«روز موعود» تنها زمانی به «روز رهایی» بدل میشود که ملت از پیش مشق تاریخش را نوشته باشد -- یعنی برنامه، توافق و آمادگی برای ساختن آیندهای آزاد و عادلانه داشته باشد. در غیر این صورت، فرصت طلایی ملت چون «گل دروازهی باز» از دست خواهد رفت
ملتها باید برای لحظهای که تاریخ در میزند، آماده باشند
1⃣ در تاریخ هر ملتی، گاه لحظاتی فرا میرسد که مسیر را میشود، تغییر داد، بشرطی که ملت برای تغییر آماده باشد.
خواه ناخواه این لحظههای طلایی فرا خواهند رسید، و مانند ابر بهاری زود خواهند گذشت،
و اگر مطابق برنامه قبلی از آن استفاده نشود، فقط آه و افسوس خواهد ماند،
مثل یک گل طلایی که در دروازه باز از دست میرود.
چنین بزنگاههایی و زمانهای طلایی را میتوان «روز موعود» نامید -- روزی که می توان مرزهای تاریخی را جابجا کرد و امکانِ تولدی تازه را فراهم آورد.
2⃣ تجربهٔ قرن بیستم نمونههای روشنی پیش چشم میگذارد: نظامهایی که به واسطهٔ فرسودگی یا کنارهگیری رهبری کاریزماتیک، ناچار به بازنگری شدند و در مسیر عقلانیت و اصلاح گام برداشتند.
چین پس از مرگ مائو نمونهای بارز است؛ کشوری که پس از آن دگرگونی تاریخی، راه توسعه و رهایی از فقر را در پیش گرفت و میلیونها انسان را از وضعیتِ معیشتیِ دشوار رهانید.
3⃣ ایران معاصر نیز در دهههای گذشته شاهد تمرکز فزایندهٔ قدرت در مدار رهبری بوده است. آیتالله علی خامنهای بهعنوان محور این نظام، نقش تعیینکنندهای در ساختار سیاسی و اقتصادی کشور ایفا کرده است؛ نقشی که در عمل به انسداد نهادها و خفگی ظرفیتهای جامعه انجامیده است.
در این مناسبات، قوهٔ مجریه را بیشتر میتوان مجری ارادهٔ بیت رهبری دانست تا بازوی نمایندگی مردم؛
مجلس به مرجعی تأییدکننده تنزل یافته و قوهٔ قضاییه استقلال عملی خود را از دست داده است.
از سوی دیگر، نهادهای اقتصادی عظیمی -- مانند بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام، قرارگاه خاتمالانبیا و آستان قدس رضوی -- شبکهای از ثروت و نفوذ را پدید آوردهاند که در غیاب شفافیت، مرز میان داراییِ عمومی و داراییِ نهادهای درازدامنِ قدرت را محو کرده است.
نتیجهٔ این انسداد، هزینهکرد منابع ملی در راستای منافع ایدئولوژیک و سیاست خارجی منطقهای -- به جای رفاه و توسعهٔ مردم -- بوده است.
چنین ساختاری بزرگترین مانع بر سر راه رشد، نوآوری و آزادیِ اجتماعی است؛ زیرا جامعهای که تصمیمگیریهای کلانش در مشتِ چند نفر متمرکز باشد، خودبهخود از پویایی و خلاقیت تهی میگردد.
4⃣ با این همه، تاریخ هیچ نظامِ تمامیتخواه و متمرکزی را تا ابد پایدار نساخته است. لحظهٔ دگرگونی دیر یا زود فرا میرسد -- گاهی در نتیجهٔ تحولات سیاسی داخلی، گاهی به سبب فشارهای خارجی یا رخدادهای غیرقابلپیشبینی، و گاهی به سادگیِ گذر زمان و زوال ساختارها.
گاهی، مرگ رهبران سالخورده راس نظام راهگشای آینده درخشان یک ملت میگردند.
آنچه در آن لحظه تعیینکننده است، میزان آمادگیِ جامعه برای عبور از دورهٔ انتقالی است:
آیا نخبگان سیاسی، اندیشوران، کنشگران مدنی و نیروهای اپوزیسیون نقشهای مشترک برای مدیریت گذار دارند؟
آیا چارچوبهایی برای تضمین آزادی، عدالت، شفافیت و حقوق شهروندی آماده شده است؟
تجربهٔ گذارهای موفق نشان میدهد که فقدانِ آمادگی میتواند فرصتی تاریخی را به آشوب یا بازتولید استبدادی دیگر بدل سازد.
5⃣ مشقِ شبِ تاریخ -- برنامهریزیِ مدنی، تدوینِ چارچوبهای قانونگرایانه، توافق بر اصولِ بنیادین حکومت آینده و آمادهسازیِ نهادهای اعتباری و خدماتی -- شرطِ تبدیلِ لحظهٔ بحران به آغازِ ساختنِ کشوری آزاد و توسعهیافته است.
بنابراین وظیفهٔ امروز ایرانیان آگاه و نیروهای سیاسیِ اپوزیسیون، نه امید صرف به تغییرِ یک نفر، بلکه کار مستمر بر روی زیرساختهای فکری و نهادیِ یک گذار امن است. ملت ایران زمانی میتواند از «روز موعود» بهعنوان نقطهٔ شروعِ رهایی یاد کند که پیش از آن، مشقِ تاریخش را نوشته باشد: توافق بر اصول، آمادگی برای مدیریت دورهٔ انتقال، و تعهد به بازگرداندن منابع ملی به خدمتِ مردم.
زیرا هیچ فردی، هرچقدر مقتدر، نخواهد توانست تا ابد مسیر یک ملت را ببندد؛ و هیچ ملتی که آماده نباشد، نخواهد توانست بهسرعت به سوی نور و آزادی گام بردارد.
اگر ایرانیان اپوزیسیون و گروههای سیاسی برای چنین روزی آمادگی نداشته باشند و حوادث پس از آن را به قضا و قدر الهی بسپارند، هرگز آیندگان و فرزندانشان آنها را نخواهند بخشید -- چرا که فرصت تاریخی و «گُلّ طلایی» بزرگی را بهدست تقدیر سپرده و آیندهٔ درخشانِ خود را تباه کردهاند.
علی. د - کانال ایران آزاد و آباد (مهدی نصیری)
***

















