کیهان لندن - آغاز مذاکرات هستهای بار دیگر دستاویزی برای «امیدفروشی» جمهوری اسلامی به مردم شده است. این نمایش با ادعاهای دروغین بهبود شرایط اقتصادی در حالیست که نه توافقی صورت گرفته، نه تحریمی لغو شده و نه اتفاقی در اقتصاد بحرانزده ایران افتاده است!
طی دو هفته گذشته و از زمان اعلام خبر آغاز گفتگو میان جمهوری اسلامی و دولت دونالد ترامپ، جریانات موافق توافق و مذاکره با سکانداری اصلاحطلبان بار دیگر نمایشهای نخنما شده به سود دولت را آغاز کردهاند. واژههایی چون «گشایش» و «بهبود» به تیتر مطالب اقتصادی رسانههای داخلی بازگشته است.
در آنسو بانک مرکزی و دولت که همواره دست مداخلهگرشان در بازارهای مختلف ایران اختلال ایجاد میکرد، با افزایش عرضه و ایجاد جوّ روانی کاهشهایی در قیمت ارز و طلا ایجاد کردهاند تا همین اندک کاهش قیمتها را سندی بر «آغاز فصل گشایشهای اقتصادی» جا بزنند!
این در حالیست که کاهش قیمتها در بازار ارز و طلا از یکسو به علت مداخله دولت و بانک مرکزی و از سوی دیگر به این دلیل رخ داد که در اقتصاد متلاطم و پرریسک ایران بسیاری از شهروندان دارایی ریالی خود را، برای حفظ ارزش، به طلا و ارز تبدیل کرده بودند و طبیعی است که با «فرض» کاهش قیمت ارز و طلا در صورت توافق، برای جلوگیری از زیان، تلاش کنند ارز و طلا را فروخته و به دارایی سودآور دیگری تبدیل کنند.
چنین روندی سبب افزایش «عرضه» در این دو بازار شد و همزمان دولت و بانک مرکزی نیز به آن دامن میزنند. در نتیجه عرضه در بازار ارز و طلا از تقاضا پیشی گرفت و قیمتها روند کاهشی یافت. در همین حال اما کاهش ارزش دلار در جهان به علت سیاستهای تعرفهای دونالد ترامپ نیز به کاهش ارزش دلار در ایران سرعت بخشید.
قیمت دلار در بازار آزاد ایران که طی سال گذشته بیش از صد درصد افزایش یافته بود، طی روزهای گذشته از ۱۰۴ هزار تومان به کانال ۸۰ هزار تومان بازگشت. قیمت سکه نیز از مرز ۱۰۰ میلیون تومان به کانال ۸۰ میلیون تومان وارد شد.
در آنسوی بازارهای مهم کشور، دولت تلاش کرد بازار بورس را هم رونق ببخشد تا سند دیگری بر ادعای «بهبود شرایط اقتصادی» در چشم مردم فرو کند. این تلاش اما تنها چند روز دوام آورد و در روز سهشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ بازار بورس پس از پنج روز رشد شاخص، با ریزش روبرو شد. شاخص کل بورس در پایان معاملات روز سهشنبه با ریزش ۲۷ هزار واحدی به ۲ میلیون و ۹۴۴ هزار واحد رسید.
رسانههای حکومتی حامی مذاکره نیز کارشناسان نظام را به صف کردند تا تحلیلهایی از آغاز گشایشهای اقتصادی و تزریق «امید» کاذب به مردم را تبلیغ کنند.
اینهمه در حالیست که مذاکرات تازه آغاز شده و مشخص نیست توافقی که برای جمهوری اسلامی به حیاتاش گره خورده، چند هفته دیگر نهایی شود؛ همچنین مشخص نیست برداشته شدن تحریمها و آزاد ساختن پولهای بلوکه شده ایران در دیگر کشورها به عنوان دو خواسته مهم نظام، اگر هم یک توافق احتمالی به دست بیاید، اساسا کِی و با کدام ساز و کار انجام شود. در نتیجه حتی اگر آنطور که خواست دولت دونالد ترامپ است، این دور از مذاکرات مدت کوتاهی طول بکشد، باز هم زمان دقیق دست یافتن جمهوری اسلامی به پولهای بلوکه شده و درآمدهای ارزی ناشی از خامفروشی نفتِ بدون تحریم روشن نیست.
بحرانهای اقتصادی حاصل تحریم نیست!
خارج از تصویر خیالی و مصنوعی ترسیم شده از سوی جریانات اصلاحطلب و موافق مذاکره، در واقعیت اما معادلات اقتصادی ایران چه در شرایط فعلی و چه با لغو سریع همه تحریمها چیز دیگریست.
واقعیت اینست که مشکلات اقتصاد ایران از جمله رکود تورمی عمیق و بحران کمبود شدید انرژی و خروج سرمایه از کشور و مهاجرت گسترده نیروی کار و... هیچکدام ناشی از تحریمهای سالهای اخیر نیست. اینها همه مشکلاتی بنیادی و حاصل ۴۶ سال بیکفایتی و ناکارآمدی حکومت و ساختار فاسد و رانتی آن هستند!
حل مشکلات اقتصادی کشور با جمهوری اسلامی نیز در عمل غیرممکن است چون از یکسو مافیاها بر اقتصاد ایران حکومت میکنند و سنبهی پرزور گروههای مافیایی در نهادهای مختلف قانونگذاری و اجرایی و حتی قضایی، اجازه بر هم زدن شبکههای فساد و رانت، و برچیده شدن آنها را نخواهند داد. جمهوری اسلامی در سالهای گذشته نتوانسته سادهترین اصلاحات اقتصادی حتی در حد وادار کردن مافیاها به پرداخت مالیات، ولو در حوزه خانههای خالی، را عملی کند.
در ساختار تباهکار اقتصاد ایران، گروههای مافیایی چنان دست بالای دست دارند که حتی در موارد انگشتشماری که ارادهای برای حل یکی از معضلات اقتصادی شکل گرفته نیز این گروههای فاسد تا برکناری مقامات ارشد نیز پیش رفتهاند و نشان دادهاند که حتی پای حذف فیزیکی افراد هم ایستادهاند تا امپراتوری فساد خود را حفظ کنند.
از سوی دیگر اصلاحات عمیق اقتصادی که در علم اقتصاد به عنوان «جراحی اقتصادی» شناخته میشود به معنی آغاز یک دوره پُرفشار بر شاخصهایی چون تورم و رکود در دوره نقاهت اینگونه جراحیها است؛ جمهوری اسلامی اما چنان فاصله عمیقی با مردم دارد که به هیچ وجه نمیتواند همراهی و موافقت آنها را برای چنین دورهای جلب کند. هراس از آغاز دور تازهای از اعتراضات سراسری اکنون به سدی در برابر انجام هرگونه جراحی اقتصادی تبدیل شده است.
اینهمه در حالیست که اگرچه نمونههای موفقی از جراحی یا شوک اقتصادی در کشورهایی مانند آلمان، چین، کره جنوبی، ژاپن و سنگاپور وجود دارد که پس از یک دوره فشار، به توسعهی زیرساختها، رشد و پایداری اقتصادی و حضور ماندگار در بازارهای جهانی انجامیده اما در ساختار جمهوری اسلامی هیچ جراحی اقتصادی نیز نخواهد توانست به درستی اجرا شود و بدون شک در نهایت به توزیع رانت بیشتر برای «خودی»ها و ایجاد شبکههای مافیایی جدید و هدر رفتن منابع کشور منجر خواهد شد.
مردم ایران تجربه یک «پسابرجام» را دارند
طی دو هفته گذشته همهی تلاش جمهوری اسلامی نتوانست شور و شوقی در مردم برای آغاز دور جدیدی از مذاکره و احتمال توافق و برداشته شدن تحریمها ایجاد کند.
۱۲ سال پیش و پس از آنکه روند مذاکرات هستهای جمهوری اسلامی با غرب در دولت حسن روحانی آغاز شد و هنگامی که در تیرماه ۱۳۹۴ توافق هستهای «برجام» امضا شد، حکومت توانسته بود بخشی از جامعه را تحت تأثیر پروژه «تزریق امید» قرار دهد. بسیاری از شهروندان عادی در آن زمان با وسواس خبرهای مربوط به مذاکره را دنبال میکردند و چشمانتظار توافقی بودند که تصور میکردند قرار است بحرانهای اقتصادی را یکی پس از دیگری حل کند و زندگی آنها را به سطح رفاه برساند.
به این ترتیب، دوران «پسابرجام» آغاز و خامفروشی نفت از سر گرفته شد اما حاصل آن توزیع رانت بیشتر برای جریانات «خودی»، پرپولتر شدن جیب مقامات و آقازادهها از دلارهای نفتی، تثبیت بیش از پیش فساد در ساختار حکومت و فربهتر شدن اقلیت متصل به بدنه حکومت و پولپاشی برای گروههای تروریستی و نیابتی در منطقه بود! برای مردم اما همچنان تورم کمرشکن، رکود کسب و کارها، و حسرتهای روزمره ادامه یافت.
در فاصله تیرماه ۱۳۹۴ که برجام امضا و تحریمها لغو شد تا اردیبهشت ۱۳۹۷ که دونالد ترامپ از برجام خارج شد، دولت حسن روحانی حتی بخشی از پول حاصل از خامفروشی نفت در دوران پسابرجام را برای تقویت زیرساختهای حیاتی و صنایع مادر به کار نبرد؛ یکی از دلایل فاجعه کمبود برق و گاز در کشوری که دارنده ذخایر عظیم گاز و نفت است، همان تباهکاری و سوء عملکرد دولت حسن روحانی در دوران «پسابرجام» بوده است.
از آن دوران تا کنون که هم اوضاع داخلی و خارجی حکومت بهتر بود و هم دولتهای غربی سیاست مماشات را با جدیت دنبال میکردند، معادلات و مناسبات میان مردم ایران و جمهوری اسلامی به شدت تغییر کرده است. جامعه چند دوره اعتراضات سراسری را در یک دهه گذشته پشت سر گذاشته و هزاران شهروند جان و چشم و سلامت خود را برای آزادی فدا کردند. جمهوری اسلامی هربار موتور سرکوب وحشیانهی خود را علیه شهروندان به کار انداخته و درّه میان خود و مردم را عمیقتر کرده است.
چند انتخابات نمایشی ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی نیز گواه دیگری بر نبود هیچ پیوندی میان جامعه با حکومت است. مردم سالهاست راه خود را روشن کرده و آن را در اعتراضات و انواع نافرمانیهای مدنی و اجتماعی خود فریاد زدهاند؛ خواست مردم براندازی و سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار یک ساختار مبتنی بر دموکراسی برای حفظ حقوق همه ایرانیان در سراسر کشور است.
در چنین شرایطی همانطور که سیاستهای انتخاباتی اصلاحطلبان نخنما شده و شکست خورده، تبلیغات موهوم و توخالی درباره «گشایش»های پس از توافق، آنهم با دولت دونالد ترامپ نیز نمیتواند همچون پُلی میان جامعه با حکومتی عمل کند که مردم خواهان سرنگونی آن هستند!

کافه متفاوت حسین دهباشی پلمپ شد!