردی نهان اما سرنوشت‌ساز را رقم زده است. و در دل سیاست، شکاف میان پیکره‌ی سنتی حزب جمهوری‌خواه و خیزش طوفانی جنبش ماگا، نشان از انفجاری دارد که ریشه‌های اقتدارگرایی نوین را تهدید می‌کند.
با این همه، این نفاق و تزلزل، خود نویدی است برای آنان که دل در گرو آزادی و مردم‌سالاری دارند. بارقه‌ی امیدی در دل تاریکی. مقاومتی که نه‌فقط در دل آمریکا، که در سراسر جهان از اروپا گرفته تا چین، هند و اقتصادهای نوخاسته، به‌سان مشعلی روشن در برابر پیشروی بی‌امان تکنوپادشاهی، قد علم کرده است.
آری، هنوز قلب بشر برای آزادی می‌تپد. و دموکراسی هنوز می‌تواند در برابر استبداد فناورانه ایستادگی کند.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy