Friday, Apr 18, 2025

صفحه نخست » نیرویی به نام دوستی، محمد طباطبایی

Mohammad_Tabatabai.jpgاز صحبت دوستی به رنجم که اخلاق بَدَم، حَسَن نماید

عیبم هنر و کمال بیند خارم گل و یاسمن نماید

کو دشمنِ شوخ‌چشم ِ ناپاک تا عیبِ مرا به من نماید؟

(سعدی)

«دوستی حقیقی مانند نهالی است که به آرامی رشد می‌کند.»

این شعر زیبای استاد سخن سعدی پیامی بس عمیق و تامل برانگیز دارد، که اساس دوستی را ارزش هایی چون صداقت، صلاح و اجتناب از چاپلوسی عنوان می کند.

به راستی دوستی به چه معناست؟ دوستی به چه ویژگی های خاصی نیاز دارد؟ یک رابطه دوستی آستانه تحملش تا کجاست؟ دوستی به غیر از احساس درونی به چه نیروی دیگری برای بقا و تداوم خود نیاز دارد؟

دوستی پیوندی است میان حداقل دو فرد که خاطرات و پیامدهای زندگی را با هم به اشتراک می گذارند و بر اساس یک رابطه متقابل است. وقتی رابطه‌ای عاطفی بر اساس قدرت طلبی و تملک نباشد و سراسر آکنده از احترام باشد، می توان آن را دوستی نامید. شکل گیری یک رابطه به صورت خودکار اتفاق نمی افتد، که به خودی خود و به سادگی شاهد ظهور یک رابطه دوستی میان دو نفر باشیم. این رابطه متقابل همچنین توضیح می دهد که چرا آدمی نمی تواند با یک ساز بی جان مانند یک انسان وارد رابطه دوستی شود. گاهی شنیده ایم که افراد می گویند ساز من بهترین رفیق من است و یا جمله معروفی که می گوید بهترین دوست کتاب است، در حالیکه زمانی ما تعریف درستی از یک رابطه ارايه می دهیم که طرفین ارتباط به یک اندازه در رابطه و شکل گیری آن سهیم باشند، و به همین دلیل رابطه درستی به یک تعامل انسانی نیاز دارد، که هر دو نفر به یک اندازه در آن نقش داشته باشند.

روابط اجتماعی یک پیش نیاز مهم برای رضایت، رفاه، امنیت و رشد شخصیتی است، انسانها در کنار یکدیگر نه تنها نیازهای اولیه و قدیمی خود را برآورده می کنند، بلکه منبع حمایت و یا الهام پذیری برای دیدگاه های جدید و تشویق در موقعیت های تنش زا نیز هستند.

در پی تغییر ارزش ها و برداشت انسان ها از زندگی و دست‌آورهای آن، میل شدید به دست یابی به اهداف فردی و تعیین سرنوشت از سویی و سرعت روز افزون زندگی دیجیتالی از سویی دیگر و همچنین نقش تأثیرگذار و تعیین کننده‌ای که شرایط اقتصادی بر زندگی ما دارد، شاید بیش از پیش نیاز و اهمیت به ارتباطات اجتماعی و روابط دوستی پایدار احساس شود. در واقعیت شتابزدگی زندگی امروزی که با سرعتی اغراق‌آمیز درآمیخته بطوری که در آن حتی زمان کافی برای نوشیدن یک فنجان قهوه و یا چای وجود ندارد و به جای آن عادت (Caffee to go) «قهوه توی راه» به شدت در زندگی ما رواج پیدا کرده، این خطر را با خود به همراه دارد که به ادراکات حسی خود کمتر توجه داشته باشیم.

به دلیل مهاجرت‌های روزافزون و عدم تمرکز بر روابط خانوادگی مستمر در یک منطقه یا شهر، روابط اجتماعی به ویژه روابط دوستانه اهمیت فزاینده ای پیدا می کنند. بر اساس این انگیزه ها، نیاز به ساخت شبکه های اجتماعی جدید اجتناب ناپذیر است و در عین حال به چالشی اساسی در حفظ و نگهداری دوستی‌های طولانی مدت در مراحل مختلف زندگی، به ویژه در نیمه دوم زندگی منجر می شود.

برخلاف ارزش های مادی یا دستیابی به یک محصول تازه به بازار آمده، یک رابطه دوستی ملموس دارای صفات و دربرگیرنده ارزشهایی میباشد که نمی توان با تعویض یک وسیله و خریداری یک کالای جدید آن را مقایسه کرد. زیرا یک رابطه دوستی با بنیادهای واقعی به ما چیزی می دهد که با ارزش اقتصادی و پولی قابل مقایسه نیست و قابل خریداری نیست. از جمله میتوان به ابعادی مانند توسعه شخصیتی، تأمل در رفتار و گفتار و خودشناسی اشاره کرد. در کنار ویژگی‌ها و خصوصیات فردی، عوامل دیگری نیز نقش مهمی در شکل‌گیری و حفظ دوستی‌ها در گروه‌های سنی، سطوح تحصیلی، اجتماعی و فرهنگی مختلف ایفا می‌کنند. شاید برای بعضی از افراد جامعه چنین به نظر برسد که نیازهای فردی تعیین کننده تداوم یک رابطه میباشد و در پی آن بتوان راحت به یک رابطه دوستی و یا عاطفی پایان داد و سپس وارد یک رابطه دوستی جدید شد.

در این میان، جای پرسش است که آیا می‌توان افراد را در شبکه‌های اجتماعی مجازی صرفاً بر اساس کلیک، «دوست» نامید. یک دوستی به چه فضیلت‌هایی نیاز دارد و یا توانایی آن را دارد ‌که این فضیلت ها را در بر بگیرد، این موضوع از جمله مسائل محوری‌ است که فلسفه و علم روان‌شناسی اجتماعی از دوران باستان به دنبال پاسخ آن هستند.

ارسطو به مقوله‌ی دوستی (فیلیا) به‌عنوان نوعی پیوند عمیق بین انسان‌ها می‌پردازد، زیرا آن را جزئی جدانشدنی از زندگی سعادتمند می‌دانست. انسان «موجودی است که طبیعتاً برای زندگی جمعی آفریده شده» و «بدیهی است که گذراندن وقت با دوستان و نیکان بهتر از بودن با بیگانگان و افراد عادی است.»

همانطور که قبل تر گفته شد روابط اجتماعی مانند دوستی، پیش‌شرطی مهم برای رضایت، آسایش، امنیت و رشد فردی یک انسان به شمار می‌روند. این روابط نه تنها نیازهای کهن بشری را برآورده می‌کنند، بلکه منبع حمایت، ایجاد دیدگاه‌های نو و دلگرمی در موقعیت‌های سخت می شوند.

امانوئل کانت در اثر خود «مابعدالطبیعه‌ی اخلاق» دوستی را در تنش میان احترام و محبت بررسی می‌کند. زمانی که عشق عاطفی (محبت) از قدرت‌طلبی به دور باشد و بر پایه‌ی احترام و فضیلت شکل گیرد، می‌توان از «دوستی اخلاقی» سخن گفت. همچنین کارل گوستاو یونگ روانکاو سویسی، محبت و عشق را نقطه‌ی مقابل قدرت می‌دانست. هنگامی که عشق و محبت در مرکز آگاهی و کنش قرار گیرند، خواستِ قدرت را به حاشیه می‌رانند. برعکس، زمانی که میل به قدرت و سلطه، مرکز و اساس رابطه را تشکیل دهد، قدرت عشق و محبت در سایه قرار می‌گیرد.

ارسطو سه نوع دوستی را از هم متمایز می‌کند: دوستی مبتنی بر منفعت، دوستی مبتنی بر لذت، و دوستی مبتنی بر فضیلت و یا به عبارت دیگر ارزش مدار. در دو نوع نخست، دوستی وسیله‌ای است برای دستیابی به سود یا لذت. در چنین روابطی، سود شخصی یا لذت در مرکز توجه قرار دارد و رابطه می تواند به راحتی به پایان ‌برسد، اگر این نیازها دیگر برآورده نشوند. در حالی که دوستی های مبتنی بر لذت، خوشی و یا منفعت محدود است، دوستی مبتنی بر ارزش ها و فضیلت به‌عنوان دوستی واقعی تلقی می‌شود، چرا که در آن شخص به خودی خود هدف رابطه است، نه وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف و یا مقاصد خود و یا دیگری. این نوع دوستی کامل و فاضلانه، اراده و هدفمندی ذاتی را در خود به همراه دارد. هر چند به این معنا نیست که لذت و سود در یک دوستی ارزش مدار و همراه با فضیلت جایگاهی ندارد و یا نبایستی وجود داشته باشد. از این دیدگاه، ارسطو دوستی را بستری برای پرورش فضیلت‌های فکری، روحی و اخلاقی می‌داند. اگر یک دوستی بر خیر و سعادت دیگری تمرکز داشته باشد و صرفاً به منافع شخصی محدود نشود، این امر به رابطه ای پخته و سالم منجر می‌شود.

پروین اعتصامی در بیت زیر به ارزشهای انسانی و اخلاقی در روابط انسانی اشاره میکند که پایه‌ی اساسی در روابط اجتماعی است و حتی دشنام صادقانه را بر چاپلوسی برتر میداند.

از مهر دوستان ریاکار خوشتر است دشنام دشمنی که چو آیینه راستگوست

چنانکه کارل گوستاو یونگ آینه سازی را زمینه شناخت درونی میدانست. و هدف از این فرآیند را کمک به آشکار شدن ماهیت و توانایی های فردی میداند. همچنین سعدی نیز در این راستا بر این باور است که یک دوستی وفادار انسان را ازخودبیگانگی رها میسازد.

مرا به علت بیگانی ز خویش مران که دوستان وفادار بهتر از خویشند

دوستی‌ها نه تنها محل‌های دیدار، بلکه محرک‌هایی برای رشد فردی و شکوفایی توانایی‌ها و منابع شخصی هستند. آن‌ها همچنین می‌توانند منبع خلاقیت باشند و به تقویت متقابل کمک کنند. به همین دلیل، ویژگی‌های ارزشمند دوستی فقط در ارتباط اجتماعی با افراد بیگانه صورت نمی گیرد و چه بسا در روابط خانوادگی نیز بسیار ارزشمندند و می‌توانند روابط را تقویت و ارتباط بین افراد یک خانواده را غنی تر سازند. در ساختارهای خانوادگی سنتی یا پدرسالارانه، که زندگی مشترک اغلب به‌عنوان یک نقش تعیین شده و بعنوان وظیفه درک می‌شود، شیوه‌ی زندگی دوستانه می‌تواند چشم‌اندازی نو ایجاد کند. این دیدگاه به ما امکان می‌دهد تفاوت‌ها را بپذیریم و تحمل کنیم، به جای آن‌که آن‌ها را سرکوب کنیم و یا آنها را مانعی بر سر راه خود ببینیم. با آنکه ساختارهای خانوادگی در خیلی از موارد تحمیلی و اقتدارگرا تلقی می‌شوند، می‌تواند یک رابطه‌ی دوستانه فرصت نقد، بازنگری یا در صورت لزوم، رهایی از هنجارهای تحمیلی را فراهم آورد. این امر می‌تواند پیوندهای خانوادگی را بهبود بخشد. یک تعامل محترمانه و دوستانه می‌تواند کیفیت روابط خانوادگی را بالا ببرد، بی‌آنکه ساختارهای موجود را تخریب کند.

دوستی‌ها با روابط کاری یا سیاسی تفاوت دارند، زیرا بر اساس محتوای مشترک یا ارزش‌های یکسان تعریف نمی‌شوند. در مقابل، دوستی‌ ها این امکان را فراهم می‌کنند که بازخوردهای انتقادی دریافت کنیم، که به ما در بازاندیشی جایگاه خود و توسعه دیدگاه‌های نو کمک می‌کند. در این راستا، ویژگی‌هایی مانند اعتماد، صداقت و قابلیت اتکا به‌عنوان بنیادهای دوستی مطرح می‌شوند. در یک دوستی واقعی، انتظار نمی‌رود که همیشه گفته‌ها و دیدگاه‌های دوست خود را تأیید کنیم. بلکه بازخوردهای سنجیده و خیرخواهانه از سوی دوستان ضروری است تا ما را به تجربه‌ی امور تازه سوق دهند.

چنانکه فردوسی در یک بیت دوستی بدون خرد را از دشمنی آگاهانه خطرناک تر میشمارد و عقل و آگاهی را در کنار محبت یک معیار قرار میدهد و اینگونه بیان میکند:

چو دانا تو را دشمن جان بود به از دوست مردی که نادان بود

فیلسوف آمریکایی، رالف والدو امرسون در این زمینه می‌گوید: «کسانی را که ما را دوست دارند، دوست می‌داریم؛ اما بیشتر دوست داریم آن‌هایی را که ما را به چالش می‌کشند، زیرا آن‌ها زندگی ما را گسترش می‌دهند و ما را به ناشناخته‌ها می‌کشانند». در این میان، مفاهیمی چون صداقت، خیرخواهی، حقیقت، وفاداری و منش نیز در کانون توجه قرار می‌گیرند.

بسیار تامل برانگیز است که به گونه ای زیبا و موزون مولانا در داستان کشیدن موش مهار شتر را و حیرت موش در خود در دفتر دوم مثنوی به ضعف انسان در تحمل دیدگاه مخالف اشاره میکند. بیت زیر پیام آور آن است که چنانچه انسان ظرفیت شنیدن سخن مخالف را نداشته باشد، روابط دوستی اش با دیگران دچار آسیب می شود.

چون خلاف خوی تو گوید کسی کینه ها خیزد تو را با او بسی

هانا آرنت معتقد بود که ما انسان‌ها در دنیای اندیشه‌های خود زندگی می‌کنیم. بنابراین، برای خودشناسی و پرورش فردی، به دوستی‌هایی نیاز داریم که نه فقط چیزهای زیبا بگویند یا زندگی را زیباتر جلوه دهند، بلکه باید آینه‌ای از ما باشند. وگرنه از خود بیگانه می‌مانیم و فرصت شناخت خود را نمی‌یابیم. چرا که نزدیک‌ترین فردی که اغلب برای ما غریبه می‌ماند، خود ما هستیم. بنابراین، روابط دوستانه می‌توانند مکان امنی برای «گشودگی، صداقت و راستی» باشند.

یکی دیگر از جنبه‌های دوستی، تعادلی میان خودمختاری، اختلاف نظر و در عین حال حمایت است. اگر در درازمدت دوستی‌ها بر اساس نیازمندی یک‌طرفه بنا شده باشند، باید بررسی کرد که چنین رابطه‌ای تحت چه شرایط یا انگیزه‌های آگاهانه یا ناآگاهانه‌ای شکل گرفته است. همچنین مهم است که بدانیم این عدم توازن چگونه نهادینه شده تا بتوان بار مسئولیت را تحمل کرد. پذیرش و تحمل دیدگاه‌های دیگر نیز از دیگر مؤلفه‌های دوستی است. زیرا اختلاف نظرهایی همچون دیدگاه‌های متفاوت درباره‌ی بحران اقلیمی، حقوق زنان یا مهاجرت می‌تواند باعث گسست دوستی شود.

در دوستی، انتظار حفظ رازها و گفت‌وگوهای محرمانه وجود دارد، اما باید پرسید که چه افشاگری‌هایی قابل حفظ هستند و کدام رازها با ارزش‌های دوستی ناسازگارند. فرض کنیم دوستی به ما اعتماد کرده و گفته که مدتی است رابطه‌ای پنهانی دارد یا فریب خورده است. اینجا پرسش بر سر آن است که کدام اصول اخلاقی باید لحاظ شوند. چنین موقعیت‌هایی می‌توانند ما را به‌سرعت درگیر تضادهای درونی کنند: عدالت و اصول اخلاقی در برابر انتظارات دوستانه و حس محافظت.

یک دیدگاه پویای تأمل‌گرانه می‌تواند دوستی واقعی را دربرگیرد، دوستیی که از تنش‌های ارتباطی، تفاوت‌ها و اختلاف‌نظرها آگاه است. چنین نگاهی به ما کمک می‌کند تا واقعیت خود را از دیدگاهی متفاوت بنگریم. در چارچوب دوستی صادقانه، اختلافها می‌توانند فرصت دیدگاه‌های تازه را فراهم کنند و مانع از آن شوند که تنها در حباب واقعیت خودمان محبوس بمانیم. از این منظر، تفاوت‌ها در دوستی نشانه‌ای از حرکت، تلاش و کوشش‌اند، جایی که اختلاف قابل طرح و در نهایت حل‌وفصل می‌شود. همچنین این فرآیند می‌تواند به آزادسازی احساسات سرکوب‌شده کمک کند.

ابعاد مختلفی که در این متن بیان شد، پیچیدگی مفهوم دوستی را به سطحی جدید می‌رساند. پذیرش تفاوت‌ها و اختلافات در یک دوستی به معنای تساهل مطلق نیست. نیروی درونی ناشی از چالش و تنش در دوستی می‌تواند فضایی سازنده برای ارتباط و گشودگی فراهم آورد. از این رو، این تنش را نباید وضعیتی ایستا دانست، بلکه باید آن را فرایندی رشد‌یافته دانست که ریشه در نابرابری دارد، اما به رشد و تغییر مثبت در دوستی منتهی می‌شود.

یک دوستی عمیق، دو بعد متضاد مانند نزدیکی و فاصله را در بر می‌گیرد. به طور کلی می‌توان گفت که این دو ویژگی ظاهراً متضاد، عناصر محافظتی و تقویتی یک دوستی پایدار و بالغ را نشان می‌دهند. درک درست این مفهوم به ما کمک می‌کند تا حتی خشم، نگرانی و نفرتی که در یک رابطه‌ی دوستانه به ‌وجود آمده، از دیدگاهی عمیق‌تر بررسی کنیم؛ چیزی که می‌تواند در روند روان‌درمانی نیز نقش مهمی ایفا کند.

در یک دوستی واقعی، هدف تأیید بی‌قید و شرط نیست، بلکه بازخوردهایی صادقانه و خیرخواهانه است که رشد فردی را تقویت می‌کند. ارزش‌های محوری همچون صداقت، وفاداری، حقیقت و گشودگی، زمینه‌ساز خودشناسی و درک عمیق‌تری از خویشتن‌اند. نیروهای متقابل باید توازن میان نزدیکی و فاصله یا خودمختاری و حمایت متقابل را حفظ کنند. نیازمندی‌های یک‌طرفه یا اختلاف‌نظرهای شدید (مثلاً در مسائل اجتماعی) می‌توانند دوستی‌ها را دچار تنش کنند. دوستی پخته نیازمند تساهل، تأمل اخلاقی و بستری ارزشمند برای رشد فردی است. این آگاهی بازتابی می‌تواند راهنمایی برای مدیریت سالم‌تر، فاضلانه‌تر و هدفمندتر دوستی‌ها باشد.

دکتر محمد طباطبایی



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy