Wednesday, Aug 13, 2025

صفحه نخست » اسراییل در انزوایی خود ساخته "پایان یک عصر"، بهرام فرخی

Bahram_Farokhi_2.jpgنزدیک به هشتاد سال از تأسیس کشور اسراییل می‌گذرد؛ هشت دهه‌ای که در آن، این کشور توانسته بود با بهره‌گیری از حمایت قدرت‌های غربی، سرمایه اخلاقی ناشی از هولوکاست، و مهارت دیپلماتیک در بازی‌های بین‌المللی، خود را در جایگاهی خاص حفظ کند. اما هرگز، تا به امروز، افکار عمومی جهان چنین یکپارچه و گسترده علیه اسراییل بسیج نشده بود. تفاوت بزرگ این مقطع تاریخی در آن است که این بار، نه فقط افکار عمومی کشورهای عربی، مسلمان یا جهان سوم، بلکه شهروندان کشورهایی که دهه‌ها اسراییل را به رسمیت شناخته و با آن روابط دوستانه و حتی صمیمانه داشته‌اند، نیز در صف منتقدان و خشمگینان ایستاده‌اند.

این تغییر موضع، نتیجه یک روند کوتاه‌مدت نیست, بلکه پیامد سال‌ها سیاست‌های انبساط‌طلبانه، بی‌اعتنایی به قطعنامه‌های سازمان ملل، و نهایتاً اوج گرفتن سیاست‌های افراطی دولت بنیامین نتانیاهو است. روندی که توانسته حتی بخشی از جامعه یهودی در اروپا و آمریکا را نیز علیه دولت اسراییل بسیج کند.
از اوج همدلی تا قهقرای تنفر
در فردای هفتم اکتبر ۲۰۲۳، زمانی که اسرائیل هدف حمله تروریستی حماس قرار گرفت، جهان صحنه همدلی بی‌سابقه‌ای با این کشور بود. دولت‌ها، رسانه‌ها و افکار عمومی در اروپا و آمریکا، در اقدامی هماهنگ، حق اسراییل برای دفاع از خود را تأیید کردند. اما این سرمایه عظیم سیاسی و اخلاقی، به دست دولت افراطی نتانیاهو و شرکای نژادپرستش، در زمانی کوتاه بر باد رفت.
سیاست‌های کور و بی‌رحمانه در غزه،شامل محاصره کامل، قطع آب و برق، بمباران‌های بی‌وقفه مناطق مسکونی و چادرهای سازمان ملل برای پناهندگان و حمله به بیمارستان‌ها و مدارس و اماکن مذهبی نه تنها چهره اسراییل را در نگاه جهانیان مخدوش کرد، بلکه بسیاری از متحدان سنتی‌اش را واداشت تا زبان به انتقاد بگشایند. افکار عمومی در پایتخت‌های غربی که روزگاری از «حق دفاع» اسراییل دفاع می‌کردند، اکنون خواستار پایان فوری جنگ و حتی اعمال تحریم علیه این کشور هستند.
این چرخش سریع در افکار عمومی، نشان‌دهنده یک واقعیت است: سرمایه سیاسی مبتنی بر همدلی جهانی، اگر با بی‌خردی و خشونت کور پاسخ داده شود، می‌تواند در عرض چند ماه نابود گردد.
ریشه‌های ایدئولوژیک و یک استثنای تاریخی
ایده صهیونیسم، آن‌گونه که تئودور هرتزل در اواخر قرن نوزدهم مطرح کرد، در ابتدا دیدگاهی اقلیت‌محور در میان شاخه‌های مختلف یهودیت بود، چه در میان اشکنازی‌ها و چه سفاردی‌ها. اکثریت یهودیان جهان، در آن زمان، بر این باور بودند که یک یهودی انگلیسی یا فرانسوی یا مراکشی، مانند یک مسیحی یا مسلمان همان کشور، باید وفادار به میهن خود باشد.
اما فجایع هولوکاست، که با نسل‌کشی میلیون‌ها یهودی توسط نازی‌ها به اوج رسید، فضا را به سود این ایده تغییر داد. با تأسیس اسراییل در سال ۱۹۴۸، یهودیان جهان، خواسته یا ناخواسته، به نوعی «شهروند بالقوه» آن تلقی شدند. این وضعیت، نوعی مصونیت اخلاقی و سیاسی برای اسراییل ایجاد کرد که تا دهه‌ها ادامه داشت و انتقاد از این کشور را به حوزه‌ای پرخطر و پراتهام بدل می‌کرد.
مرزهای مغشوش انتقاد و اتهام
از همان سال‌های نخست، مرز میان نقد سیاست‌های دولت اسراییل، نقد ساختار یک کشور دموکراتیک، و نقد یک مذهب یا قومیت، به شکلی مبهم در هم تنیده شد. خبرنگاران و سیاستمداران غربی، به محض انتقاد از اقدامات اسراییل، با برچسب یهودستیزی مواجه می‌شدند.
اما جنگ غزه در یک سال گذشته، این وضعیت را تغییر داده است. اکنون حتی بخشی از رسانه‌های آمریکایی و اروپایی که سنتاً از اسراییل دفاع می‌کردند، آشکارا از «جنایات جنگی و نسل کشی» سخن می‌گویند. این تغییر، نه تنها محصول ابعاد فاجعه انسانی در غزه، بلکه نتیجه انباشت سال‌ها بی‌اعتنایی اسراییل به قوانین بین‌المللی و بی‌توجهی به روند صلح است.
پایان مصونیت، آغاز مسئولیت
زمان آن رسیده که یهودیان، مانند پیروان هر دین یا قوم دیگری، در برابر قانون و افکار عمومی، با معیارهای برابر سنجیده شوند. پایان دادن به این "مصونیت"، نه از سر "خصومت"، بلکه برای جلوگیری از موج جدید "یهودستیزی" است. وقتی جنایات دولت اسراییل در غزه، با سکوت یا توجیه برخی لابی‌های جهانی همراه می‌شود، نتیجه‌ شوم و غم انگیزش این است که خشم عمومی نه فقط علیه دولت اسراییل، بلکه علیه کل جامعه یهودی معطوف گردد.
یک یهودی ایتالیایی یا آمریکایی، همانند یک مسیحی یا مسلمان در همان کشور، باید تنها تابع پرچم و قانون سرزمین خود باشد. تنها در این صورت، رفتار یک دولت افراطی در خاورمیانه نمی‌تواند امنیت و جایگاه میلیون‌ها یهودی در جهان را تهدید کند.
ابعاد ژئوپولیتیکی انزوا
انزوای کنونی اسراییل، فقط یک موضوع اخلاقی یا رسانه‌ای نیست؛ پیامدهای ژئوپولیتیکی آن نیز آشکار است. کشورهای آمریکای لاتین، آفریقا و حتی برخی دولت‌های اروپایی، سطح روابط دیپلماتیک خود را با اسراییل کاهش داده‌اند. در مجامع بین‌المللی، قطعنامه‌هایی علیه این کشور با حمایت اکثریت قاطع تصویب می‌شود. حتی ایالات متحده، که ستون اصلی حمایت از اسراییل بوده، در برابر فشار داخلی و خارجی برای مشروط کردن کمک‌های نظامی، به تردید افتاده است.
این روند، اگر ادامه یابد، می‌تواند اسراییل را در موقعیتی مشابه آفریقای جنوبی دوران آپارتاید قرار دهد؛ کشوری منزوی، تحت تحریم، و در فشار دائمی افکار عمومی جهانی.
نتیجه‌گیری: سقوط یک روایت
بنیامین نتانیاهو، با سیاست‌های بی‌پروای خود، نه تنها وجهه اسراییل را تخریب کرده، بلکه روایتی که هشت دهه با خون، اشک و سرمایه سیاسی ساخته شده بود، به لبه پرتگاه فروپاشی کشانده است. امروز، نفرت جهانی از دولت او نشانه‌ای است از اینکه حتی حافظه تاریخی هولوکاست هم نمی‌تواند مصونیتی همیشگی برای ظلم و بی‌عدالتی فراهم کند.
جهان به مرحله‌ای رسیده که می‌گوید: «حمایت از حقوق یهودیان، هرگز نمی‌تواند به معنای چشم‌پوشی از جنایات یک دولت باشد.» و این، شاید بزرگ‌ترین شکست سیاسی برای نخست‌وزیری باشد که روزگاری خود را قهرمان امنیت اسراییل می‌نامید.




Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy