Thursday, Oct 30, 2025

صفحه نخست » شما که به پنجاه و هفتی ها فحش می دهید! کتاب «کافه رادیو»ی مهدی اصلانی را بخوانید!؛ ف. م. سخن

IMG_1578.jpegاز نظر من فحاشی به مخالف سیاسی هیچ ایرادی ندارد، ولی فحش خوردن و فحش شنیدن از کسی که نمی داند به چه چیزی و به چه کسی فحش می دهد ایراد دارد.

امروز اصطلاح پنجاه و هفتی، به لطف بی خبری از آن چه پنجاه و هفتی ها را پنجاه و هفتی کرد تبدیل به فحش و ناسزای سنگین در حد فحش ناموسی شده است. دست شان درد نکند! فحش خور کسی که کار سیاسی می کند البته که باید مَلَس باشد!

اجازه بدهید ابتدا پنجاه و هفتی ها را به دو بخش تقسیم کنم:
بخش اول پنجاه و هفتی هایی که می دانستند چرا علیه نظام شاهنشاهی فعالیت می کنند.
بخش دوم پنجاه و هفتی هایی که جو گیر شدند و وقتی جامعه به حرکت در آمد آن ها هم قاطی جامعه شدند بدون این که بدانند چرا علیه نظام شاهنشاهی دارند شعار می دهند (و به خیال خودشان مبارزه می کنند(!)) و خواهان انقلاب هستند.

این دو بخش را می توان به بخش های کوچک تری تقسیم کرد مثلا بخش اول را دو قسمت کرد که مثلا یک قسمت افراد مذهبی بودند (و انگیزه های مذهبی محرک شان بود) و یک قسمت دیگر افراد غیر مذهبی (که انگیزه های اجتماعی و انسانی عامل انقلابی شدن شان بود) که باز هر کدام از این ها را می توان به بخش های کوچک تری تقسیم کرد که چون قصد من در اینجا پرداختن به این موضوع نیست، از آن صرف نظر می کنم و می روم سراغ اصل مطلب.

دوست و رفیق نازنین ام جناب مهدی اصلانی گرامی که جزو معدود افراد سیاسی دوران فعلی هستید که می دانند چرا مخالف نظام شاهنشاهی بودند و بعد چرا مخالف نظام نکبت اسلامی شدند و در مراحلی که برای این «دانستن» و به طبع آن برای تغییر نظام سیاسی طی کردند رنج و تعب های بسیاری را تحمل کردند اخیرا کتابی منتشر کرده اند که بسیار جالب و خواندنی ست به نام «کافه رادیو» که انتشارات گرامی باران در سوئد در ۲۵۶ برگ به شکل زیبایی آن را منتشر کرده که من از خواندن آن بسیار لذت بردم و هر خط از آن را با تمام وجود درک کردم و خاطرات بسیاری موقع خواندن آن برای من تداعی شد، و به نظر من این کتاب یکی از کتب ی ست که به کسانی که چشم هایشان را می بندند و دهان شان را می گشایند و هر چه فحش و فضیحت است به پنجاه و هفتی ها می دهند می تواند حداقل کمک کند که بدانند زیاد تند رفتن آن هم بدون شناخت می تواند موجب سرخوردگی و خجالت شود و این طور بد و بیراه گفتن، کار آدم خردمند نیست.

در میان مثلا اپوزیسیون خارج از کشور آقایی هستند که ظاهرا تحصیلکرده هستند و مثل خیلی ها،،، امروز از چپ به راست غلتیده اند و اوج فحاشی را از زبان ایشان نسبت به پنجاه و هفتی ها می شنویم که به همگی ما پنجاه و هفتی ها از صدر تا ذیل لقب «لشکر فرومایگان» داده اند، باری کتاب کافه رادیو، که با نهایت صداقت و شفافیت نوشته شده می تواند به امثال این آقا کمک کند تا دستکم از کسانی که به آن ها فرومایه می گویند اندکی شناخت به دست بیاورند و ایشان که در زمان ۵۷ بچه کوچولویی بیش نبودند و اصلا نمی دانند در ۵۷ چه گذشت و چرا گذشت اندکی پای شان را که تخت گاز فشار می دهد از روی پدال بر دارند و دستکم بر اساس شناخت و دانایی به فحاشی شان ادامه دهند.


در مورد این که «کافه رادیو» چی هست و نویسنده کی هست و جریان این «تکه نوشته ها» از چه قرار است در مقدمه ی کتاب توضیح داده شده و بعد از خواندن این توضیح کتاب را که شروع می کنی، داستان تو را می کِشَد به گذشته های دور و قدم به قدم با نویسنده و حکایت زندگی اش همراه می کند.

انگیزه های پنجاه و هفتی شدن پنجاه و هفتی ها بسیار متفاوت است و مثلا بعد از خواندن کافه رادیو من دیدم که انگیزه مهدی با من برای پنجاه و هفتی شدن متفاوت بوده و دانستن این تفاوت ها هم به ما کمک می کند که بدانیم پنجاه و هفتیِ آگاه،،، یک شخص نیست بلکه یک جریان است و جریانی فرومایه هم نیست بلکه جریانی انسان دوست و انسانی ست، و هر کدام از پنجاه و هفتی ها از راهی و مسیری به این انسان دوستی و انسانیت مداری رسیده اند و اتفاقا فرومایه کسی ست که به این جریان اهانت می کند.

من البته در این کج و معوج نشان دادن پنجاه و هفتی ها، بسیاری از پنجاه و هفتی های اصیل را هم مقصر می دانم که با دیدن فحاشی ها، زه زده اند و جا خالی کرده اند و به نوعی کار فحاشان را تایید می کنند و خجالت می کشند که بگویند آن ها هم پنجاه و هفتی بوده اند و می ترسند آن ها هم فرومایه خطاب شوند.

مهدی اصلانی با نوشتن این کتاب نشان می دهد که چرا بخصوص جوانان در آن دوران، پنجاه و هفتی می شدند.

من برای این که به جذابیت های این کتاب اشاره کنم، در کنار سطرهای جالب یک علامت ضربدر می گذاشتم که دیدم تقریبا تمام صفحات پر از ضربدر شده است! :)

از ضربدر در مقابل اصطلاحات قدیمی و جالب دوران جوانی ما، تا رفتارها و خصلت هایی که بچه های محلات نزدیک به محل زندگی مهدی از خود نشان می دادند، تا شیوه ی گفتار و طرز بیان جمله ها، تا شادی ها و غم ها و ترس ها (مثلا ترس از مادر موقع پاره شدن شلوار عید مهدی و دعای با نمک او به درگاه امام رضا و یا ماجرای با مزه ی دعای مهدی برای رد شدن همکلاس اش در حرم امام رضا و اجابت دعای او و تمدید و تکرار اجابت دعای او توسط امام رضا....) و مراحل تکامل و تبدیل مهدی کودک و نوجوان به مهدی جوان و مهدی امروز....

معرفی این کتاب جالب و خواندنی در این مطلب کوتاه امکان پذیر نیست و من امروز از این زاویه ی پنجاه و هفتی به این کتاب نگاه کردم و مسیری که آقای اصلانی از کودکی تا زندان و تبعید طی کرده و همه ی این دوران ها به اختصار در این کتاب بازتاب پیدا کرده است.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy