ترجمه ی علی شبان - خبرنامه گویا
اشاره:
برنارد هیکل Bernard Haykel استاد مطالعات خاور نزدیک و مدیر مؤسسه مطالعات فرا منطقه ای خاورمیانه، شمال آفریقا و آسیای مرکزی در دانشگاه پرینستون در آمریکا ست. این پروفسور ۵۷ ساله در لبنان و ایالات متحده بزرگ شده و مدرک دکترا را در رشته مطالعات اسلامی و خاورمیانه از دانشگاه آکسفورد گرفت. و در سال ۲۰۱۰، عضو هیئت امنای مؤسسه کشورهای خلیج فارس در واشنگتن بود. علاوه بر انگلیسی، به زبانهای فرانسه و عربی تسلط کامل دارد و زبان عربی را در دانشگاههای جورج تان، آکسفورد و پرینستون تدریس کرده است. او در گفتگویی با روزنامه لوموند، توازن قدرت جدید در خاورمیانه، با هژمونی نظامی اسرائیل و تضعیف ایران را تحلیل می کند. او ویژه کار جهان اسلام و به طور خاص در شکل های اسلام گرایی سیاسی است. برنارد هیکل سالها در امور عربستان سعودی و یمن کار کرده است. و همچنین پروژه ای در مورد نفت و انرژی در خاورمیانه، بویژه در کشورهای خلیج فارس را مدیریت می کند. او در حال تکمیل کتابی در مورد تاریخ سیاسی مدرن عربستان سعودی است که توسط انتشارات دانشگاه پرینستون منتشر خواهد شد. پروفسور برنارد هیکل همکاریهای تنگاتنگی با روزنامهها و رسانهها، چون لوموند، نیویورک تایمز و غیره را نیز به عهده می گیرد. ع.ش
***
و اینک گفتگوی پروفسور دانشگاه پرینستون را با عنوان « در تفکر استرا تژیک اسرا ئیل دوگانگی وجود دارد»، که در روزنامه لوموند ۲ ژوئیه ۲۰۲۵، منتشر شده است، میخوانیم* :
لوموند : آیا بمباران ایران توسط اسرائیل از از ۱۲ تا ۲۴ ژوئن، آغاز دوران جدیدی در خاورمیانه و نزدیک، تحت سلطه ی هژمونی اسرائیل است؟
- پس از موفقیتهای بدست آمده توسط اسرائیل علیه سپاه پاسداران در سوریه ( بمب گذاری کنسولگری ایران در دمشق سال ۲۰۲۴) و پس از موفقیتها علیه حزب الله در لبنان، اسرائیل دید که حملات ایران علیه خاک آن در آوریل ۲۰۲۴ چندان قدرتمند نبوده و این کشور توانائی محدود کردن اثرات آنها را دارد. این امر مقامات اسرائیلی را بر آن داشت تا از این فرصت بهره برداری کنند. در طول ِ۲۴ساعت اول حمله ی ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵، اگرچه اهداف اصلی؛ سلاح های هسته ای و سیستمهای موشک بالستیک بودند، اسرئیلی ها به چنان موفقیتی دست یافتند که به سمت جاه طلبی های دیگری کشیده شدند - چیری که به انگلیسی به آن میگویند « خیز برداشتن در ماموریت»؛ این همان چیزی است که آنها را به این فکر انداخت که تغیر رژیم هم میتواند ممکن باشد.
لوموند : چگونه میتوان این ضعف رژیم ایران را توضیح داد ؟
من ویژه کار امور ایران نیستم، اما از آن بسیار شگفت زده شدم. نخست فکر میکردم قدرت تهاجمی حزب الله واقعی است و اینکه میگفتند میتوانند بخش بزرگی از شهرهای اسرائیل را نابود کنند، درست است. ولی چیزی را که هیچکس ندید این بود که اسرائیل از زمان جنگ ِ ۲۰۰۶ (علیه حزب الله) در حال آماده سازی خود علیه ایران بوده است. این کشور در دو دهه روی نفوذ در رژیم ایران کار کرد. و در این هنگام بود که اندازه موساد (سرویس اطلاعاتی اسرائیل) دو برابر و حتی سه برابر شد . و به درستی باید اشاره کرد که طی این دوره، کاری روی حماس صورت نگرفته است. زیرا اسرائیلی ها معتقد بودند که حماس با پولی که قطر در اختیارشان گذاشته، آنها شُل و ول شده اند.
نحوه نفوذ اسرائیلی ها در میان ِ حزب الله ربطی به دخالت این گروه در جنگ ِ داخلی سوریه و فرصت هایی که این امر ممکن است از سوی روس ها یا سوری ها برای اسرائیل فراهم آورده باشد ندارد. این نفوذ از طریق ایران صورت گرفته است. و شاید به این دلیل که جناح هائی در رژیم ایران وجود دارند که اسرائیلی ها میتوانند روی آنها حساب کنند. و یا نهایتاً تنها به رد و بدل کردنهای مالی و اقتصادی ربط دارد.
لوموند :آیا فرسودگی رژیم اسلامی و قطع ارتباط با جامعه ی مدنی نیز نقشی داشته است؟
قطعا. گفته میشود که ۸۰ در صد مردم ایران مخالف رژیم هستند و تحریم ها نیز نقش اساسی داشته اند. شاخص های اقتصادی نشان میدهند : کشور به زانو در آمده است. نرخ ِ رشد ِ بسیار پایین و نرخ بیکاری بسیار بالاست. و گذشته از این، با توجه به کاهش ِ سرسام آور ِ ارزش ریال، تورم، بسیار بالا و تولید ناخالص سرانه بسیار پایین بوده است.مردم ایران که تحصیلات بالایی دارند و به شبکههای اجتماعی توجه ویژه نشان می دهند؛ شاهد آنچه را که در کشورهای دیگر بویژه عربستان سعودی می گذرد،هستند. و هنگامی که این سرکوب عظیم علیه زنان ( در پاسخ به جنبش زن، زندگی، آزادی در پایان سال ۲۰۲۲وجود داشت، ایرانیها توانستند از خود بپرسند : چرا با وجود اینکه از همسایگان عرب پیشرفته تر هستیم؛ از این سرکوب رنج می بریم، در حالیکه زنانی را در عربستان بدون حجاب می بینیم؟ درواقع رژیم [ به نوعی] در مورد مسأله ی حجاب تسلیم شد، که نشانه دیگری از ضعف آن بود.
لوموند : آیا قدرت اسرائیل که در ماه های اخیر خود را نشان داد، نقاط ضعفی هم دارد ؟
اسرائیل به جامعهای به شدت نظامی تبدیل شده است. با هزینه ی نظامی قابل توجه که وابستگی اش به ایالات متحده آمریکا همچنان بالاست. من همچنین معتقدم که ۷ اکتبر ۲۰۲۳، جامعه را آسیب دیده و دچار شکاف و دوقطبی بین گروههای مذهبی و غیر مذهبی نموده است. با جنگ این نقاط ضعف نامرئی می مانند. اما این خطوط گسل به دلیل هزینههای مالی و روانی ی درگیری به زودی ظاهر خواهند شد؛ حتی صحبت از مهاجرت اسرائیلی ها شنیده می شود. از سوی دیگر، نباید نادیده گرفت که در طول این جنگ، دستاوردهای قابل توجهی در زمینه نظامی کسب کرده اند. بنابراین نتایج متفاوت بنظر می رسد.
لوموند : آیا فکر میکنید این انتقاد که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، قادر به تبدیل پیروزی های نظامی خود به نتایج سیاسی نیست، موجه بنظر می رسد؟
درست است که او هنوز نتوانسته پیروزی های خود علیه حماس، حزب الله و حتی ایران را به پیروزی های استراتژیک برای اسرائیل تبدیل کند. اسرائیلی ها دوست دارند به نتایج پایدارتری با لبنان و سوریه دست یابند . اما آنچه راست افراطی و نتانیاهو می خواهند، ایده ی تشکیل کشور فلسطین را کاملاً دفن شده میدانند و هرگونه تلاشی برای آن را میخواهند از بین ببرند.
لوموند : این موضوع را در مورد سوریه چگونه میشود تفسیر کرد؟
اسرائیلی ها میخواهند ارتفاعات جولان ِ سوریه را که پیش از این ضمیمه ی خاک خود کردهاند ، حفظ کنند. آنها سعی خواهند کرد تا حد امکان این روش را پیش ببرند. و در عین حال میخواهند با ایجاد نوعی قیمومیت بر جامعه دوروزی، بر مردم سوریه فشار وارد کنند و خواستار آن هستند که ارتش سوری اجازه عبور از خط ِ مشخصی در جنوب کشور را نداشته باشد. و بسیار عصبانی بودند که دونالد ترامپ تحت فشار محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی و رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، تحریم های ایالات متحده علیه سوریه را لغو کرده است. زیرا اسرائیلی میخواستند از آن، برای فشار آوردن بر رهبری سوریه،در یک معاهده صلح استفاده کنند. در مورد لبنان نیز همینطور است؛ آنها همچنین با ارائه ی کمکهای اقتصادی غرب به لبنان خشنود نیستند. زیرا معتقدند که این امر معاهده ای را که آنها میخواهند با لبنانی ها به بندند، به عقب می راند.
لوموند : چگونه استراتژی مخالفت با احیای کشورهای لبنان و سوریه، و در همان حال، حل ِ مسأله فلسطین میتواند نوید دهنده ی صلح پایدار در منطقه باشد؟
در تفکر استراتژیک اسرائیل در مورد لبنان و سوریه، نوعی دوگانگی وجود دارد.از یک سو، اسرائیل کشورهای ضعیف را ترجیح میدهد تا بتواند شرایط خود را بر آنها تحمیل کند. اما از سوی دیگر، میداند دولتی که قادر به کنترل قلمرو خود نباشد، به معنای بازگشت شبه نظامیانی چون حزب الله خواهد بود. اسرائیل خواهان یک دولت قوی است اگر امنیت کشورش را تضمین شده به بیند. مقامات اسرائیلی در این مورد دچار ابهام هستند. زیرا آنها باور ندارند که یک دولت قوی بتواند خود را در این دو کشور مستقر کند. و یا، آنچه را که آنها میخواهند؛ یعنی کنترل قلمرو خود و جلوگیری از بازگشت نظامیان را به انجام برساند.
لوموند : عربستان سعودی چگونه میتواند این هژمونی اسرائیل را بپذیرد؟
اگر این امر بر پایه ِ تحمیل مدل اقتصادی ِ الهام گرفته از نئو لیبرالیسم مبتنی بر تجارت، ارتباطات و تبادل افراد و کالا باشد؛ عربستان سعودی ضدیتی با آن ندارد. اما اگر این روش اسرائیل بر پایه ی مخالفت سخت و سفت و غیر ممکن دانستن ایجاد یک دولت فلسطینی و حفظ ِ موقعیت سکننده در سوریه و لبنان باشد،سعودی ها علاقهای به آن نشان نخواهند داد. عربستان سعودی، هر چند که دولتی ثروتمند باشد، ولی همچنان از نظرنظامی ضعیف است. این کشور میخواهد اقتصاد خود را توسعه بخشد و متنوع کند، اما منابع ِ مشابه ی همسایگان خود را ندارد.برای مثال، امارات متحده عربی، قطر و یا حتی کویت، تولید نا خالص ملی ی سرانه بسیار بالاتری دارند. با پایین بودن نسبی قیمت نفت، تمام پول عربستان سعودی در داخل کشور مصرف خواهد شد. و حتی شاید مجبور باشد از وام استفاده کند. و بهمین دلیل، این کشور دیگر نمیخواهد به عنوان تأمین کننده مالی برای باز سازی سوریه و لبنان باشد.
ما از مدلی که در آن عربستان سعودی میتوانست به کشورهائی مانند لبنان ( بویژه با توجه به فساد عظیم در آن کشور) بدون داشتن هیچ نفوذ واقعی کمک کند، فاصله گرفته ایم. در مقابل ، آنچه را اسرائیل به انجام آن کوشیده است؛ چون تضعیف ایرانیان، پایان دادن به رژیم اسد در سوریه، نابودی [ تقریبی] حزب الله و حماس،همه ی اینها از نگاه عربستان میتواند مناسب بشمار می آیند. اما او نمیخواهد از او انتظار داشته باشند پولی را که ندارد، توزیع کند. و اگر در عین حال،اسرائیلی ها هیچ اجازه ای به فلسطینی ها ندهند - حتی به عنوان دولتی بدون ارتش، بدون حاکمیت کامل- ؛ آنگاه عادی سازی روابط امکانپذیر نخواهد بود.
ریاض خواهان تغییر ات و تحولاتی است که به نفعش باشد و با آنچه عربستان می خواهد مطابقت داشته باشد : صلح و نظم. کشور هائی که بیشترین اهمیت را برای عربستان سعودی دارند نه فلسطین است و نه سوریه؛ هماکنون کشور سودان است که در نزدیکی آن قرار گرفته است. و با جنگ داخلی که مدتهاست در آن کشور جریان دارد، موجب هجوم مهاجران سودانی شده است. و از سوی دیگر، یمن و اردن را نباید از یاد برد؛ جائی که با حمله ی اسرائیلی ها و هجوم فلسطینی ها میتواند حاکمیت ِ سلطنتی را به خطر بیاندازد.
دیدگاه ریاض در مورد ایران نیز با دیدگاه اسرائیلی ها متفاوت است.اسرائیلی ها خواهان تغییر رژیم در ایران هستند و اهمیتی نمیدهند که آیا این امر میتواند به جنگ داخلی منجر شود یا خیر. این به هیچ وجه نظر ریاض نیست،که معتقد است؛ تغییر رژیم در ایران، میتواند به هرج و مرجی در سطح کل منطقه کشیده شود.
لوموند : آیا ظهور هژمونی اسرائیل، منجر به نزدیکی منطقه ای بین کشورهایی که لزوماً روابط خوبی هم با همدیگر ندارند، ایجاد نوعی موازنه نخواهد کرد؟
این موضوع با ایران بسیار دشوار است زیرا یک رژیم، بر پایه ی ایدئولوژیک و تجدید نظر طلب است که میخواهد پایان نفوذ و هژمونی آمریکا در منطقه را ببیند، در حالی که عربستان سعودی برای حفاظت از خود به شدت به ایالات متحده وابسته است. این تفاوت بزرگی ایجاد می کند. بله با ترکیه میتوان به آشتی رسید؛ این همان چیزی است که ما در سوریه می بینیم. سعودی ها میخواهند سوریه بهبود یابد، یک دولت مرکزی قوی داشته باشد و قلمرو سوریه متحد باقی بماند.در عین حال آنها نمیخواهند ترک ها به طور کامل در سوریه تسلط داشته باشد, بنابراین یک هماهنگی فیمابین وجود دارد. اما همه ی اینها حد و مرزی دارند : زیرا اگر ترک ها واقعاً برای کشورهای اسلام گرا [ مثل سوریه] با تکیه به انتخابات آزاد، ادعای مشروعیت سیاسی نمایند، و بر آنها در انجام این امر فشار بیاورند؛ این مدلی نیست که سعودیها می پسندند. و طبیعتاً آنها بیشتر از اماراتی ها، از این نوع حاکمیت [ انتخابات آزاد] نا خرسند خواهند بود.
لوموند : مسأله فلسطین در ریاض چه چیزی را نشان میدهد :
این یک مسأله نمادین است که همچنان بسیار مهم است.جوانان سعودی پیش از این عمدتا غیر سیاسی بودند، اما از طریق جنگ در غزه، و تصاویر منتشر شده، سیاسی شده اند. این یک احساس نسبتاً گسترده در جامعه است. و محمد بن سلمان نمیتواند آن را نادیده بگیرد. او میخواهد تعداد زیادی از کشورها، فلسطین را به عنوان یک کشور به رسمیت بشناسند. و اسرائیلی ها در یک فرایند برگشت ناپذیر برای ایجاد یک کشور فلسطینی مشارکت کنند. بی آنکه خیلی به جزئیات آنچه را که میخواهند بپردازد. همیشه این تصور ایجاد میشود که مقامات سعودی میخواهند از شر این مشکل خلاص شوند تا [ یکبار برای همیشه] بر توسعه اقتصادی خود تمرکز کنند. آنچه مسلم است، این ملی گرائی ی « نخست عربستان سعودی» است که آنها را به دفاع از منافع کشورشان پیش از هر چیز دیگری سوق می دهد.
نوشتههای داخل ِ [ ] از مترجم است.