Tuesday, Jul 22, 2025

صفحه نخست » سرمایه‌ی سمی: کالبدشکافی مفهوم «سرمایه اخلاقی» در فردای بیانیه‌ی مجاهدین، سروش سرخوش

sarkhosh.jpgویژه خبرنامه گویا
مناقشات اخیر پیرامون ارزیابی جایگاه بازیگران سیاسی در ایران، که با بیانیه‌ی معنادار و مداخله‌جویانه‌ی سازمان مجاهدین خلق در حمایت از میرحسین موسوی ابعاد جدیدی یافت، ضرورت عبور از جدل‌های سیاسی روزمره و ورود به یک تحلیل استراتژیک بالینی را آشکار می‌سازد. این نوشتار، در پی دفاع یا تخریب هیچ شخصیتی نیست. این یک کالبدشکافی بی‌طرفانه از یک مفهوم حیاتی در علم سیاست است: ماهیت، کارکرد، شکنندگی و «آلودگی» سرمایه‌های سیاسی، با استفاده از این رخداد به عنوان یک مطالعه‌ی موردی دقیق.

برای درک دینامیک‌های قدرت، باید ابتدا ابزارهای آن را به درستی تعریف کرد. در تحلیل استراتژیک، «سرمایه» یک مفهوم خنثی و معادل «دارایی» در ترازنامه‌ی یک بازیگر سیاسی است. این دارایی، ابزاری برای کسب نفوذ است و ذاتاً بار مثبت یا منفی ندارد. در کنار «سرمایه‌ی فیزیکی» (مانند قدرت نظامی و اقتصادی) و «سرمایه‌ی نمادین» (مانند میراث تاریخی)، «سرمایه‌ی اخلاقی» قرار دارد. این سرمایه، به معنای تقدس یا بی‌نقصی کارنامه نیست؛ بلکه به معنای «توانایی یک بازیگر در جلب اعتماد و وفاداری یک بخش مشخص از جامعه، بر اساس تصویری از «انسجام» و «پایداری» بر سر یک اصل ادعاشده» است.

هیچ دارایی سیاسی به اندازه‌ی سرمایه‌ی اخلاقی، شکننده و آسیب‌پذیر نیست. مسیر سیاسی میرحسین موسوی پس از سال ۱۳۸۸، یک نمونه‌ی مطالعاتی برجسته از چگونگی شکل‌گیری و در عین حال، آسیب‌پذیری ذاتی این نوع از سرمایه است. پایداری او در حصر و وفاداری‌اش به اصل «رأی مردم»، برای بخش مهمی از طبقه‌ی متوسط که از اصلاحات سرخورده اما همچنان به تغییرات مدنی باور داشت، یک سرمایه‌ی اخلاقی قابل توجه ایجاد کرد. این سرمایه، او را به نماد «مقاومت از درون» برای این قشر خاص از جامعه تبدیل نمود.

این دارایی، با وجود قدرت نفوذ در مخاطب هدف خود، همواره یک شکنندگی ذاتی را حمل می‌کرد. بیانیه‌ی اخیر سازمان مجاهدین خلق، دقیقاً به همین نقطه‌ی ضعف حمله کرد. این بیانیه، یک رخداد «آلوده‌کننده» (A Contamination Event) بود. در عالم سیاست، اینکه «چه کسی» از شما حمایت می‌کند، گاهی مهم‌تر از این است که «شما که هستید». حمایت یک نیروی بسیار نامحبوب و مطرود در افکار عمومی داخل ایران، مانند یک «ارتباط سمی» (Toxic Association) عمل می‌کند. این کنش استراتژیک از سوی سازمان مجاهدین، چه با هدف کسب اعتبار برای خود و چه با هدف مسموم کردن جایگاه موسوی، عملاً باقی‌مانده‌ی سرمایه‌ی اخلاقی او را در میان طیف‌های گسترده‌ی اپوزیسیون و جامعه‌ی داخل، به شدت آلوده و بی‌اثر ساخت. این بیانیه، یک «بوسه‌ی مرگ» سیاسی بود که امکان هرگونه اجماع حداقلی حول محور او را از بین برد.

این مطالعه‌ی موردی، چند درس راهبردی حیاتی برای هر کنشگر یا تحلیل‌گر سیاسی به همراه دارد:

اول، سرمایه‌ی اخلاقی، فرّارترین و شکننده‌ترین نوع دارایی سیاسی است. اتکای یک استراتژی بلندمدت صرفاً بر این نوع از سرمایه، بسیار پرریسک است.

دوم، یک جنبش سیاسی موفق، نیازمند «مدیریت مرزهای» قاطع است. توانایی در تعریف «خودی» از «غیرخودی» و رد صریح حمایت‌های سمی، برای حفظ سلامت و اعتبار یک جنبش، امری حیاتی است. ناتوانی یک بازیگر در رد قاطعانه‌ی چنین حمایتی، آسیب‌پذیری مرگبار او را به نمایش می‌گذارد.

و سوم، وظیفه‌ی اصلی یک رهبری سیاسی، نه تنها «کسب» سرمایه‌های مختلف، بلکه «حراست» بی‌وقفه از این سرمایه‌ها در برابر آلودگی‌های سیاسی است. ماجرای موسوی و مجاهدین، یک هشدار تاریخی برای تمام نیروهای اپوزیسیون است که مراقب باشند «بوسه‌های مرگ» سیاسی، آن‌ها را پیش از رسیدن به نبرد اصلی، از صحنه خارج نکند.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy