Thursday, Apr 17, 2025

صفحه نخست » گذار ایران به اقتدارگرایی عمل‌گرایانه: استحاله در سایه حفظ قدرت، محمود علم

mahmoudAlam.jpg

ویژه خبرنامه گویا

مقدمه: جمهوری اسلامی پس از پنج دهه

ایران پس از نزدیک به پنج دهه حکومت جمهوری اسلامی، در برهه‌ای حساس و تعیین‌کننده از تاریخ خود قرار گرفته است. کشوری با تمدنی کهن که اکنون در میانه‌ی بحرانی چندوجهی ایستاده: از یک‌سو فرسایش شدید مشروعیت سیاسی و نارضایتی عمومی فزاینده، و از سوی دیگر فشارهای بین‌المللی و تحریم‌های اقتصادی که بنیان‌های اقتصادی کشور را متزلزل کرده‌اند.

تجربه تاریخی نشان می‌دهد نظام‌های سیاسی-ایدئولوژیک هنگامی که با بحران مشروعیت مواجه می‌شوند، به ناچار وارد فرآیندی از دگردیسی می‌شوند تا بقای خود را تضمین کنند. جمهوری اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست. آنچه امروز شاهد آن هستیم، تلاش‌های نظام برای بقا از طریق اعمال تغییراتی در ظاهر، بدون تغییر در ماهیت و ساختار قدرت است.

در این مقاله، ضمن تشریح وضعیت کنونی ایران، به تحلیل سناریوی "گذار به اقتدارگرایی عمل‌گرایانه" می‌پردازیم - سناریویی که به نظر می‌رسد خود نظام آن را برگزیده است.

بحران مشروعیت: ریشه‌ها و نمودها

پروژه ایدئولوژیک جمهوری اسلامی در طول نزدیک به پنج دهه تلاش کرده است تا جامعه‌ای مبتنی بر ارزش‌های اسلامی - با قرائت خاص خود - بسازد. این پروژه اگرچه در ابتدا با استقبال بخش‌هایی از جامعه روبرو شد، اما به تدریج با واقعیت‌های اجتماعی و فرهنگی ایران در تناقض قرار گرفت.

امروز شاهد یک شکاف عمیق میان "ایران رسمی" و "ایران واقعی" هستیم. در حالی که نظام همچنان بر گفتمان انقلابی و اسلامی تأکید می‌کند، بخش بزرگی از جامعه - به‌ویژه نسل جوان - خواهان زندگی در چارچوب‌های مدرن و جهانی هستند. مهم‌ترین نمودهای این بحران مشروعیت عبارتند از:

۱. کاهش مشارکت در انتخابات

مشارکت در انتخابات‌های اخیر به پایین‌ترین سطح خود در تاریخ جمهوری اسلامی رسیده است. انتخابات ریاست‌جمهوری و مجلس سال‌های اخیر با مشارکت کمتر از ۵۰ درصد برگزار شدند که نشان‌دهنده عدم اعتماد عمومی به فرایندهای سیاسی رسمی است.

۲. اعتراضات گسترده و مکرر

از دی‌ماه ۱۳۹۶ تا اعتراضات "زن، زندگی، آزادی" در سال ۱۴۰۱، ایران شاهد موج‌های متوالی اعتراضات سراسری بوده است. این اعتراضات نه‌تنها گسترده‌تر شده‌اند، بلکه رادیکال‌تر نیز شده و مستقیماً کلیت نظام را هدف قرار می‌دهند.

۳. بحران‌های اقتصادی متوالی

تورم مزمن بالای ۴۰ درصد، کاهش ارزش پول ملی، فقر گسترده و نابرابری فزاینده، اعتماد عمومی به توانایی نظام در مدیریت اقتصادی را از بین برده است.

۴. شکاف نسلی عمیق

نسل‌های جوان که بیش از ۶۰ درصد جمعیت را تشکیل می‌دهند، هیچ خاطره‌ای از انقلاب ۱۳۵۷ ندارند و ارزش‌های متفاوتی را دنبال می‌کنند. دسترسی به اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، آگاهی آنها از سبک زندگی جهانی را افزایش داده است.

۵. بحران در روابط بین‌المللی

روابط تنش‌آلود با غرب، تحریم‌های گسترده و انزوای نسبی در عرصه جهانی، فشار مضاعفی بر نظام وارد کرده است.

نظریه «جمهوری‌اسلامی‌زدایی»: تطهیر نظام برای بقا

در چنین شرایطی، مفهوم «جمهوری‌اسلامی‌زدایی» به عنوان راهبردی برای بقای نظام مطرح شده است. این مفهوم بیانگر فرآیندی است که طی آن، بدون تغییر در ساختارهای اصلی قدرت و بدون واگذاری واقعی آن، تلاش می‌شود تا نمادها و نشانه‌های ایدئولوژیک نظام کم‌رنگ شوند.

این راهبرد شامل تغییراتی ظاهری است که هدف آنها کاهش فشارهای اجتماعی داخلی و فشارهای بین‌المللی است. نشانه‌های این رویکرد را می‌توان در موارد زیر مشاهده کرد:

۱. تعدیل در سیاست‌های فرهنگی و اجتماعی

کاهش نسبی سختگیری‌های گشت ارشاد، زمزمه‌های تغییر در قانون حجاب اجباری، و ایجاد فضای تنفس محدود در عرصه‌های فرهنگی و هنری از جمله این تغییرات هستند. هدف اصلی، کاستن از تنش‌های اجتماعی بدون تغییر در ماهیت کنترل‌های اجتماعی است.

۲. رفع نسبی محدودیت‌ها برای چهره‌های سیاسی میانه‌رو

آزادی برخی زندانیان سیاسی، کاهش فشار بر برخی چهره‌های اصلاح‌طلب و رفع نسبی حصرها، تلاشی برای جذب نیروهای میانه‌رو و ایجاد امید کاذب به اصلاحات تدریجی است.

۳. تغییر گفتمان در سیاست خارجی

تمایل بیشتر به مذاکره با غرب، کاهش شعارهای تند ضدآمریکایی و تلاش برای عادی‌سازی روابط با کشورهای منطقه، نشان‌دهنده عمل‌گرایی بیشتر در سیاست خارجی است.

۴. برجسته‌سازی گفتمان ملی‌گرایانه به جای گفتمان انقلابی-اسلامی

تأکید بیشتر بر "منافع ملی" و "هویت ایرانی" به جای شعارهای انقلابی و اسلامی، تلاشی برای ایجاد مشروعیتی جدید است.

گذار به اقتدارگرایی عمل‌گرایانه: الگوی انتخابی نظام

در میان پنج سناریوی محتمل برای آینده‌ی سیاسی ایران، "گذار به اقتدارگرایی عمل‌گرایانه" سناریویی است که به نظر می‌رسد خود نظام آن را برگزیده است. به نوعی نظام تلاش میکند تا با پوشیدن لباس رقبا بقای خود را به زعم خود تضمین کند. این سناریو که تا حدودی الهام‌گرفته از تجربیات کشورهایی چون چین، روسیه و ترکیه است، مشخصات زیر را دارد:

۱. پوسته‌ی دموکراتیک با هسته‌ی سخت قدرت

حفظ ظواهر دموکراتیک مانند انتخابات و نهادهای انتخابی، اما با کنترل شدید فرآیندها توسط نهادهای غیرانتخابی و فراقانونی. در این ساختار، "انتخابات" در واقع به "انتصابات" تبدیل می‌شود، اما ظاهر دموکراتیک آن حفظ می‌شود.

۲. اقتصاد نیمه‌آزاد تحت کنترل گروه‌های درون‌قدرت

گشایش نسبی اقتصادی و حرکت به سمت اقتصاد بازار، اما با حفظ کنترل بخش‌های کلیدی توسط نهادهای نظامی، امنیتی و حکومتی. این مدل، شباهت‌هایی به "سرمایه‌داری دولتی" چین یا "الیگارشی" روسیه دارد که در آن، ثروت در دست گروه‌های خاص متمرکز می‌شود.

۳. آزادی‌های اجتماعی محدود و کنترل‌شده

ایجاد فضای تنفس محدود در زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی، کاهش برخوردهای سلبی در زمینه‌هایی چون پوشش و سبک زندگی، اما حفظ کنترل بر فضای سیاسی و رسانه‌ای. هدف این رویکرد، کاهش نارضایتی عمومی بدون ایجاد تهدید برای ساختار قدرت است.

۴. تغییر گفتمان از ایدئولوژی دینی به ملی‌گرایی محافظه‌کارانه

کاهش تدریجی نمادها و شعارهای ایدئولوژیک و جایگزینی آنها با گفتمان ملی‌گرایانه که می‌تواند طیف وسیع‌تری از جامعه را جذب کند. این تغییر گفتمان بدون خطر و بدون تغییر در ساختار قدرت، می‌تواند مشروعیت جدیدی برای نظام فراهم کند.

۵. بازتعریف رهبری و ساختار قدرت

تغییر در شیوه‌ی اعمال رهبری، از رهبری کاریزماتیک و ایدئولوژیک به رهبری نهادینه‌شده و عمل‌گرا. در این مدل، شخص رهبر ممکن است کمتر در جزئیات امور دخالت کند، اما نهادهای تحت نظر رهبری، قدرت خود را حفظ می‌کنند.

پایداری گذار: چالش‌ها و موانع

اگرچه گذار به اقتدارگرایی عمل‌گرایانه می‌تواند در کوتاه‌مدت ثبات نسبی ایجاد کند، اما در بلندمدت با چالش‌های جدی روبرو خواهد بود:

۱. شکاف میان انتظارات و واقعیت‌ها

هرگونه گشایش در فضای اجتماعی و فرهنگی، انتظار برای آزادی‌های بیشتر را افزایش می‌دهد. تجربه‌ی کشورهایی چون شوروی سابق نشان می‌دهد که "اصلاحات نیم‌بند" می‌تواند منجر به افزایش مطالبات و در نهایت، فروپاشی سیستم شود.

۲. ناکارآمدی ساختاری

مشکلات ساختاری اقتصاد ایران، از جمله فساد نهادینه‌شده، رانت‌خواری گسترده و ناکارآمدی بوروکراتیک، با تغییرات سطحی حل نخواهد شد. این مشکلات، ریشه در ساختار قدرت دارند و بدون اصلاحات عمیق، پایدار خواهند ماند.

۳. تناقض درونی در گفتمان

جایگزینی گفتمان ملی‌گرایانه به جای گفتمان انقلابی-اسلامی، با ماهیت ایدئولوژیک نظام در تناقض است. این تناقض، می‌تواند به بحران هویت درون نظام و شکاف میان نیروهای حامی آن منجر شود.

۴. مسئله جانشینی رهبری

مسئله جانشینی رهبری، یکی از چالش‌های اساسی پیش روی نظام است. گذار از رهبری کاریزماتیک به رهبری نهادینه، نیازمند اجماع درون نظام است که با توجه به رقابت‌های جناحی و منافع متعارض، دستیابی به آن دشوار است.

۵. فشارهای بین‌المللی

تغییرات سطحی در رفتار نظام، الزاماً به کاهش فشارهای بین‌المللی منجر نخواهد شد. مسائل اساسی در روابط ایران با جهان غرب، از جمله برنامه هسته‌ای، حمایت از گروه‌های نیابتی و مسائل حقوق بشری، فراتر از تغییرات ظاهری هستند.

آینده‌ی ایران: پنج سناریوی محتمل

با توجه به تحلیل‌های ارائه‌شده، آینده‌ی سیاسی ایران می‌تواند در قالب یکی از پنج سناریوی زیر رقم بخورد:

۱. فروپاشی درونی (۳۵-۴۵٪(

انباشت بحران‌ها و ناکارآمدی‌ها، می‌تواند به فروپاشی تدریجی نظام از درون منجر شود. در این سناریو، ائتلاف‌های درون قدرت از هم می‌پاشند و نظام توان مدیریت بحران‌ها را از دست می‌دهد. همچنین شکاف‌های اجتماعی و اقتصادی به نقطه‌ای غیرقابل مدیریت می‌رسند.

۲. گذار به اقتدارگرایی عمل‌گرایانه (۲۰-۳۰٪(

این سناریو که پیش‌تر تشریح شد، تلاش نظام برای بقا از طریق تعدیل ظاهری بدون تغییر در ماهیت قدرت است. موفقیت این سناریو مستلزم اجماع درون نظام و پذیرش نسبی جامعه است.

۳. انقلاب مردمی (۱۰-۱۵٪(

تشدید نارضایتی‌ها و ناتوانی نظام در مدیریت بحران‌ها، می‌تواند به شکل‌گیری جنبشی فراگیر و انقلابی منجر شود. این سناریو مستلزم سازماندهی اپوزیسیون، همبستگی میان گروه‌های مختلف اجتماعی و شکاف در نیروهای امنیتی و نظامی است.

۴. تداوم وضعیت موجود با سرکوب (۱۰-۱۵٪(

نظام می‌تواند با تکیه بر ابزارهای سرکوب و کنترل اجتماعی، وضعیت موجود را برای مدتی حفظ کند. این سناریو مستلزم توان اقتصادی برای تأمین نیازهای حداقلی جامعه و حفظ وفاداری نیروهای امنیتی است.

۵. مداخله‌ی خارجی (۱-۵٪(

تشدید تنش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، می‌تواند به شکلی از مداخله خارجی منجر شود. این سناریو کم‌احتمال‌ترین گزینه است و پیامدهای غیرقابل پیش‌بینی دارد.

مقایسه این گذار با دیگر سناریوها

الف- در مقایسه با فروپاشی درونی: این گذار تلاشی برای جلوگیری از فروپاشی است. حاکمیت با اصلاحات ظاهری در پی فرار از فرسایش تدریجی است.

ب- در مقایسه با تداوم وضعیت موجود: این گذار از تداوم فرسایشی فاصله می‌گیرد و شامل تغییرات ظاهری و ساختاری است.

ج- در مقایسه با انقلاب مردمی: آزادی‌های اجتماعی محدود و بهبود اقتصادی پس از توافق با غرب احتمال انقلاب را در کوتاه‌مدت کاهش می‌دهد.

د- در مقایسه با مداخله خارجی: توافق احتمالی با آمریکا احتمال مداخله را کاهش می‌دهد.

نکته - این گذار به سناریوی انتقال قدرت کنترل‌شده نزدیک‌تر است، اما با تأکید بر استحاله درونی و حفظ منافع گروه‌های حاکم، مدل خاصی از آن را ارائه می‌دهد.

پایداری این گذار

1- در کوتاه‌مدت (یک تا سه سال)، این گذار می‌تواند ثبات نسبی ایجاد کند. کاهش تحریم‌ها، بهبود اقتصادی و آزادی‌های محدود به حاکمیت امکان می‌دهد از بن‌بست کنونی عبور کند. اما این ثبات ، به دلایل زیر شکننده است:

الف- بی‌اعتمادی عمومی: مردم پس از دهه‌ها ناکارآمدی به این قبیل تغییرات با دیده تردید می‌نگرند.

ب- نابرابری اقتصادی: تمرکز ثروت در دست گروه‌های نزدیک به حاکمیت نارضایتی را بازتولید می‌کند.

ج- تناقض‌های درونی: فاصله گرفتن از هویت انقلابی نظام می‌تواند انسجام حاکمیت را تضعیف کند.

2- در بلندمدت (پنج تا ده سال)، این شکنندگی ممکن است به تثبیت یک نظام اقتدارگرا یا بازگشت به بی‌ثباتی منجر شود.

نتیجه‌گیری: تعادل روی لبه‌ی تیغ

جمهوری اسلامی ایران اکنون در نقطه‌ای حساس از تاریخ خود ایستاده است. از یک سو، فشارهای داخلی و خارجی، ضرورت تغییر را اجتناب‌ناپذیر کرده؛ از سوی دیگر، نظام می‌کوشد با حداقل تغییرات، حداکثر ثبات را به دست آورد.

سناریوی "گذار به اقتدارگرایی عمل‌گرایانه"، انتخاب نظام برای عبور از این برهه‌ی حساس است. تجربه‌ی کشورهایی چون چین، روسیه و ترکیه نشان می‌دهد که چنین گذارهایی می‌توانند برای مدتی ثبات ایجاد کنند، اما بدون اصلاحات واقعی و پاسخگویی به خواسته‌های مردم، این ثبات موقت خواهد بود.

آنچه تعیین‌کننده‌ی آینده‌ی ایران خواهد بود، نه فقط استراتژی نظام، بلکه واکنش جامعه‌ی ایران به این استراتژی است. جامعه‌ای که پس از تجربه‌ی قریب به پنج دهه حکومت ایدئولوژیک، آگاه‌تر، مطالبه‌گرتر و کمتر قابل کنترل شده است. سایه سنگین بی‌اعتمادی مردم و طلاق عاطفی سیستم از سوی مردم، همچنان بر این مسیر سنگینی می‌کند.

به نظر می‌رسد ایران وارد دوره‌ای از تغییرات اجتناب‌ناپذیر شده است. اینکه این تغییرات به کدام سو خواهد رفت، بستگی به توازن قوا میان نظام سیاسی و جامعه دارد. اما آنچه مسلم است، وضعیت کنونی نمی‌تواند برای مدت طولانی تداوم یابد و ایران در آستانه‌ی یک پوست‌اندازی سیاسی، خواه عمیق و خواه سطحی، قرار گرفته است.

محمود علم، پژوهشگر حقوق و وکیل دادگستری



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy