متاسفانه فضای سیاسی و فکری چنان به هم ریخته و آشفته و دستخوش هیجان، شیفته گی و نفرت شده است که به سختی می توان از رژیم ها و روش های سیاسی انتقاد کرد، بدون اینکه فرد منتقد با سیل توهین ها و دشنام ها مواجه نشود. شرایط به گونه ای است که تا زبان به انتقاد از سیستم پادشاهی باز می شود، با برچسب "پنجاه و هفتی"، پهلوی ستیزی و ... بمباران می شوی.
چنان پهلوی ستیزی، سلطنت ستیزی، مجاهد، پنجاه و هفتی، چپی، آخوند، و ... را به هم می دوزند که گویی همه ی اینها در یک ائتلاف "توطئه" گونه و محرمانه، خارج از چارچوب زمان و مکان گرد هم جمع شده بودند تا سرنوشت این سرزمین را به گونه ای فاجعه بار رقم بزنند. البته که در پرتو چنین استدلالی، رژیم سلطنتی پهلوی به مثابه یک بره معصوم، سایه وار، و فاقد هر نوع عاملیتی توصیف می شود.
در موارد بسیاری حتا نقدهای محترمانه و تئوریک - بدون کم ترین توهین به خانواده پهلوی - با دشنام ها و انگ های ناخوشایند سلطنت طلبان رو به رو می شود. برخی چنان از نقد و نفی سلطنت برآشفته می شوند که گویی همه مردم متمدن جهان سلطنت طلب بوده و هستند، به جز عده ای "پنجاه و هفتی عقب مانده" که زمینه ساز این وضعیت شده اند! این نوع از سلطنت طلبان گویی بر این باور هستند که سیستم جمهوری اختراع "پنجاه و هفتی" ها می باشد و بنا بر این هر کسی سلطنت را نفی کند و جمهوری خواه باشد، حتما "پنجاه و هفتی" است!
یا این که هر ایرانی که با سلطنت و سیستم های موروثی مخالفت بورزد، "پنجاه و هفتی" است! در نگاه اینان حتا شاید خود رضاشاه هم که قبل از سلطنت، خواهان برقراری جمهوری بود، - و همین آخوندهایی که بعدها "جمهوری" اسلامی را بر پا ساختند با او مخالفت کردند - یک "پنجاه و هفتی" بوده است! و این احتمال هم وجود دارد که در نگاه اینان مردمان تمامی کشورهایی که طی یکی دو قرن اخیر، رژیم های سلطنتی خود را از میان برداشتند و به جای آن جمهوری ایجاد کردند هم از همین "پنجاه و هفتی" های لعنتی باشند..! بگذریم از این که آنچه در ایران از آن به عنوان "جمهوری" اسلامی یاد می شود، هیچ نام و نشانی از جمهوری به معنای رایج و متداول ندارد و نوعی شبیه سازی از رژیم های سلطنتی است که شاه و حکم رانش ولی فقیه نام دارد و نخست وزیر فرمایشی اش هم یک "رییس جمهور" فرمایشی است!
و اما بعد؛
سخن از سیستم های سیاسی مفید و یا مضر است. سخن از گزینش سیستم های گوناگون سیاسی است که همه مردم می خواهند سرنوشت خود را به دست آن بسپارند و یا در سایه آن زیست کنند. و سخن از آینده ایران است؛ آینده ای که در آن از استبداد و زندان و شکنجه و اعدام خبری نباشد. بی عدالتی و نابرابری های اجتماعی رخت بر بندد و هر شهروند فارغ از موقعیت اجتماعی و سیاسی خود از حقوق برابر برخوردار باشد. برای رسیدن به چنین محیطی گزینش یک سیستم سیاسی مناسب، نیازمند به بحث و بررسی دارد. و طبیعی است که در چنین گزینشی می بایست سیستم های سیاسی، مورد نقد و ارزیابی قرار گیرند، سوابق آنها در نظر گرفته شود و جنبه های مثبت و منفی آنها نیزروشن گردد.
پیرامون سیستم های سیاسی، از دیر باز تا کنون، تئوری های گوناگونی نوشته شده است، در محافل دانشگاهی و آکادمیک به بحث گذاشته شده و همانند بسیاری از تئوری های سیاسی - اجتماعی موافقان و مخالفان خود را هم داشته است. در این مجادلات و مباحث فکری ، کم تر نشانی از بی ادبی، توهین و یا بی احترامی مشاهده می شود. اما متاسفانه در فضای مجازی بین ایرانیان، هنگام طرح این مسایل، کم تر نشانی از "نقد" دیده می شود. به ویژه هنگامی که پای مخالفت با سیستم موروثی سلطنتی در میان باشد. در موارد بسیاری، بدون هیچ توهین و یا بی احترامی شخصی و یا خانوادگی، به صرف دیکتاتور نامیدن یک شاه و یا برجسته ساختن جنبه های منفی رژیم های سلطنتی و یا تمایل به سیستم جمهوری، سیل دشنام ها سرازیر می شود!
به راستی در چنین جوی که توهین و تهدید جای نقد، بررسی و ارائه آلترناتیو را، در خشن ترین و ضد دموکراتیک ترین نوع بیان می گیرد، چگونه می توان با یکدیگر دیالوگ داشت و برای جامعه و توده های مردم این امکان را فراهم آورد تا در فضایی سالم و بدون خشونت های کلامی و عملی، آزادانه آنچه را که مناسب و مفید می دانند، برگزینند؟

در جواب بدو کامنت گذار، ابوالفضل محققی