"انقلاب ملی" نمایانگر تلاشی برای برونرفت از مخمصهای است که جامعه در آن گرفتار آمده؛ تلاشی برای عبور از وضعیت موجود، عمدتاً از منظر سیاسی و حاکمیتی. اما انقلاب "زن، زندگی، آزادی" فراتر از این افق کوتاه مدت است؛ انقلابی است با افق فرهنگی، اجتماعی و انسانی. این انقلاب، حامل نگاهی است که بر پایهی مفهوم شهروندینگی استوار است؛ یعنی ایجاد و گسترش بنیانهای فرهنگ شهروندی، برابری، آزادی و مسئولیتپذیری فردی و جمعی در بستر یک جامعهی مدنی، که همه این مفاهیم منجر به ایجاد فرهنگ نوین ایران خواهد شد.
"انقلاب ملی"در بهترین حالت ممکن است به جابجایی قدرت منجر شود، اما الزاماً به تغییر در بنیانهای فکری و فرهنگی جامعه نمیانجامد. چهبسا بر بستری از فرهنگ سیاسی پیشین استوار بماند؛ فرهنگی که ریشه در استبداد دارد و تا کنون چیزی جز سلطه و سرکوب از آن برنخاسته است. در مقابل، انقلاب "زن، زندگی، آزادی" تکیه بر زدودن همین دیرینگیِ فرهنگ استبدادی دارد؛ انقلابی است برای گسست ریشهای از سنتهای سلطهمحور، و برای آفرینش نظمی نو بر پایهی حقوق طبیعی انسان، آزادی و برابری شهروندان.
تحولات کنونی، جنبشهای نسلهای نو و خیزشهای متوالی در جامعهی ایران، گویای عطش برای ساختن نظمی اجتماعی و سیاسی هستند که در آن پرچم فردیت، آگاهی و مسئولیت فردی در اهتزاز باشد. در قبول کامل صداقت بیانگران و بازیگران اصلی "انقلاب ملی" محتاطم؛ اما از هر همپیوستگی راستین که آنان با انقلاب "زن، زندگی، آزادی"، با همین نام و معنای اصیل و رهاییبخش آن، برقرار کنند، دلشاد و مشعوفم.
نیکروز اعظمی