آقای میرحسین موسوی از سال ۸۸ با محور بازگشت به دوران "طلایی امام" در مقابل جمهوری اسلامی و هسته سخت قدرت قرار گرفت. او البته بنابر بیانیههای خود طی سه سال گذشته از نظام جمهوری اسلامی گذر کرده و حتی خواستار رفراندوم است، اما نکته عجیب اینکه در عین حال هنوز در مورد مسائلی بسیار بدیهیتر و ابهامات فراوان موجود علیرغم داشتن وقت کافی سخنی نگفته است و این مساله به طور جدی شائبهی نوعی فرار به جلو برای فرار از پاسخگویی نسبت به گذشته و خصوصا دورهای که ایشان صاحب مسوولیت بودهاند را پیش میآورد.
تغییر نظریات و تحول فکری در افراد در طی یک بازه زمانی کاملا قابل قبول است به شرطی که فرد، تجدید نظر خود نسبت به نظرات قبلی را بدون لکنت اعلام کند، صادقانه در مورد آنها حرف بزند و بابت آثار زیانبار احتمالی آنها عذرخواهی و از آسیبدیدگان دلجویی نماید. این مساله حداقل انتظار از یک تجدیدنظر واقعی بوده، هیچ جای انکار یا راه میانبری ندارد.
بنابراین شاید بهتر است قبل از اینکه ایشان به سراغ مسالهای چون رفراندوم و مجلس موسسان بروند ابتدا به سوالات بسیار ابتداییتری پاسخ دهد تا مردم و گروههای سیاسی نیز بتوانند نمایی حداقلی از آینده و تغییراتی که مد نظر ایشان است، داشته باشند.
شاید به عنوان مهمترین سوال، ایشان برای نجات کشور از شرایط کنونی را -که برایش رفراندوم هم پیشنهاد کردهاند-در اجرای چه برنامهای محفق میدانند و برایش چه راه حل کلی دارند؟
آیا هنوز هم چون خرداد۱۳۸۹ معتقد هستند "مظلومیت خط امام و مشی امام" علت مشکلات امروز ما است و بازگشت به آن میتواند به حل مشکلات کمک کند؟!
آیا هنوز هم چون خرداد ۱۳۸۸ اعتقاد دارند "انقلاب اسلامی در قلب یک میلیارد مسلمان میطپد" و همه "هویت و عزت ملت ما را از وجود مبارک حضرت امام" میدانند؟!
آیا ایشان هنوز هم دهه شصت دوره رهبری خمینی را "دوران طلایی امام" میدانند و خواهان بازگشت به آن هستند؟!
یا نظرات جدیدی دارند؟
نظر دقیق ایشان درمورد موج گسترده اعدام رخ داده در دهه شصت چیست؟!
آیا ایشان به عنوان نخست وزیر مورد حمایت امام و با توجه به روابط بسیار نزدیک و صمیمانه خود با رهبر وقت آیا هیچوقت در مورد این سیر غیرقانونی چند ساله با آیتالله خمینی صحبتی داشتهاند؟! و مثلا چون مرحوم منتظری آیا هیچوقت هشداری در این مورد به آقای خمینی دادهاند؟!
ایشان در مورد اعدام کودکان و زنان در دهه شصت چه نظری دارند؟
آیا همچنان چون اسفند ۱۳۶۱ معتقدند
"اینکه حکومت اسلامی کودکان و زنان را میکشد شایعه و کذب محض و ساخته رسانههای گروهی امپریالیستی است"؟!
درمورد حقوق بشر، حقوق شهروند و تضمین آن برای مردم در حال حاضر چه نظری دارند؟!
آیا هنوز هم چنانکه در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۸ در تبلیغات دوره ریاست جمهوری گفتند میخواهند "با در دستور کار قرار دادن فرمان هشت مادهای امام، آن را از نو چراغی تابنده در مسیر تحقق حقوق شهروندی" قرار دهند یا تجدیدنظر نموده بالاخره قرار است به قوانین جهانی حقوق بشر تمکین نمایند؟!
نظر ایشان برای رعایت حقوق شهروندی چیست، مثلا ایشان اکنون در مورد مرحوم امیر انتظام و آنچه بر ایشان و خانواده ایشان رفته چه نظری دارند؟!
آیا همچنان که در بهمن ۱۳۶۰ گفتند هنوز هم "سنجاق روی کراوات عباس امیرانتظام مانند یک سوزنی در چشمان" ایشان فرو میرود؟! و معتقدند "آن چهره با این کت و قیافه نمیتواند نماینده مردم مستضعف ما باشد"
آیا همچنان "خوشحالی شبی که اسناد لانه جاسوسی درباره امیرانتظام افشا شد" را با خود دارند و هنوز هم آن را "فراموش نشدنی" میدانند؟!
یا حرف جدیدی برای جامعه و خانوادهی ایشان دارند؟!
در مورد سیاست خارجی چطور میاندیشند؟!
آیا همچنان چون هفدهم تیر ماه ۱۳۶۰ همچنان میخواهند "سیاست ضد صهیونیستی را تا آزاد کردن تمام سرزمینهای اشغالشده در فلسطین و قدس" ادامه دهند و سیاست خارجی کشور باید "یک ارتباط ناگسستنی با مبارزه با صهیونیسم در منطقه" داشته باشد؟!
آیا هنوز چون خرداد ۱۳۶۲ معتقدند باید "منافع غرب و نوکران غرب در منطقه را مورد تهدید قرار داد"؟!
در مورد تاریخ و فرهنگ چه نظری دارند؟!
آیا همچنان چون آذر ۱۳۶۱ فکر میکنند
"خرابههای تخت جمشید را از خاک بیرون کشیدند تا سند افتخاری برای آن تاریخ پوسیده در میان ملت ما زنده کنند و
تاریخ ساختند تا ملت اجبارا به تاریخ بیگانه از اسلام افتخار کند"؟!
آیا هنوز معتقدند "پلید ها، برای ترویج حس ناسیونالیستی هزاره فردوسی را در زمان رضاشاه مطرح کردند"؟!
آیا اکنون برای دلجویی از صدها هنرمند ممنوعالکار که بسیاری از آنها از ناراحتی و غم دق کردند، سخنی دارند؟!
یا همچنان چون بهمن ۱۳۶۳ معتقد هستند:
"بازیگرانی که در خدمت نظام طاغوت بودند نباید در فیلمها ظاهر شوند
این بازیگران یا ستارههای طاغوت اگر توبه هم کردهاند، در کارهای دیگر مشغول باشند"
در مورد نظام آموزشی و وضعیت دانشگاهها چه میاندیشند؟!
نظرشان در مورد انقلاب فرهنگی و تغییر سرنوشت هزاران استاد و دانشجوی اخراجی چیست؟!
آیا هنوز هم چون شهریور۱۳۶۳ فکر میکنند
"دانشگاه جای یک متخصص نیست، جای یک فرد مکتبی است که تخصص را هم آنجا فرا بگیرد"
آیا هنوز هم معتقدند "نمیتوانیم برای اینکه متخصص کم داریم ارزشهای غربی و اروپایی را در دانشگاهها احیا کنیم؟!"
در مورد اعطای مسوولیتها و انتخاب مسوولان در دوران گذار و پساگذار چه نظری دارند؟!
آیا هنوز هم چون سال ۱۳۶۹ از اخراج "متخصصان غربگرا در وزارتخانهها" که حزباللهیها را اذیت میکردند" آنهم "خارج از حوزه قانونی و اداری" حمایت میکنند و معتقدند: "باید حاکمیت حزبالله بر کشور را تبلیغ کنیم؟!"
در مورد آزادی بیان و مطبوعات چه نظری دارند؟!
مثلا نظر امروز ایشان در مورد فتوای قتل آیتالله خمینی در مورد سلمان رشدی چیست؟!
آیا هنوز هم چنانکه اسفند ۱۳۶۷ گفتند همچنان "بدون شک" به دنبال عملی کردن "فتوای امام درباره اعدام سلمان رشدی" هستند و فکر میکنند "به کیفر رساندن رشدی ربطی به آزادی بیان ندارد" و "نویسندگان برای دفاع از این کتاب کثیف یقه ندرانند"؟!
پاسخ روشن و مسوولیت پذیرانه ایشان به این سوالات واضح و اعلام نظریات و تجدید نظرهای جدید به طور روشن و مسوولیت پذیرانه میتواند، مقدمهای برای برداشتن قدمهای بعدی به سمت آینده باشد.
در مقابل عدم پاسخگویی به سوالاتی تا این حد بدیهی و سرراست باعث خواهد شد تمام پیشنهادات و نظرات جدید ایشان نیز تنها راهی برای عبور از تنگنای پاسخگویی به گذشته و نمایشی به نظر برسد. به بیان دیگر سکوت درباره گذشته و عدم مسوولیت پذیری نسبت به آن سیاست و سخن امروز ایشان را هم بیاعتبار میکند.