Monday, May 19, 2025

صفحه نخست » وقت آنست که طرحی نو در اندازیم، خسرو تدین

vision.jpgانفجاری که در بندر عباس رخ داد به سان زنگ خطری برای جمهوری اسلامی بود که پایان وقت آنان را بعنوان حاکمین مسلط به اوضاع ایران اعلام میکرد. شیرازه امور در دست این حضرات در حال از هم پاشیدن است. در داخل غیراز خودی ها اکثر مردم ازهمه لحاظ جانشان به لب رسیده و در خارج در همه امور فرا مرزی جمهوری اسلامی با شکست های سنگین غیر قابل جبران روبرواست. جالب اینجاست که درست در زمان این انفجار چند صد کیلومتر آنطرف خلیج فارس در عمان در شهر مسقط که به معنای محل سقوط است حاکمین درمانده در حال مذاکره ملتمسانه با امریکای ابر قدرت برای جلو گیری از فروپاشی خود بودند. مذاکرات در زیرسایه سنگین حضور نیروهای دریایی امریکا که چند صد مایل پایین تر در دریای عمان در آماده باش کامل اند صورت میگیرد. طنز تلخی است که حضرات را به زور اسلحه برای مذاکره ! به مسقط آورده اند. گویا نمیفهمند یا به روی خود نمیاورند که کجا و چطور آمده اند.

این وضع اسفناک بی شباهت به اوضاع سال های آخر قاجار نیست . در آن دوران ابر قدرت آن زمان امپراطوری انگلیس برای حفاظت منافع خود در مقابل روسیه اول فراهم ساز و پشتیبان جنبش مشروطیت شد و سپس صلاح در پشتیبانی شخصی با شهامت و مستبد دید که مملکت در هم ریخته را منظم و یکپارچه کند. تاریخ نقش انگلیس در سر کار آمدن رضا خان و بعد رضا شاه را انکار نمیکند. حوادث پر پیچ و تاب بعدی به کنار, اگر همین دوره چند ساله آشوب وتحول از قاجار به پهلوی را در موازات با وضع فعلی ایران درنظر بگیریم شباهت های بسیار و همینطور تفاوت های معنی دار میتوان یافت. هیئت حاکمه جمهوری اسلامی به همان روال قاجارها از بیخ وبن فاسد و در سرکوب مخالفین بیرحم و در عین حال سر درگم خرافات و توهمات و غرق در خود بزرگ بینی است. همانطور که نقل است محمد علی شاه قاجار فریاد میزده" رعیت را چه به مشروطه؟ "این آقایان هم بارها به اشکال مختلف و با قوانین دولتی مصوبه خودشان گفته اند و میگویند ملت (یا امت!) صغیر است و محتاج ارشاد و مائیم فقیه و قیم آنها , مائیم که میدانیم و آنها هیچ, ملت را چه به امور مملکت؟ جالب است بیاد آوریم محمد علی شاه پشتیبانی روسیه را داشت و با قیام مردم به سفارت روس گریخت. همینطور خامنه ای روابط تنگاتنگی با روس ها داشته و دارد و بعید نیست اطاقی در سفارتخانه برایش مهیا کرده باشند.

در حال حاضر آزادی خواهی و مردم سالاری در خط نخستین خواست های مردم ایران در مبارزه با رژیم اسلامی است. گو اینکه بنظر میاید فعلأ ابر قدرت این زمان علاقه یی به راه اندازی یا پشتیبانی چنین جنبش ها در ایران معادل آنچه جنبش مشروطه درآن زمان بود ندارد. امریکای ترامپ و قبل از ترامپ بارها تکرار کرده که دنبال تغییر رژیم ایران نبست بلکه تغییر رفتار رژیم را میخواهد. خواست اصلی امریکا و غرب همواره راضی شدن جمهوری اسلامی به توقف غنی سازی اورانیوم و دست کشیدن از بمب اتم سازی بوده است. توقف تحریکات منطقه یی هم اخیرأ ضمیمه خواست های امریکا بود که حالا گویا این مسئله خود بخود منتفی است. حماس و حزب اله که بازوان نیابتی حکومت اسلامی در سوریه و لبنان وغزه بودند تقریبأ نابود شده اند. تنها حوثی های یمن میمانند که آنها هم با انفجار بندر عباس که در واقع به قصد فلج کردن صنعت موشک سازی جمهوری اسلامی بود از بهترین تسلیحات خود محروم شدند. بنابراین مذاکرات مسقط در صورت حصول توافق چیزی به مردم ایران نخواهد داد جز استمرار حکومت اسلامی , چون نهایتأ این حضرات برای بقای نظام کنارگذاشتن برنامه اتمی و توقف کامل شیطنت های منطقه یی را قبول خواهند کرد و دست و پای ترامپ را هم خواهند بوسید. حضرات میدانند که ترامپ چه میخواهد و حتی برای ترغیب بیشتر او معامله را از حالا با وعده تریلیون ها دلار برای سرمایه گذاران امریکایی شیرین تر هم کرده اند.

احتمال چنین توافقی به این صورت که در بالا آمد که در آن ترامپ آنچه میخواهد از این آقایان میگیرد و بعنوان پیروزی بزرگ خود در خاورمیانه جار میزند و آقایان در عوض در قدرت دیکتاتوری خود در ایران باقی میمانند نه تنها هست بلکه به نظر این نویسنده بسیار بالا است. دلیل بنده سابقه امر از تاریخ است. هیچیک از امپراطوران و سران دول خارجی که در مقطعی ایران با آنان سر و کار سرنوشت ساز داشته , از یونان و روم قدیم گرفته تا عرب و مغول و عثمانی تا روسیه و انگلیس و حالا امریکا , ذره یی دلسوزی برای حقوق و رفاه مردم ایران نداشته اند. اگر در سال های آخری قاجار انگلیس بالاخره مصمم به تغییر رژیم شد به خاطر حفظ منافع دراز مدت خودش بود نه دلسوزی برای ایران , و اکنون نیز تصمیمات و حرکات امریکا در مقابل ایران دقیقأ در جهت منافع خودش (البته به تعبیر ترامپ) خواهد بود.

در ضمن باید توجه کرد که در وضعیت فعلی رضا خانی هم تا آنجا که میدانیم در کار نیست. ابر قدرت توجهی به شاهزاده رضا ندارد و کس دیگری که مورد توجه و پشتیبانی ابر قدرت باشد و در عین حال محبوب مردم آنطور که رضا خان آن زمان بود وجود ندارد و اگر هم کسی هست ایشان فعلأ در استتار کامل است. ولی آنچه به وضوح کامل در موازات با ایام انقلاب مشروطیت وجود دارد خواست فرا گیر مردمی برای آزادی های فردی و اجتماعی و تغییرات اساسی در نوع حکومت است. مردم آزادی و دموکراسی میخواهند: آزادی از این همه قید وبند در حکومت استبدادی اسلامی و مردم سالاری به معنای حکومت آمده از خود مردم ایران و نمایندگان واقعی آنان که همه برنامه ها و سیاست های مملکتی را به نفع همین مردم اجرا کند.

اوضاع مملکت و حال و روز مردم به همان آشفتگی دوران پایان قاجار و شاید هم بد تر است ولی آتش آرزو ها برای آزادی و زندگی بهتر به همان شدت آن زمان و شاید هم بیشتر در جان و دل اکثر ایرانیان بخصوص جوانان وطن شعله ور است. اما در عین حال میبینیم که ابر قدرت زمانه به فکر مصلحت و منفعت خود و دوستان خویش است وحتی میخواهد خلیج فارس را هدیه اعراب کرده خلیج عربی بنامد. با وجود غرش های پفیوزی و گنده یوزی هایی که آقایان حاکمان فاسد فعلی ما گاهگاهی میفرمایند ودر مورد خلیج فارس هم شاید بکنند جای شکی نیست که حضرات قطعأ همه ما و سرمایه های بیکران این مملکت و کل ایران را همراه با خلیج فارس برای بقای خود معامله خواهند کرد.

حال آمدیم و یکباره ورق برگشت. آرزو بر جوانان عیب نیست (خودم را عرض میکنم) . شاید آنطور که به آن سرعت در سوریه شد و اسد گریخت بشود , یا به شکل طولانی تری مانند سقوط قذافی در لیبی. درس مقایسه دوران سال های آخر قاجار با دوران فعلی همین است که وقتی شرایط چنان حاد وحساس میشوند که کارد به استخوان رسیده و مملکت به انفجار نزدیک است تغییر رژیم تنها راه نجات میشود و همه عوامل ذینفع داخلی بغیر از آخوندها و قدرت های خارجی بغیر از متحدین ایدئولوژیک آخوندها (مانند حماس وطالبان) مجبور به حرکت در آن مسیر خواهند بود. آخوند ها به صورتی از میدان کنار خواهند رفت - حال به چه صورت آن مانند فیلم مهیجی است که بزودی خواهیم دید.

اگر چنین شد فهم معمول و انتظار همه فعالان سیاسی فعلی از هر دسته و رسته که فرهیختگان و نخبگانمان هستند اینست که در دوران گذار اول رفراندم تعیین نوع حکومت و سپس انتخابات آزاد خواهیم داشت تا نمایندگان ملت مشخص شوند و مجلس ملی راه بیافتد و بعد دولت ملی و دیگر همه به خوبی وخوشی در سایه دموکراسی زندگی خواهند کرد!

حال دوستان بیایید کمی دقیق تر شویم. آیا رفراندم سراسری حتی در بهترین شکل خود وبا بهترین نیات برگزارکنندگان به گزینه دموکراسی که مطلوب فرهیختگان است ختم خواهد شد؟ آیا نبایستی در ابتدای کار مطابق با نظر همان فرهیختگان گزینه های متعدد دیگری علاوه بر دموکراسی مانند سیستم پادشاهی یا سوسیالیسم یا ایسم های دیگری و البته حکومت مذهبی را در همه پرسی گذاشت؟ و آیا در این صورت موافقین و پیروان دو آتشه یی به پشتیبانی هر یک از این ایده ها به میدان تبلیغات چندین چند آتشه برای ترغیب رأی دهندگان بنفع مرام خود بر نخواهند خواست؟ بلوای غریبی خواهد بود همین رفراندم اولیه که نتیجه اش حتی در صورت انجام صحیح آن تحت نظارت منابع بیطرف بین المللی بنظر بنده قابل پیش بینی نیست. چه بسا سیستم حکومت مذهبی (این بار آخوند خوب ها!) از طریق راه های عوام فریبی که درآن استادند و بخاطر در واقع عوام بودن اکثر مردم اسلامزده بخصوص در شهرهای کوچک و روستا ها برنده شود. آن وقت چه؟ آیا این همان دموکراسی نیست که خانم ها و آقایان فرهیخته و نخبه دم از آن میزنند؟ آیا نباید تسلیم رأی اکثریت شد؟ یا اینکه میخواهید با زور دموکراسی را به کرسی بنشانید: مثلأ در شمارش آرای رفراندم تقلب کنید یا متعاقبأ کودتا کنید؟

پس میبینیم که یک مشکل جدی و اساسی در پیش داریم. این مشکل که عرض میکنم مشکل تنها ما نیست بلکه مشکل در خود دموکراسی است. در تمام نقاط دنیا از مبدأ دموکراسی در یونان قدیم تا ممالک شرق و غرب فعلی که حکومت را با روش های دموکراتیک تعیین میکنند این آگاهی وجود داشته ودارد که گاهی مردم فریب کلاهبرداران حرفه یی و شیادان سخنگویی را میخورند و به آنچه در واقع صلاح خودشان و درست نیست رأی میدهند. راه دور نرویم , بهترین مثال همین جناب رئیس جمهور فعلی امریکاست که با هزاران ترفند و راست و دروغ و سیل تبلیغات با حساب و پول های بی حساب اکنون پس از یک دوره غلط کاری و افتضاحات پی در پی قبلی دوباره در مسند قدرت است. (در این باره منابع زیادی وجود دارد که بهترین آن کتاب بیوگرافی کامل ترامپ تحت عنوان Confidence Man نوشته مگی هابرمن خبرنگار نیویورک تایمزاست.) سوأل برای ما اینجا اینست که چه کنیم اگر نخواهیم از چاه استبداد دینی جمهوری اسلامی به دره یک جوراستبداد پوپولیستی دیگری از نوع مذهبی یا غیر بیفتیم و در عین حال تعیین حکومت را بطور دموکراتیک انجام دهیم و اصل دموکراسی را که حکومت باید مطابق خواست مردم باشد حفظ کنیم. خطر فریب اکثریت را حتی اگر رفراندم اولیه و انتخابات بعدی آزاد و سالم باشند نمیتوان و نباید ندیده گرفت.

یکی از متفکران بزرگ امریکا در اوایل قرن بیستم بنام جان دویی (John Dewey) راز دموکراسی موفق را در ارتباط تنگاتنگ آن با فهم وسطح تحصیلات مردم میداند. دویی تلویحأ میگوید رأی دهنده باید با فهم و سواد باشد تا بهترین گزینه ها را بدون تکیه بر این و آن خود بتواند انتخاب کند. این همان مبحثی است که افلاطون دوهزاروچند صد سال پیش )در کتاب مشهورش ( The Republic باز کرد و توصیه کرد بهترین حاکم باید از فهمیده ترین ها و بالاترین فرمانروا باید فیلسوف زمانه باشد. در گفته افلاطون در قرون باستان و گفته دویی در عصر حاضر این نکته مشترک نهفته است که حکومت را نمیتوان به غیر از دانش اندوخته و خرد مند سپرد. بنا بر این و با توجه به هشداری که در مورد شیادان سخن با ذکر مثال آوردیم ( تکرار انتخاب ترامپ در امریکا و تداوم حکومت اسلامی در ایران) به نظر میرسد چیزی که در ساختن یک دموکراسی سالم ضروری است بدون شک به کار گرفتن یک جور روش رأی گیری است که انتخاب افراد دانش آموخته خردمند را تضمین کند. آیا جز این است که رأی دهنده خرد مند است که نماینده خرد مند انتخاب میکند؟ جواب این سوال قطعأ مثبت است. سوال بعدی قاعدتأ این است که در ایران در سطح توده ها آیا انبوه باسواد و تحصیلکرده ای هست که در غوغای شیادان راه و چاه را تشخیص دهد و با رأی خود بهترین ها را برای امور دولت و حکومت انتخاب کند؟ اگر از AI بپرسید مطابق با آمار چند سال اخیر از دولت جمهوری اسلامی تعداد بیسوادان در ایران حدود ۱۰٪ جمعیت و تعداد دیپلمه و بالاتر ٪۴۵ و تعداد لیسانسیه و بالا تر ٪۱۸ است. آمار از جمهوری اسلامی قابل اعتماد نیست چون همیشه حقیقت بد تر از آن است که میگویند ولی حتی اگر همین اعداد ذکر شده را در نظر بگیریم میبینیم که تعداد بی سواد ها وکم سواد ها بر با سواد ها و تحصیلکرده ها فزونی دارد و این وضعیت ایده ال برای عوام فریبان و شیادان است. یعنی با طی مصیبت ها دور میزنیم برمیگردیم سر همانجا که بودیم زیر سلطه همان شارلاتان ها که قبلأ بودند و حالا پوست انداخته و رنگ عوض کرده اند.

حال اگر درانتخاباتی که نمایندگان واقعی مردم را بر میگزیند که سپس از میان آنان قوه اجرايیه یعنی دولت بر خواهد خواست ترتیبی دهیم که خود بخود بهترین ها به نمایندگی برسند شاید این معضل را حل کرده ایم. ترتیب این کار میتواند به این صورت باشد: اولأ رأی دادن الزامی باشد و تخطی شامل پیگرد. دومأ هر شخص رأی دهنده همراه با کارت شناسایی یا به جای آن یک جور گواهی تحصیلی ارائه دهد که فرضأ چند کلاس ابتدایی یا متوسطه یا بالاتر را گذرانده که این عددی میشود و مطابق با آن عدد توان رأی او بالا تر میرود. بطور مثال اگر رأی دهنده ۴ کلاس خوانده ضریب رأی او ۴ و اگر دیپلم متوسطه دارد ضریب رأی او ۱۲ است. مدرک لیسانس به این صورت ضریب ۱۶ میگیرد و فوق لیسانس ۱۸ و دکترا ۲۰. و میتوان تصور کرد که افراد فوق دکترا با سوابق درخشان تحقیقات و انتشارات دارای توان رأی بالاتر از ۲۰ باشند.

در این نوع انتخابات که قدرت رأی شخص مرتبط به سطح تحصیلات اوست طبیعی است که نتیجه انتخابات متأثر از دانش جمعی رأی دهندگان است و میتوان فرض کرد که با صلاحیت ترین و شایسته ترین نمایندگان انتخاب میشوند. به عبارت دیگر مفهوم ایده افلاطون و متفکران دیگر در ترجیح حکومت دانش آموختگان و نخبگان را به این صورت تحقق بخشیده ایم. این جور مردم سالاری را که دانش و فهم هر شخص را ارزش میدهد و بر مبنای خرد جمعی در جهت بهترین منافع جامعه عمل میکند میشود مردمسالاری هوشمند یا دموکراسی توانا خواند. در مقابل در بسیاری ممالک و فرهنگ ها ی دیگر که ادعای مردم سالاری دارند دموکراسی های «ناتوان» وجود دارند که مطابق با ایده رومانتیک «یک نفر- یک رأی» همه را در تصمیم گیری مساوی میشمارند واین در نتیجه انتخابات را بازیچه قدرت و پول و تبلیغات و جولانگه شیادان میکند. در بسیاری موارد دیده ایم که دموکراسی ساده به این صورت ناتوان شارلاتان ها وعوام فریبانی که حتی خودشان را هم فریب داده اند به قدرت میرساند و ملت ها به گمراهی و بدبختی میروند. در صورتی که در روش دموکراسی توانا - یعنی هر رأی دهنده یی که دانش و خردش بیشتر توان رأی اش بیشتر - منطقی است فرض کنیم با فهم ها و خرد مندان به مراتب کمتر متأثر از هیاهوهای سیاسی و دغلبازی های تبلیغاتی خواهند بود و با قدرت رأی بیشتر خود بهترین ها را انتخاب خواهند کرد.

معنای روش دموکراسی توانا که آنرا مردمسالاری هوشمند هم میتوان خواند اینست که بهترین مغزها بیشترین توان و تأثیر را در گرداندن امور مملکت خواهند داشت. در ضمن واضح است که ارزیابی شخص مبنی بر اندازه دانش او مشوق بزرگی است که هرکس هر چه بیشتر در امر تحصیلات خود بکوشد , بخصوص اگر افزایش مزایا و تسهیلات اجتماعی را همراه با افزایش ضریب رأی به شهروندان ارائه کنیم. با مردمسالاری هوشمند جامعه خود بخود در حال پیشرفت سطح علم و دانش همگان خواهد بود که نتیجه آن شکوفایی هرچه بیشتر ایران درهمه امور بخصوص صنعت و اقتصاد و درنهایت رفاه روز افزون عمومی است.

سیستم های دموکراسی قدیمی با وجود انواع دموکراسی های پارلمانی و غیره که اختراع کرده اند هنوز راهی نیافته اند که بهترین نتایج را برای عموم خود درجهت پیشرفت صحیح و نه گاهی پسرفت (مثلأ در انتخاب نژاد پرستان و امثالهم) گارانتی کنند. در دموکراسی های سنتی درحقیقت هر انتخابات قماری است با سرنوشت مردم که معمولأ الیگارشی پول و قدرت با بسیج شیادان و کلاشان حرفه یی اکثریت را تحمیق کرده و برنده میشود. دموکراسی هوشمند به طریقی که عرض شد با به کار گیری فهم وهوش و معلومات انسان در ارزش دادن به تحصیلات و تلفیق آن با دموکراسی سنتی بنظر بنده میتواند راهکار همه ملل دیگری باشد که هنوز هرازگاهی سرگشته در انتخابات و سرخورده از نتایج هستند. ما ایرانیان ملتی هستیم با هزاران سال قدمت و بدرستی سر مشق جهان در فرهنگ و هنر و انسانیت. حال که خود در مقطع تصمیم برای تغییر اساسی ساختار حکومت و پرداخت جامعه آینده خود هستیم آیا وقت آن نیست که با طرحی نو در ساختار و اجرای حکومت که در واقع به روزی و تکامل همان دموکراسی سنتی در جهت هوشمندی آن است در این موضوع هم سر مشق باشیم؟



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy