
در جوامع مبتنی بر قدرتهای متمرکز و غیرپاسخگو، "کنترل روایت" به ابزاری حیاتی برای تداوم سلطه تبدیل میشود. دراین مقاله با استفاده از نظریههای کلاسیک و معاصر، به بررسی چگونگی استفاده دولتها از روایتسازی برای منحرف کردن افکار عمومی از ریشههای واقعی بحرانها میپردازیم .
در ادامه، مفهوم "دردمندی نهادینهشده" راتحلیل می كنيم، که چگونه این احساس گناه اجتماعی به ابزاری برای کاهش مقاومت جمعی تبدیل میشود. مطالعه موردی کشورهایی مانند ونزوئلا، زیمبابوه، روسیه، ایران، کره شمالی و مجارستان نیز به عنوان نمونههای عینی مورد بررسی قرار مي دهيم...
۱. مقدمه:
روایت، قدرت و سیاست
روایتها فقط داستان نیستند؛ آنها ابزارهای بنیادینی در شکلدهی به ادراک عمومی از واقعیتاند. همانگونه که هانا آرنت در خاستگاههای توتالیتاریسم اشاره میکند، "توتالیتاریسم بدون یک روایت بزرگ و فراگیر، ناتوان در مشروعیتبخشی به خود است." روایت، در نظامهای اقتدارگرا، ابزاری برای پنهانسازی واقعیت است؛ روایتی که نه در پی حقیقت، بلکه در پی مشروعیت قدرت است
۲. نظریه کنترل روایت در بستر علوم اجتماعی
ماکس وبر در نظریه مشروعیت خود بر سه نوع اقتدار تأکید میکند: سنتی، کاریزماتیک و عقلانی-قانونی. اما در جوامعی که اقتدار عقلانی تضعیف شده، دولتها برای حفظ مشروعیت از ابزارهایی مانند روایتسازی بهره میبرند.
دکتر حسین بشیریه نیز در تحلیل نظامهای اقتدارگرا، کنترل اطلاعات، سانسور و انحصار رسانهای را از ابزارهای "سلطه نرم" میداند که قدرت را بازتولید میکنند.
در این چارچوب، روایتها وظیفه دارند واقعیت را بازسازی کنند، تا عملکرد نهاد قدرت همواره موجه و "قربانی" همیشه مردم یا دشمنان خارجی معرفی شوند.
۳. دردمندی نهادینهشده: از قربانی تا مقصر
زمانی که روایتهای رسمی مداوماً تکرار میشوند، ذهنیت عمومی بهتدریج تغییر میکند. حس "گناه اجتماعی" شکل میگیرد. مردم، حتی در موقعیت قربانی، خود را مسئول میپندارند. این همان چیزی است که میتوان آن را «دردمندی نهادینهشده» نامید. بهعبارتی، نوعی حس گناه و شرم که از بالا تحمیل شده و با تکرار در رسانه و آموزش نهادینه میشود.
هانا آرنت معتقد بود که "خرد شدن اراده جمعی" یکی از اهداف اصلی نظامهای توتالیتر است، و این تنها از طریق زور انجام نمیشود، بلکه با کنترل افکار و احساسات جمعی صورت میگیرد.
۴. کنترل روایت به مثابه تکنولوژی قدرت
میشل فوکو در نظریههای خود از "تکنولوژیهای قدرت" سخن میگوید. به زعم او، قدرت تنها از طریق ابزارهای قهری (مانند پلیس یا ارتش) اعمال نمیشود، بلکه از طریق سازوکارهای گفتمانی و تولید حقیقت نیز عمل میکند. در این راستا، کنترل روایت را میتوان نوعی "تکنولوژی نرم قدرت" دانست که نقش اصلیاش مدیریت افکار و عواطف جمعی است.
۵. مطالعه موردی: روایتسازی در کشورهای اقتدارگرا
۵.۱. ونزوئلا
در دوران نیکلاس مادورو، ونزوئلا با بحرانهای اقتصادی شدیدی مواجه شد: تورم افسارگسیخته، کمبود مواد غذایی، سقوط ارزش پول ملی. با اینحال، روایت رسمی دولت همواره به «جنگ اقتصادی از سوی امپریالیسم جهانی» و «عدم همکاری مردم» اشاره داشت. مردم به جای دولت، مقصر قلمداد میشدند. این روایت باعث شد بخش زیادی از جامعه، خود را مسئول بحران بپندارند، و به جای اعتراض، به دنبال راهحلهای فردی مانند مهاجرت یا خودکفایی بیاثر باشند.
۵.۲. زیمبابوه
در دوران رابرت موگابه، اقتصاد زیمبابوه دچار فروپاشی شد. اما دولت با استفاده از ابزار روایت، مشکلات را به گردن تحریمهای خارجی، دشمنان داخلی و حتی مردم انداخت. روایت غالب این بود که مردم به دلیل مصرفگرایی، مسئول کمبودها هستند. نتیجه چنین سیاستی، سرکوب نارضایتی، تضعیف جنبشهای اعتراضی و نهایتاً تثبیت وضعیت موجود بود.
۵.۳. روسیه در دوران پوتین
روسیه از دهه ۲۰۰۰ بهطور فزایندهای به بازسازی روایتهای ملیگرایانه و ضدغربی پرداخته است. رسانههای دولتی، بحرانهای داخلی مانند اعتراضات مردمی یا فساد ساختاری را به "دخالت ناتو" و "عوامل بیگانه" نسبت میدهند. این نوع روایت، موجب تقویت روحیه ملیگرایانه سطحی و حذف ریشهیابی درونی بحرانها شده است.
۵.۴. ایران
در جمهوری اسلامی ایران، روایتسازی ابزار کلیدی در مدیریت بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بوده است. اعتراضات مردمی اغلب به "جنگ نرم"، "تحریک دشمن"، یا "بیتقوایی مردم" نسبت داده شدهاند، نه به سیاستهای ناکارآمد، فساد ساختاری یا شکاف طبقاتی. این روایتها ضمن کاهش اعتماد عمومی، حس بیقدرتی و گناه اجتماعی را نهادینه کردهاند.
۵.۵. کره شمالی
کره شمالی، شکل افراطی کنترل روایت است. جهان بیرونی، دشمن معرفی میشود و مردم همواره در حال مبارزهی مقدس هستند. این روایت باعث شده است جامعه نه تنها واقعیت بیرونی را نبیند، بلکه اساساً به مشروعیت ساختار حاکم باور داشته باشد.
۵.۶. مجارستان
در دولت ویکتور اوربان، رسانههای دولتی مسائل اجتماعی مانند تبعیض، فساد یا مهاجرت را با روایتی شدیداً ملیگرایانه و تهدیدمحور تفسیر میکنند. این روایتها، ابزارهایی برای محدودسازی دموکراسی و تحکیم قدرت فردی شدهاند.
------------------نتیجهگیری:
کنترل روایت و دردمندی نهادینهشده، دو روی یک سکهاند: ابزاری برای حفظ قدرت، بدون نیاز به خشونت فیزیکی. دولتهایی که در مسیر ناکارآمدی و فساد قرار دارند، با استفاده از این دو ابزار، افکار عمومی را منحرف کرده و مردم را در موقعیت روانیای قرار میدهند که نهتنها اعتراضی نکنند، بلکه خود را مقصر بدانند. شناخت این سازوکارها، نخستین گام برای احیای اراده جمعی و بازسازی نقد اجتماعی است.
پارسا زندی ( مشاور حقوقی )
..........................
منابع
1. آرنت، هانا. خاستگاههای توتالیتاریسم. 1951. (Arendt, Hannah. The Origins of Totalitarianism, 1951)2. بشیریه، حسین. مبانی جامعهشناسی سیاسی. تهران: نشر نی، ۱۳۸۶. (Bashirieh, Hossein. Foundations of Political Sociology, 2007)
3. وبر، ماکس. اقتصاد و جامعه. 1922. (Weber, Max. Economy and Society, University of California Press, 1922)
4. فوکو، میشل. نظم و انضباط و تنبیه: زایش زندان. 1977. (Foucault, Michel. Discipline and Punish: The Birth of the Prison, Pantheon Books, 1977)
5. ادوارد اس. هرمن و نوآم چامسکی. مهندسی رضایت: اقتصاد سیاسی رسانههای جمعی. 1988. (Herman, Edward S. & Noam Chomsky. Manufacturing Consent, 1988)
6. شودسون، مایکل. قدرت خبر. 1995. (Schudson, Michael. The Power of News, Harvard University Press, 1995)
7. گزارشهای فریدم هاوس و دیدبان حقوق بشر، ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۳. (Freedom House & Human Rights Watch Reports, 2016-2023)