نوشتۀ قلم کاوه
اخیراً مسعود پزشکیان، رئیسجمهور جمهوری اسلامی، در اظهاری رسمی گفت:
«من بدون رضایت و هماهنگی با نظر رهبر هیچ کاری نخواهم کرد، حتی اگر مخالف نظر خودم باشد و به این حرف ایمان دارم».
این نخستینبار نیست که او چنین موضعی میگیرد؛ پیشتر نیز بارها، رسمی و غیررسمی، چنین جملاتی را بیان کرده است.
تفاوت اصلی او با رؤسای جمهوری پیشین این است که آنها دستکم در ظاهر میکوشیدند خود را نمایندۀ ارادۀ مردم نشان دهند و برنامهها یا شعارهایی در راستای مطالبات عمومی ارائه کنند تا حداقلی از «جمهوریت» را در ویترین نظام نگه دارند.
اما این یادداشت خطاب به مخالفان جمهوری اسلامی نیست؛ آنان سالهاست دریافتهاند که «انتخابات» در این نظام چیزی جز ابزار تبلیغاتی و نمایش مشروعیت نیست. مخاطب این سخن، اصلاحطلبانیاند که هنوز خود را در چارچوب قانون اساسی و ولایت فقیه تعریف میکنند، اما همزمان مدعی دموکراسی، آزادی و منافع ملیاند و میکوشند میان خود و اصولگرایان «ذوب در ولایت» خطی پررنگ بکشند.
«ایمان»؛ پوششی برای فقدان منطق
تأکید پزشکیان بر واژۀ «ایمان» یا «اعتقاد» در پایان جمله، از نظر روانی و منطقی معنادار است. به گزارههای بدیهی، ایمان نمیآورند؛ کسی نمیگوید «به روشن بودن روز ایمان دارم». واژه ایمان جایی بهکار میرود که استدلال لنگ میزند و باید ضعف منطق را با رنگوبوی اعتقادی پوشاند.
سه مغلطه در یک جمله
اظهار او نهتنها با اصول صریح قانون اساسی - حتی در چارچوب محدود و معیوب آن - در تناقض است، بلکه بر پایۀ چند مغلطۀ آشکار بنا شده است:
۱. مغلطۀ تسلیم به مرجع: جایگزینی قانون و اختیارات قانونی با ارادۀ فردی رهبر، بهعنوان معیار نهایی تصمیمگیری.
۲. مغلطۀ انکار نقش: واگذاری داوطلبانۀ اختیارات قانونی و تقلیل جایگاه ریاست جمهوری به کارپردازی ارادۀ دیگری.
۳. مغلطۀ یکسانانگاری وظیفه و تبعیت: خلط میان هماهنگی قانونی با سیاستهای کلی و اطاعت مطلق و بیچونوچرا در تمام امور.
پیامدها؛ از بیاعتباری رأی تا فروپاشی کشور
این نگرش، استقلال قوه مجریه را حذف و رأی مردم را بیاثر میکند. رئیسجمهوری که چنین میگوید، عملاً اعتراف میکند نه ضامن اجرای قانون اساسی است و نه نماینده ارادۀ ملت؛ بلکه مجری اوامر فردی است که هرگز با رأی مستقیم مردم برگزیده نشده است.
نتیجه این ساختار قدرت، امروز پیش چشم ماست:
محیطزیستی که تالابها و دریاچههایش خشکیده، شهرها و دشتهایش فرونشسته و ذخایر آبیاش به ساعت صفر نزدیک شده است.
اقتصادی که در آستانۀ ورشکستگی کامل، با بیارزشترین پول ملی جهان و سرشار از ناترازیهاست.
سیاست خارجی شکستخوردهای که اقتدار، مرزهای آبی، اعتبار جهانی و متحدان منطقهای را از دست داده است.
پرسش پایانی
وقتی رئیسجمهور منتخب شما آشکارا اعلام میکند تابع بیچونوچرای یک فرد است و «ایمان» به این اطاعت دارد، چگونه میتوانید همچنان خود را مدافع مردم، دموکراسی و وطن معرفی کنید و مخالفان این ساختار را به خیانت متهم سازید؟

گزارش یک فاجعه ضدجاسوسی در جنگ ۱۲ روزه