Tuesday, Oct 14, 2025

صفحه نخست » افشای جبهه‌های مخفی جنگ روانی قدرت‌های خارجی، برای به‌زور مطرح نمودن پهلوی در رسانه‌ها! علی صدارت

Ali_Sedarat_3.jpgحقِ آگاهی (آگاهییابی و آکاهیرسانی) حقی از حقوق انسان است. با انقلاب دادهورزی و انفورماتیک، انسانها منقلب شدند. در این انقلاب، در رابطه با احقاقِ حقِ آگاهییابی و احقاقِ حقِ آگاهیرسانی از یک سو، و از سوی دیگر تجاوز به حقِ آگاهییابی و تجاوز به حقِ آگاهیرسانی، شاهد تغییرات کیفی و کمی بیسابقهای بودهایم. دنیای مجازی در فضای اینترنت، به چالشی جهانی تبدیل شده. طبق نظرسنجی مرکز تحقیقاتی پیو (Pew)، بزرگسالان در ۲۵ کشور جهان آن را به عنوان تهدید شماره یک، بالاتر از بحران اقتصادی و تروریسم، شناسایی کردهاند. در این راستا، سواد رسانهای را در سطح فردی، مورد بحث قرار دادهایم.

https://alisedarat.com/2025/08/04/14459/

مدیریت مؤثر این بحران، نیازمند رویکردی جامع است که فراتر از سواد رسانهای فردی رفته و اصلاحات ساختاری در اکوسیستم دیجیتال را هدف قرار دهد. این مدیریت، نباید دستوری و از بالا به پایین باشد. مدیریت احقاقِ حقِ اطلاعیابی و احقاقِ حقِ اطلاعرسانی، باید به صورت افقی و ریشهای، و توسط افراد، و توسط هستههای مردمیِ حقوقمدار شروع و مدیریت شود. اگر هم یک هرم مدیریتی لازم شود، ماهیت ذاتی آن هرم باید مردمی، و مردمسالارانه، و حقوقمدار، بوده و هرمی باشد که از پایین به بالا ساخته شده است.

فضای مجازی، که شاید زمانی به عنوان ابزاری برای دموکزاتیزه کردن اطلاعات و توانمندسازی شهروندان تلقی میشد، اکنون به میدانی برای جنگهای روانی و اطلاعاتی تبدیل شده است. فنآوریهایی مانند رباتهای آنلاین (Bot) که پیامهای از پیش آماده را منتشر میکنند، هوش مصنوعی که قادر به تولید محتوای غیرقابل اعتماد است، و پلتفرمهایی که بستر تحریف تصاویر و وارونهسازی حقایق را فراهم میآورند، همگی به گسترش بیسابقه اطلاعات نادرست دامن زدهاند. این پدیده، که در پلتفرمهایی مانند تیکتاک به شکلی خارج از کنترل درآمده، اعتماد عمومی به نهادها، رسانهها و حتی علم را تضعیف کرده و انسجام اجتماعی را با خطری جدی مواجه ساخته است. این خبر که لاری الیسون (Larry Ellison) که ثروتش بین اولین و دومین در جهان در نوسان است! و قرار است در کنار CNN و CBS و Oracle کنترل مدیریت تیکتاک را هم در دست بگیرد، بسیار نگران کننده است. بهخصوص که در خبرها آمده که وی یک صهیونیست است و بیشترین کمکهای مالی فردی را به ارتش رژیم اسرائیل میکند.

-

تلاش قدرتها برای ساختن و پرداحتن یک «بدیل» وابسته برای حاکم کردن به ایران و ایرانیان، جهت چپاول منابع ما، موضوع جدیدی نیست. این تلاش، کار ساده و پرنتیجهای نبوده. قدرتهای خارجی نتوانستهاند «آپوزیسیون بدیل» وابستهای بهتر از پهلوی را بسازند! انسان در عدم وجود درایت و کفایت این قدرتها شگفتزده میشود که چگونه میان تمام پیغمبرها، مجبور شدهاند این جرجیس بیمایه را انتخاب کنند. گرچه وابستگان به قدرتها را در تمام طیفهای سیاسی میتوان یافت، ولی از میان همه وابستگان طیف سلطنتطلب، مشروطهخواه و پادشاهیطلب توانسته بیش از بقیه، وطنفروشی و دریوزگی خود را به قدرتها ثابت کند. این دستهٌ خائن به ایران و ایرانیان که در میان ایرانیان، هیچگونه پایگاه مردمیِ قابل شمارشی ندارند، بیش از بقیه امکانات و رانت رسانهای را در اختیار دارند. این واقعیت را که پهلوی خود هیچ نیست، و هرچه هست، بادِ رسانهای و انواع قمپز در جبهههای متعدد جنگ روانی است را با تحلیلهایی طی دهههای گذشته، با هموطنان خود در میان گذاشتهایم. ولی اکنون راستیِ این تحلیل با محک تحقیقات علمی سیتیزن-لب، و رسانهگری تحقیقاتی و مستندسازی رسانههای هاآرتز، و دی-مارکر به اثبات رسید.

منافع قدرتهای خارجی و داخلی مانند ظروف مرتبطه، به هم وصل هستند! در کنار قدرتهای خارجی، قدرتهای داخلی هم برای پیشبرد منافع خود، در مطرح جلوه دادن پهلوی نقش داشتهاند. گاهی تنشهای گروههای محتلف حاکم بر ایران هم در این جنگ روانی وارد شدهاند. مثلا شعار «رضا شاه، روحت شاد» توسط رئیسی و علمالهدی و شرکا در مشهد، و برای بیثباتی و بحرانسازی علیه رئیس جمهور وقت، حسن روحانی، ساحته و در خیابانها توسط عدهای معدود تکرار شد! قدرتهای خارجی هم با بزرگنمایی این ناچیز، حداکثر استفاده را از این سوءاسلاعات و ضداطلاعات بردند.

با این مقدمه، و در رابطه با جنگ روانی قدرتها علیه ما مردم، سوال اساسی این است: چرا علیرغم بیمایه بودن پهلوی و شرکا، چرا در این عصرِ «پساحقیقت» اطلاعات نادرست (سوءاطلاعات، و ضداطلاعات) سریعتر و گستردهتر از حقیقت منتشر میشود، به طوری که برخی ایرانیان در این جنگ روانی شکست خوردند، و به همراه پهلوی و شرکا، باعث از جوشش افتادن جنبش خودجوش «زن، زندگی، آزادی» شدند؟ این پرسش، در دو وجه پاسخ میطلبد:

وجه اول:

سازوکارهای انتشار اطلاعات نادرست، ۱- یک ریشه در وژدان احساسی-روانی (وجدان معرب لغت پارسی وژدان است)، و ۲- از سوی دیگر ریشه در ویژگیهای ساختاری اکوسیستم فنآوری مدرن دارد.

۱- در رابطه با مقولهٌ وژدان احساسی-روانی، در سایت ما مطالب متعددی را میتوانید بیابید، و اینکه چگونه احساس و روان و حال و روحیه بسیاری از ایرانیان، شباهتهای زیادی به برخی رندانیان سیاسی شکنجه شده و «بریده» و «شکسته» شده دارد.

بهطور کلی، باور کردن دروغ معمولا راحتتر و کمزحمتتر است، در مقایسه با تحقیق برای حقیقت، و تلاش برای راستیآزمایی! واقعیت معمولا جذابیت تصویری ندارد؛ و اغلب پیچیده، کند و فاقد جذابیتهای احساسی است.

در مقابل واقعیات حقیقی، اطلاعات نادرست به دلیل ویژگیهای زیر برتری پیدا میکند:

قدرت داستانسرایی: یک مطالعه جامع از سوی MIT نشان داد که احتمال بازنشر اخبار جعلی، ۷۰درصد بیشتر از اخبار واقعی است! و این دروغها شش برابر سریعتز به مخاطبان گسترده میرسند. دلیل اصلی این پدیده آن است که دروغ، برخلاف حقیقتِ خشک و مبتنی بر دادهها، یک «داستان» جذاب و قابل فهم ارائه میدهد. کار ژنرالهای جبهههای مختلف جنگ روانیِ قدرتها علیه مردم، بسیار آسانتر از خادمانِ مردمسالار و حقوقمدار است که راه حل را در من و تو، و در زمان من و تو میدانند. در این پیام که «ما خود باید سرنوشت خود را بسازیم» زحمت و فعالیت وجود دارد. ولی در این پیام که «ترامپ و نتانیاهو، پهلوی را میاورند، و آخوندها را میبرند» فعالیت و زحمتی موجود نیست! فقط باید منفعلانه به کناری بنشینی تا قدرتها خودشان کارها را درست کنند!

جاذبه عاطفی: محتوایی که احساسات شدیدی مانند خشم یا خنده را برمیانگیزد، بیشترین شانس را برای همرسانیهای گسترده و «وایرال» شدن را دارد. الگوریتمهای رسانههای اجتماعی نیز به گونهای طراحی شدهاند که محتوای احساسی را ترجیح میدهند، که البته این امر به طور طبیعی به نفع اطلاعات نادرست تمام میشود.

تمایل به باور: مطالعه MIT نشان داد که متاسفانه انسانها، و نه رباتها، عامل اصلی انتشار اطلاعات نادرست هستند. این روند فقط به صورت باور کردن ساده نیست، بلکه پشتِ آن باور کردن، یک تمایل، یک تمایل شدید به باور کردن نهفته است! این تمایل اغلب ریشه در سوگیریهای تأییدی (...همرنگ جماعت شو... conformism) و هویتهای گروهی (فشارهای همقطاران peer pressure) دارد.

اثر نفوذ مداوم (Continued Influence Effect): پدیدهای است که بر اساس آن، حتی پس از راستیآزمایی و رسوایی و افشای کامل یک دروغ، تأثیر آن به طور کامل از بین نمیرود و افراد ممکن است همچنان در تصمیمگیریهای خود به آن تکیه کنند. این پدیده، تلاشها برای اصلاح اظلاعات نادرست را بسیار دشوار میسازد. در این رابطه به داستان خواندنی پیتزاگیت (Pizzagate) در صفحه ۶۵ کتاب «رسانههای همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت» رجوع بفرمایید.

https://alisedarat.com/2021/03/21/7612/

این پدیده هم مربوط به فنآوری و رباطهای شبکهبندیهای اجتماعی نیست، و از احساس و روح و روان انسانها سرچشمه دارد.

۲- علیرغم جنبهٌ انسانی این مقوله، نباید از نقش مهم ساختاری اکوسیستم فنآوری مدرن دنیای مجازی غافل ماند، و پرداختن به ویژگیهای آن مهم است:

زیرساخت فناورانه: شتابدهندههای دیجیتال فناوزیهای مدرن به عنوان کاتالیزورهایی عمل میکنند که انتشار اطلاعات نادرست را تسریع و تسهیل مینمایند.

رباتها و ارتشهای سایبری تحت فرمان ژنرالها جنگ روانی: تحقیقات نشان میدهد که تقریباً نیمی (۴۹٪) از کل ترافیک اینترنت توسط رباتها تولید میشود و «رباتهای مخرب» (Bad Bots) که مسئول انتشار اطلاعات نادرست هستند، به تنهایی ۳۴٪ از این ترافیک را به خود اختصاص دادهاند. این رباتها با لایک کردن و بازنشر انبوه یک محتوا، الگوریتمها را فریب داده و باعث میشوند یک روایت جعلی به صورت مصنوعی محبوب به نظر برسد و به طیف وسیعتری از کاربران نمایش داده شود.

هوش مصنوعی (AI): هوش مصنوعی همزمان منبع مشکل و بخشی از راهحل است. از یک سو، AI تولید محتوای جعلی، مانند تصاویر و ویدئوهای عمیقا دروغ و دیپفیک (Deepfake) دلخراش را بسیار آسان و ارزان کرده است. از سوی دیگر، به گفته سازمان راستیآزمایی فَکتیسک (Faktisk)، بیش از ۲۰۰ ابزار مبتنی بر AI به راستیآزماها کمک میکند تا حجم عظیم محتوای آنلاین را با سرعت بیشتری تحلیل و صحتسنجی کنند.

وجه دوم:

عوامل درگیر در ظروف مرتبطهٌ قدرت!

وقتی از «قدرت» صحبت به میان است، لازم است انواع آنرا نام ببریم: قدرتهای داخلی و خارجی، قدرتهای دولتی و غیردولتی، قدرتهای غربی و شرقی!

پشت هر کمپین اطلاعات نادرست، قدرتهای بازیگر و انگیزههای مشخصی وجود دارد که از آشفتگی اطلاعاتی سود میبرند.

قدرتهای دولتی و ژئوپلیتیکی: دولتها از طریق «کارخانههای رباتسازی» (Bot Factories) به دنبال تأثیرگذاری بر افکار عمومی در کشورهای دیگر، بیثباتسازی انتخابات، یا پیشبرد اهداف ژئوپلیتیکی خود هستند. بحرانسازیها و بیثباتیسازیهای رژیم اسرائیل، بر کمتر کسی پوشیده است. سایر قدرتهای دولتی هم در منطقهٌ ما و بهخصوص در میهن ما، در جبهههای مختلف جنگ روانی، علیه ما مردم مشغول جنگ هستند.

قدرتهای غیرِدولتی و سرمایهسالاری: مدل اقتصادی و کسبوکار شرکتهای رسانهای و شبکهبندیهای اجتماعی بر پایه اقتصاد توجه (The Attention Economy) استوار است. هدف اصلی این شرکتها، حداکثر کردن زمانی است که کاربران در پلتفرمهایشان سپری میکنند. برای دستیابی به این هدف، الگوریتمها به طور خودکار محتوای جنجالی و احساسی را که اغلب نادرست هستند، ترویج میکنند. در این مدل، حق و حقوق و حقیقت یک ارزش محسوب نمیشود، و سودآوری در اولویت قرار دارد. سرمایه، سالار است! شواهدی مانند حذف تیمهای تعدیل محتوا توسط این شرکتها، این بیتفاوتی نسبت به حقیقت را تأیید میکند.

این فنآوری حداکثر کردن زمانی که کاربران در پلتفرمهایشان سپری میکنند، از جمله، ایجاد ترافیک از طریق محتوای طعمهُ کلیک یا کلیکبیت (Clickbait)، کسب درآمد از طریق تبلیغات روی صفحات حاوی اطلاعات نادرست، یا فروش محصولات جعلی، نمونههایی از بهرهبرداری تجاری از این فضا هستند.

ما مردم در مقابل قدرتها:

باید تاکید کرد که علیرغم زورِ قدرتها، اینطور نیست که ما مردم آهوی لنگی در چنگال شیرِ شکار باشیم، که بگوییم: «...غیر تسلیم و رضا کو چارهای

برای حل این مشکل هم باید:

۱- راه حل را در خود جستجو کنیم!، و

۲- راه حل را در زمان خود حستجو کنیم!

تلاش برای باسوادتر شدن، در عرصهٌ حیاتی «سوادِ رسانهای»...، تلاش برای حقوقمدارتر شدن...، تلاش بیشتر برای احقاقِ حقِ اطلاعیابی، و احقاقِ حقِ اطلاعرسانی...، تلاش برای راستیآزمایی و بهینهکردن روشهایی که برای راستیآزمایی بکار میبرم،...

حتی با استفاده از بازی «خبر بد» (Bad News) هم میتوان با قرار گرفتن در جایگاه تولیدکنندهُ اخبار جعلی، از برخی ترفندهای جنگ روانی آگاهی یافت.

در عین حال، ما مردم میتوانیم به قدرتها فشار بیاوریم و تغییرات بنیادی در ساختار مالکیت دادهها و تکنولوژی، و قوانین نظارتی بر شرکتهای بزرگ فنآوری را به آنها تحمیل کنیم. باید شرکتهای رسانهها و شبکهبندیهای اجتماعی را وادار به اصلاح الگوریتمهای خود و پذیرش مسئولیت در قبال ترویج محتوای مضر کنیم.

جنگ و حمله به وطن ما، بدون آمادهسازی ذهن عدهای از ایرانیان، غیرممکن بود. یک حداقل لازمی از مردم ایران در جنگ روانی اسرائیل شکست خورده بودند که نتانیاهو گستاخی حمله به ایران را پیدا کرد!

طی این دوسال اخیر، شاهد افشاگری حقایق بیشتری در بارهٌ رابطه و همکاری قدرتهای بزرگ غیردولتی (مانند گوگل و مایکروسافت و اپل و متا و ایکس و...)، با قدرتهای دولتی (مانند اسرائیل و...) در مورد تجاوزها به حقوق و آنچه بسیاری «جنایات جنگی» و «نسلکشی» خواندهاند، بودهایم. همین قدرتها، همین روشها را هم علیه استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری در ایران بهکار بردهاند. افشاگری هارتز و دی-مارکر و تحقیقات سیتیزن-لب، در باره باد کردن بادکنک تهیای به نام پهلوی، فقط نوک کوه یخ این خشونتگستری در ایران است. تنها نتیجهای که این خشونتگستری و جنگِ روانی داشته، طولانیتر کردن زمان رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم ولایت فقیه بوده است!

علی صدارت

https://linktr.ee/sedarat



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy